…این اسطوره خود را در جشن مهرگان که با خاستگاه اقوام هند و اروپایی، یعنی مناطق سردسیر استپهای جنوب روسیه، پیوند دارد، نگاه داشته است. درواقع همۀ عناصری که ویدنگرن طبقهبندی کرده است ، یعنی حمله به دژ و آزادساختن زنان و پیروزی بر اژدها/نابودی او که همه به جشن مهرگان منجر میشود، بهوضوح حفظ شدهاند.
بسیاری از منابع فارسی گزارش می دهند که پس از حملۀ فریدون به کاخ ضحاک و آزادکردن دو دختر/خواهر جمشید از کاخ و کشتن یا بندکردن ضحاک به دست فریدون، جشنی برگزار می شود که مهرگان خوانند.
برای نمونه در تاریخ طبری چنین آمده است: «فریدون سر بیوراسب (ضحاک) را با گرز سرخمیدهای بکوفت، پس او را به کوه دماوند برد و دست و بازویش را محکم ببست و به چاه افکند و فرمان داد که روز مهرماه مهروز را عید بگیرند و این همان جشن مهرگان است».
این روایت در آثارالباقیه اینگونه آمده است: «روز بیستویکم رام، روزی است که مهرگان بزرگ باشد و سبب این عید آن است که فریدون به ضحاک ظفر یافت و او را به قید اسارت درآورد و چون ضحاک را به پیش فریدون آوردند، ضحاک گفت که مرا به خون جدت مکش و فریدون از راه انکار این قول گفت آیا طمع کردهای که با جم در قصاص همسر و قرین باشی؟ من تو را به خون گاو نری که در خانۀ جدم بود میکشم. سپس فرمود تا او را دربند کردند و در کوه دماوند حبس کردند و مردم از شر او راحت شدند و این روز را عید دانستند و فریدون مردم را امر کرد کشتی به کمر بندند و زمزمه کنند …».
این دو روایت یکی تنها به دربند کردن ضحاک اشاره میکند و دیگری اشاره ای ضمنی به کشتن ضحاک دارد اما سرانجام تنها دربند میشود.
اما طبقات ناصری از کشتهشدن ضحاک سخن میگوید: «افریدون ملک ضحاک بگرفت، و جد افریدون پسر جم بود … افریدون تاج بر سر نهاد و ضحاک تازی را بکشت. آن روز که افریدون به تخت نشست، اول روز از مهرماه بود ، آن را مهرگان نام کردند».
در شاهنامه نیز فریدون پس از ورود به کاخ ضحاک و آزاد ساختن دو خواهر جمشید، ضحاک را میگیرد و در دماوند در بند می کند. شاهنامه از جشن مهرگان پس از این حادثه سخنی نمیراند. اما اکثر روایتهای منابع اسلامی پس از ذکر ترتیبی که در رویدادهای فوق یاد شد، مسألۀ جشن مهرگان را ذکر میکنند. این اسطوره را دومزیل و ویدنگرن (Widegren) با اسطورۀ جشن سال نو مرتبط میدانند.
