در هنگام انجام فاز مطالعاتی برنامههای توسعه محور شبکه آزادراهی کشور، توجه به عرصههای زیستی جوامع کوچکتر تا چه اندازه ضرورت داشته و ملاک عمل است؟
همواره در بیان اهداف و سیاست های توسعه شبکه آزادراهی کشور یکی از معیار های مطرح، توجه به بُعد اجتماعی است؛ بر منفعت جوامع از اجرای طرح های توسعه ای مشابه تأکید و به لزوم تحقق آنها اشاره شده است. اما در این میان، کدام یک از جوامع مقصود این اهداف خواهند بود؟ شواهد میدانی گواه آن است که در عمل جوامع محدودی که غالبا عرصه های کلان زیستی تلقی می شوند؛ سوژه اصلی این مطالعات بوده و جوامع کوچکتر بیشتر نقش قربانی طرحهای این چنین را بازی می کنند.
بیشک از اهداف مهم طرحهای توسعه شبکه آزادراهی کشور، رونق اقتصادی است. سهولت هرچه بیشتر دسترسی کلان شهرها و مراکز عمده اقتصادی، با هدف تسریع مراودات میان آنها. گاهی مسیر های آزادراهی سکونتگاه جوامع کوچکتر را نشانه رفته و مأمن ایشان را نابود می کند. در زمانی دیگر، سکونتگاه ایشان به دو نیم تقسیم شده و همین امر موجب فاصله بیشتر ایشان خواهد شد. گاهی معاش آنها را نشانه می رود. در مواردی اقتصاد و معاش برخی سکونتگاه های کوچکتر وابسته به راه بوده و تغییر شرایط مسیر، تهدیدی بزرگ برای ایشان است.
در مثالی توجه به رفت و آمد همه روزه کودکی که زمانی فاصله میان خانه تا مدرسه را بی خطر طی می کرده و در زمان دیگری با احداث آزادراهی مجبور به تغییر مسیر شده است. احداث آزادراهها روستاهایی را نابود و اساس شکلگیری روستاهای دیگری شده اند. نکته قابل توجه آن است که در مقالات و متون علمی زیادی بر چند پاره شدن عرصه های حیات گیاهی و جانوری اشاره شده است و این در حالی است که کمتر انسانها موضوع مطالعات مشابه بوده اند.
در جدیدترین اقدام صورت گرفته مشابه میتوان به احداث و البته بهره برداری با تأخیر آزادراه شرقی سپاهان اشاره کرد. از این آزادراه به عنوان تکمیل کننده مسیر ترانزیت جنوب به شمال یاد شده است. بهره برداری از آن موجب تسهیل و تسریع ارتباط میان جنوب و شمال شده است. و اما حلقه مفقوده ماجرا، صحنهای است که با تجربه مسیر می توان مشاهده کرد.
تبعیض در توسعه شبکه آزادراهی کشور
صحنهای که چراهای بسیاری را به دنبال خود دارد؛ در بخشی از مسیر، می توان شاهد تجمع عده زیادی از جوانان ساکن روستاهای مجاور در میانه مسیر بود. عده ای پیاده در حال عبور از حاشیه مسیر هستند. عدهای دیگر با تکیه بر گاردریلهای لبه مسیر، به آزادراه و خودرو های عبوری زُل زده اند. عده ای به نظر می رسد که آزادراه را بستر مناسبی برای قرار های دوستانه خود دانسته اند. عده ای موتورسوار در حال آزمودن مهارت های موتورسواری خود در میانه مسیر و گاهی نیز در جهت مخالف حرکت هستند.
مشاهده چنین صحنه ای و فکر مخاطرات احتمالی مسافر را به حیرت واداشته و اولین قضاوت او، رد و سرزنش واکنش این ساکنینِ حاشیه آزادراه است.
اما قطعا مسأله فراتر از این قضاوت های سطحی است. در بیان چرایی این نوع برخورد ساکنین شاید بتوان به مرور چنین پاسخ هایی نیز پرداخت؛ کمبود امکانات زیرساختی و نبود محلهای تجمع و قرار مطلوب در روستا یا عرصههای زیستی موجود، عدم فهم و ادراک صحیح ساکنین از پدیده آزادراه، منتج از بیگانگی ایشان با چنین پدیدهای، عبور مسیر آزادراه، درست از میان سکونتگاه ایشان، تخریب عرصه سکونت ایشان به واسطه احداث مسیر آزادراه، بر هم نشست مسیر آزادراه با گذرهای جمعی روستا.
نکته حائز اهمیت آن است که دلیل این امر هر آنچه باشد، نتیجه آن تأیید عدم توجه طرحهای توسعه آزادراه به جوامع زیستی کوچک پیرامون مسیر است. همچنین قطعا عبور بزرگراه مناسبات زندگی روستایی ساکنین پیرامون و نظم زندگی ایشان را برهم زده است. بزرگراه با هدف ایجاد ارتباط شکل گرفته اما ارتباطی دیرینهتر را قطع کرده است. بیشک طرحی ضامن رشد اجتماعی است که به عنوان گام های پایه به مطالعه ابعاد اجتماعی طرح در سطح خرد و کلان بپردازد، تنها جوامع محدود و البته کلان زیستی را ملاک عمل قرار ندهد و به جای تبعیض، به دنبال گسترش هر چه بهتر عدالت اجتماعی باشد و منافع اکثریت جوامع را فدای جوامع بزرگتر و خاص نکند.