پایگاه تحلیلی - خبری نظرآنلاین

رسانه راهبردی - انتقادی پژوهشکده نظر

نقدی بر روش‌های پرداختن به ویژگی‌های معماری اسلامی

نظریه پردازان عرصه هنر و معماری غالباً سعی در دسته‌بندی، سبک‌شناسی، تفکیک و آنالیز آثار مورد بررسی دارند تا از این طریق شناخت صحیح تری از آنها ارائه دهند. در این راستا «نسبت»هایی به شاخه یا روشهایی از هنر، معماری و شهرسازی داده میشود که معمولا در قالب عبارتی ترکیبی به صورت «مضاف و مضاف الیه»  به کار گرفته می‌شوند. دادن نسبت به یک شاخه هنری و یا پدیده‌ای اجتماعی-فرهنگی همچون «معماری»  و یا «شهرسازی»  نیازمند تعریفی مشخص از آن «نسبت»  در جهت‌دهی به پدیده یا هنر مورد نظر است به نحوی که آن تعریفِ ارائه‌شده قابلیت تمییز و تشخیص آن پدیده یا هنر را به بیننده یا مخاطب ارائه دهد.

عبارت «معماری اسلامی»  که ریشه در نوشتارهای محققین غربی دارد به نوعی از معماری گفته میشود که در «ممالک اسلامی»  و توسط «معماران مسلمان»  برای استفاده «مسلمانان»  ارائه شده است. شاید مهمترین دلیل برای شکل گیری این عبارت قابل تشخیص بودن آنها بوده است به نحوی که آثار شناخته شده معماری در محدوده کشورهای اسلامی در غالب موارد حتی برای غیر متخصصین به راحتی قابل تشخیص هستند. محققین معماری اسلامی به ویژه در کشورهای اسلامی به دنبال ارائه تعاریف علمی و مشخص برای این نوع معماری بوده اند و برای این منظور به دنبال ویژگی هایی هستند که بتوانند آنها را جهت تعریف عبارت “ معماری اسلامی”  بکار گیرند. طیف نخست؛ [1]محققین در مراحل نخستین، به برشمردن ویژگیهای ساختاری، ظاهری و شکلی آثار “ معماری اسلامی”  پرداختند. وجوه مشترک ویژگیهای شکلی در نقاط مختلف جهان اسلام و تفاوت های موجود در معماری ممالک مختلف اسلامی با برشمردن ویژگیهای ساختاری و شکلی نقاط مختلف، میزان اثر گذاری و اثر پذیری نسبت به سایر نقاط و سایر هنرها و … از موضوعات مورد نظر این طیف بوده است.  طیف دوم؛ ساخته شدن بناهایی با شکلی برگرفته از معماری سنتی و یا معماری اسلامی که در مواردی با انتقادهای فراوانی مواجه شدند باعث شد تا محققین این عرصه به دنبال تعاریف متفاوتی از “ معماری اسلامی”  باشند که در آن تعاریف به جای پرداختن به ویژگی های فرمی و حتی ساختاری، ویژگی های مفهومی و معنایی مورد توجه قرار گرفتند. توجه به معنای اشکال، اعداد، رنگها و …، توجه به سمبل ها، ارتباط با عرفان و صوفی گری از مباحث مورد علاقه این طیف بوده است. در پی ارائه این نوع تعاریف و توصیف های شیفته وار، این طیف از پژوهشگران که به “ معناگرا” ها معروفند توسط تعدادی از منتقدین به «شیفتگی نسبت به سنت»  و «فاصله گرفتن از واقعیت»  متهم شدند. طیف سوم؛  محققین دیگری که نه میخواستند به «ظاهرگرایی»  متهم شوند و نه به «شیفته سنت» – و یا «معناگرای افراطی» – بودن، نوع جدیدی از تعاریف را در توصیف «معماری اسلامی»  به کار می‌برند که جای بحث و گفتگوی فراوان دارد. در سمیناری که به صحبت‌های یکی از اساتید به‌نام این حوزه اختصاص داشت سخنران محترم به ویژگی‌هایی همچون «راحت بودن»  و «توجه به اقلیم» اشاره کردند و آن‌ها را از ویژگی‌های معماری اسلامی دانستند. در کتابی تحت عنوان «معماری و شهرسازی اسلامی – مبانی نظری»  آقای دکتر نقی‌زاده سعی در تعریف معماری اسلامی، برشمردن ویژگی‌های آن و منابع الهام‌بخش این نوع معماری دارند. ایشان به عنوان نمونه «آیات قرآن»، «سنت پیامبر»، «فرامین امیرالمؤمنین»، «دعای امام زین‌العابدین»  و «تفسیر حکما و علما از مدینۀ فاضله»  را به عنوان «زمینه‌های فکری و تاریخی انتساب معماری و شهر به اسلام»  معرفی می‌کنند و از درون این منابع به کلید‌واژه‌هایی همچون «امنیت» ، «طیب بودن» ، «نزدیکی و برکت»، «قاعده لاضرر»، «آبادانی زمین»، «استواری شهرها» و … را به عنوان زمینه‌های فکری و تاریخی «معماری و شهرسازی اسلامی»  می‌دانند.