در تحلیل این روایت ویدنگرن اسطورههای سال نو را شامل همۀ اسطورههایی میداند که در آن ایزدی میمیرد و دوباره زنده میشود و این در همخوانی با چرخش سال صورت میگیرد. «در هستۀ جشن سالیانه، نبرد خدای برتر با نیروهای بد هستی، رنج، مرگ و خیزش او، پیروزی، شاهشدنش در نزد دیگر ایزدان و سرانجام ازدواج مقدس و خلق جهان قرار دارد. پس جشن سال نو به عنوان نمایشی دراماتیک و آیینی با رفتاری متمایز و آشکار جشن گرفته میشد. یکی از این جشنها، جشن سال نوی میانرودان است که لایههای آیینی آن در کل مشرق زمین نوعی بنیاد و الگو برای همۀ جشنهای سال نو ارائه میدهد. اما همراه با هوک (Hook) دو خط اصلی در این جشن قابل تفکیک است که با ویژگی ایزد برتر به صورت خدای باروری مرتبط است. در یکی از این خطهای رفتاری نبرد این ایزد، رنج و مرگش و در خط دیگر خیزش، پیروزی ازدواج مقدس او دیده می شود». ویدنگرن در این رابطه توضیح میدهد که این دو خط به دو روش مختلف رفتاری نشان داده میشود. یکی نبرد ایزد با بینظمی و نیروهای بدی که موجد آنند. در این روش ایزد پیروز نمیشود بلکه زندانی در جهان زیرزمینی و مرگ است و از این رو به صورت خود مرگ نموده میشود (چون تموز). حالوهوا در خط دوم رفتاری کاملاً متفاوت است. خیزش ایزد، پیروزی او تاجگذاریش و ازدواج مقدس او نشان از بازگشت او به جهان مردگان پس از نابودی بینظمی است که در مراحل مختلف یادشده نمایش داده میشود. او پس از اشاره به جشن سال نو که در بابل میان تیامت و مردوک نمودار میشود و شاهد تازهای که در متن رسشمرا در اسرائیل از آن سخن میرود و بسیار کهن است، به جشن سال نو نزد هند و اروپاییان بهویژه استمرار آن نزد ایرانیان اشاره میکند. همچنین در هند نبرد ایندرا با اژدها را الگویی آیینی-اسطورهای در رابطه با جشن سالیانه میداند که در مرکز آن کشتن اژدها قرار داشت. پیشینۀ این جشن با این مسأله مربوط است که اژدهایی در دژی یا قلعهای سرور جهان شده است و مانع آب و خشکسالی شده است. ایزد یا قهرمانی او را میکشد و یا در کوه در بند میکند، آب و زنان ربودهشده توسط او را آزاد کرده و با آنها ازدواج میکند. ویدنگرن از این اسطوره نتیجهگیری زیر را ارائه میدهد:
جریانهای غیرشخصی | جریانهای شخصی |
خشکی | سروری اژدها |
غلبه بر دژ | پیروز شدن بر اژدها |
آزاد کردن آبها | آزادکردن زنان |
ریزش باران | ازدواج مقدس |
همین اسطوره در ایران همچنان ادامه یافته است. میترای ایرانی هم اژدهاکش است و طبیعی است که در آیینهای رمزی میترای اژدها نقش مهمی ایفاء کند. همچنین فریدون و گرشاسب اژدها کشند و در روایتهای بعدی کمکم هر سروری این نقش را ایفاء میکند و بهنوعی تبدیل به ایدئولوژی سلطنت شده است. البته ویدنگرن توضیح میدهد که دین زرتشتی متأخر کوشیده است جشن سالیانۀ فلکوریک ایرانی را از بین ببرد و تنها برخی بنمایههایی که خود آنها روایت میکنند و یا صرفاً جنبۀ طبیعی آن را نگاه دارد، برخی را در منابع حفظ کرده و برخی را در آیینها.
دومزیل هم در پژوهش خود کوشیده است حضور اژدها در هستۀ جشن سالیانۀ ایرانی به عنوان عنصر اصلی باورهای اسطورهای اقوام هند و اروپایی توضیح دهد.
این اسطوره خود را در جشن مهرگان که با خاستگاه اقوام هند و اروپایی، یعنی مناطق سردسیر استپ های جنوب روسیه، پیوند دارد ، نگاه داشته است. درواقع همۀ عناصری که ویدنگرن طبقهبندی کرده است ، یعنی حمله به دژ و آزاد ساختن زنان و پیروزی بر اژدها/نابودی اوکه همه به جشن مهرگان منجر می شود، به وضوح حفظ شده اند. با توجه به توضیحاتی که آورده شد، پیوند جشن مهرگان با اژدهاکشی در اسطورههای ایرانی روشن میشود. اما جشن سالیانۀ نوروز اسطورۀ اژدها کشی را در ظاهر حفظ نکرده است و تنها در آیینهای مرتبط با نوروز برخی از این جنبهها حفظ شدهاند که در این مقاله فرصت پرداختن به آنها نیست.