اکوتوریسم یکی از مهم ترین بخش های در حال توسعۀ صنعت گردشگری
اکوتوریسم یکی از مهم ترین بخش های در حال توسعۀ صنعت گردشگری است و ده درصد از تولید ناخالص داخلی جهان، هفت درصد از بازار جهانی گردشگری و یک از ده شغل را شامل می شود. اکوتوریسم نوعی از گردشگری است بر پایۀ حفاظت از محیط زیست، اثر کمترِ بازدید کننده در محیط، آموزش و مشارکت فعال اجتماعی ـ اقتصادی جوامع محلی.
هر چشم انداز اکوتوریسمی هماهنگی و سازگاری انسان را با شرایط مکانی نشان می دهد و هیچ محیط اکوتوریسمی در بستر جغرافیایی بدون نمایش فعالیت های انسان تحقق نمی یابد. در مکتب امکان گرایی نیز روی فرهنگ انسانی و بستر مکانی بیش از هر چیز تأکید می شود که با گذشت زمان یعنی در طول تاریخ شکل گرفته و به حیات خود ادامه می دهد. این یادداشت به ارتباط بین اکوتوریسم و نظریه امکان گرایی می پردازد.
پیروان مکتب امکان گرایی معتقدند که هر قدر سطح فنّاوری و فرهنگ یک جامعه بالاتر باشد، امکانات بیشتر و در مقابل، آثار محیط طبیعی ضعیف تر است. امکان گرایان معتقدند فضای حیاتی انسان ها شکل و شیوه های زندگی آنهاست که به نقش روابط اجتماعی در ساختارهای فضایی سرزمین تأکید دارد. از آنجا که مناطق جغرافیایی هر کدام ویژگی های خاص خود را دارند، جاذبه های طبیعی و فرهنگی نیز به تبعیت از آنها شکل می گیرند.
به همین علت حوزه های فعالیت گردشگری متنوع است. امکان گرایی حول این محور فکری میچرخد که طبیعتْ انسان را در مسیر ویژه ای سوق نمی دهد، بلکه امکاناتی در اختیار انسان قرار میدهد که در انتخابش آزاد است. به این ترتیب، جوامع پیشرفتۀ صنعتی تسلط بیشتری بر محیط های طبیعی اطراف خود دارند. در سال 1922 در فرانسه، لوسین فِور دیدگاه امکان گرایی را مطرح کرد.
لوسین فِور، ویدال دولابلاش، ژان برون و جُرج تام، که نمایندگان این مکتباند، در پیشرفتهای جامعۀ انسانی سهم مهمی برای عوامل و شرایط محیط طبیعی قایل نیستند و به آن اعتقاد ندارند. آنها مخالف اند که امکانات عرضه شدۀ طبیعت نامحدود است و انسان نمی تواند خود را از کنترل طبیعت آزاد کند.
به اعتقاد امکان گرایان، ویژگی های اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جوامع نتیجۀ تصمیم گیری های انسانی و فعالیت های جوامع انسانی است. طبیعت صرفاً در این میان امکانات و فرصت هایی را عرضه میکند که جوامع انسانی متناسب با توانایی های عملی، فرهنگی و فنّاورانۀ خود از این امکانات و فرصت ها بهره می گیرند.
ویدال دولابلاش فرانسوی از نظریه پردازان مهم این مکتب بود که با تأکید بر «قلمروِ طبیعی» و «شیوۀ زندگی» به مطالعۀ ترکیبی اعتقاد داشت و محور اصلی تفکر او تأکید بر شیوه های زندگی در محیط های مختلف بود. او معتقد بود که تغییر در ارزش ها و نگرش ها می تواند به بهره برداری بیشتر از امکانات بینجامد و یا امکانات کافی در اختیار جوامع انسانی قرار دهد.
بااینحال منتقدان مکتب امکان گرایی نیز معتقدند در رابطۀ انسان و طبیعت، انسان را ارباب طبیعت شناختن سبب شد که کشورهای توسعه یافتۀ غربی همۀ منابع سیارۀ زمین، بهویژه منابع طبیعی جهان سوم، را تاراج کنند؛ از این رو برای سودیابی بیشتر تعادل های اکولوژیکی سیارۀ زمین را بر هم زده اند و آن را بهشدت تخریب کرده اند. تهدیدات ناشی از تخریب محیط زیست نیز خود تهدید دیگری برای گردشگری به شمار می آیند.
در بسیاری از مناطق کوهستانی، جزایر کوچک، نواحی ساحلی و سایر مکان های آسیب پذیری که گردشگران از آنجا بازدید می کنند، این نگرانی وجود دارد که تأثیر منفی گردشگری در محیط زیست اثر مخربی در خودِ صنعت گردشگری داشته باشد. بسیاری از مقاصد گردشگری بهحدی مهم تلقی شدهاند که دستیابی به آنها محیط زیست را رو به زوال برده است و ازدسترفتن درآمدهای ناشی از کاهش تعداد گردشگران از این مناطق اثر بازگشت ناپذیری داشته است.
بنیانهای اکوتوریسم بر مدلهایی ترکیب شده از محیط طبیعی، محیط مصنوع و انسانساخت، زیرساخت های فنّاوری و سیستم ادارۀ واحدهای جغرافیایی پایه گذاری شده است که همۀ اینها اثر انسان در طبیعت است و چشم اندازهای اکوتوریسمی را شکل می دهد. بنابراین افراط و تفریط در نظریه ها و قائل بودن به نظریه ارباب بودن انسان در طبیعت همواره منحرف کننده است و به فضاهای اکوتوریسمی آسیب می رساند.
یک پاسخ
بسیار عالی و آموزنده بود ???