معماری اسلامی

در زمینۀ ویژگی‌های مطرح‌شده از سوی طیف سوم و زمینه‌های فکری مطرح‌شده از طرف ایشان سؤالاتی مطرح می‌شود که شاید پاسخ‌گویی به آن‌ها به تعریف صحیح‌تری از «معماری اسلامی»  کمک کند:

  • آیا زمینه‌ها و ویژگی‌های برشمرده شده جزء اهداف مادری در « معماری»  به حساب نمی‌آیند؟[2]
  • همانطور که در مقدمه بحث عنوان شد، در تعریف پدیده‌ای خاص باید مواردی مطرح شوند که وجه تمایز بین آن پدیده و پدیده‌های مشابه باشند. این امر جهت ارائه توان تشخیص آن پدیده‌ای ضروری به نظر می‌رسد.حال سؤالی که مطرح می‌شود این است که تا چه اندازه برشمردن عوامل ذکر شده می‌توانند وجه تمایز «معماری اسلامی»  از سایر انواع معماری باشند؟ آیا در معماری چین «راحتی»  و یا «آبادانی»  جزء اهداف اصلی نبوده‌اند؟ یا در معماری روم «امنیت»  دارای اهمیتی بالا نبوده است؟
  • آیا استفاده از تعابیر خیلی کلی می‌تواند کمکی به تعریف پدیده‌ای خاص کند؟

«معماری اسلامی»  داری وجوه و مشخصه‌های ظاهری قابل ملاحظه‌ای است که باعث تمایز آن از معماری سایر مناطق و گونه‌های دیگر معماری است. به نظر می‌رسد همین وجوه تعیین‌کننده هستند که باعث ایجاد نوع خاصی از معماری شده که علی‌رغم داشتن تفاوت‌های ناشی از محدوده‌های جغرافیایی، شخصیتی واحد و قابل تشخیص را به نمایش می‌گذارند. این معماری فاخر در حد اعلاء پاسخگوی نیازهای کاربران و با تکیه بر فنون معماری از قابلیت ایجاد آسایش برای کاربران برخوردار بوده است و در کنار این موارد بدون تردید تأثیر جهان‌بینی دینی اسلامی بر شکل‌گیری این نوع معماری از عوامل شناسایی آن می‌تواند به شمار آید. از همین رو باید پذیرفت که تعریف این نوع معماری و برشمردن ویژگی‌های آن کاری است دشوار و البته بسیار ظریف. ظاهرگرایی [افراطی] در کنار معناگرایی [شیفته‌وار] از یک سو و کلی‌گویی و برشمردن اهداف مادری از سوی دیگر شاید هر کدام به نوعی مراحل مهمی تلقی شوند در جهت ارائۀ تعریفی مناسب‌تر از «معماری اسلامی».

پی‌نوشت:

[1] . البته موارد بررسی شده در هر سه طیف بسیار پیچیده تر و مفصل تر از آنند که این نوع ساده کردن را شاید بتوان به حق غیر گویا دانست، لیکن جهت خلاصه کردن و ارائه در این بحث کوتاه وجوه مرتبط با موضوع مد نظر قرار گرفته است.

[2] . منظور از اهداف مادری اهدافی هستند که دلایل اصلی ساخت یک بنای معماری را بیان می‌کنند و در خیلی از موارد نیازی به بیان آن‌ها دیده نمی‌شود به‌طور مثال وقتی کارفرمایی برای ساخت یک خانه مسکونی به یک معمار مراجعه می‌کند شاید لزومی به بیان اهدافی همچون «راحت بودن» و «زیبا بودن» احساس نکند و ترجیح بدهد در مورد اهدافی ویژه‌تر که قرار است شخصیت خاص و منحصر به‌فرد آن پروژه را تعریف کنند صحبت کند، مثلا «چندخوابه‌بودن»، «نیاز به محلی برای کلکسیونی ویژه» و … . البته این اهداف در خیلی از موارد توسط معمار کشف یا مطرح می‌شوند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *