پایگاه تحلیلی - خبری نظرآنلاین

رسانه راهبردی - انتقادی پژوهشکده نظر

شکل گیری اداره بلدیه و چرخش گفتمان غالب در بازتولید منظر شهرهای معاصر از اجتماعی به سیاسی

چکیده: تغییر گفتمان قدرت از محلی به مرکزی و مشروعیت یافتن بلدیه منجر به چرخش گفتمان حاکم در بازتولید فضاهای شهری از برساخت اجتماعی به سیاسی حکومت محور می گردد.

فرایند شکل گیری شهرهای سنتی ایران، خصلتی درون زا داشت که تحت تاثیر ساختارهای اجتماعی و فرهنگی شهر، به واسطه کل های کوچکی تحت عنوان محلات اجتماعی فضاهای شهری بازتولید می شد. نظام قبیله ای حاکم در شهرهای سنتی و محله گزینی اجتماعی به عنوان مثال نام گذاری محلات تحت عنوان حیدری- نعمتی از دوران صفویه بر پایه اعتقادات مذهبی- اجتماعی یا شکل گیری محلات قومی، عامل حضور و دخالت مردم در تصمیم گیری های مربوط به شهرشان بود؛ بدین صورت که شخصی به نام کدخدا که از معتمدین محله و منتصب عرفی محلیان بود؛ به عنوان نماینده مردم محله با کلانتر شهر در ارتباط بود که کلانتر عامل ارتباط مردمی با حاکم شهر به عنوان نماینده حکومت مرکزی و والی ولایت بود. (تصویر 1) 

شکل گیری اداره بلدیه و چرخش گفتمان غالب در بازتولید منظر شهرهای معاصر از اجتماعی به سیاسی
تصویر 1: جایگاه سیاست و اجتماع در اداره شهرهای سنتی

بعد از انقلاب مشروطه و شکل گیری سیستم اداری و قانونی جدید در دوره قاجار و تداوم این تحولات با تشکیل حکومت مقتدر مرکزی در دوران رضا شاه، گفتمان حاکم در باز تولید فضاهای شهری از مقیاس کلان تا خُرد، در حوزه اختیارات حکومت های سیاسی قرار گرفته و منجر به شکل گیری اداره بلدیه (شهرداری) شد. منصب های حکومتی از جمله ریاست اداره بلدیه از اعتبار بالایی برخوردار بود به طوری که گرفتن این مناصب در رقابتی بزرگ به قیمت حذف نظرات با واسطه شهروندان در انتخاب ریاست بلدیه می گشت.

به عنوان مثال در هفتم محرم 1337 قمری (نهم مهرماه 1298) بلدیه شیراز به صورت قانونی تأسیس گردید و از هر محله (هسته اجتماعی سازمان فضایی شهر) سه نماینده منتخب به عنوان وکلای بلدیه معرفی گردیدند که اعمال نفوذ در سیستم بلدیه به واسطه نمایندگان مردم محله بود. اما از همان ابتدای شکل گیری نصیرالملک والی شیراز در نامه ای خطاب به مسئول شمارش آرا و وکلای بلدیه، پیشنهاد می کند که مشیرالملک بهترین گزینه جهت ریاست اداره بلدیه است (تصویر 2). به عبارتی گرفتن منصب سیاسی بالاتر از حقوق اجتماعی مردم تلقی می شود. در نتیجه در گام نخست در انتخاب مناصب پر نفوذ، با حذف نظر نمایندگان مردم، رییس بلدیه تحت فرمان حاکم شهر به این مقام منصوب می گردد.

شکل گیری اداره بلدیه و چرخش گفتمان غالب در بازتولید منظر شهرهای معاصر از اجتماعی به سیاسی
تصویر 2: نامه نصیرالملک جهت انتصاب مشیرالملک به سمت ریاست بلدیه، 1337 هجری قمری

از جمله وظایف بلدیه در بدو امر، طبق گزارش نشریه ندای اسلام عبارت است از: «اداره شهر محول به دستگاهی است که او را اداره بلدیه گویند… شامل یک نفر رئیس و چند نفر اعضا … تمام وعده انتخاب که از سه سال کمتر نباشد توکیل امور شهر تحت اداره آن هاست … تسطیح و تعمیر کوچه های بلد، چراغ شبانه و تعمیر پل های مخروبه شهر، نظافت اسواق … نظم و اداره دستگاه اطفائیه، … اداره مریض خانه های بلدی، امحای نقشه و تعمیرات جدید شهر، … آذین بندی شهر … واگر کسی خارج و داخل شهر تکلیفی کند، این اداره در چند مجلس با اعضا شهر خود مشاوره می کند و بعد از آن با اکثریت آرا، رد یا قبول می گردد» (نشریه ندای اسلام، 27 محرم الحرام 1325 ه.ق). پس هرگونه مداخله ای در شهر زیر نظر اداره بلدیه بوده به گونه ای که حتی تغییر در روزن خانه شخصی هم باید به اداره بلدیه گزارش شود.

اعمال نفوذ سیاسی در انتخاب مناصب حکومتی از یک طرف و اعمال نفوذ کامل دستگاه حکومتی از مقیاس کلان تا کوچک ترین مقیاس، جایگاه اجتماع را در تولید فضاهای شهری کمرنگ می نماید. در نتیجه تغییر گفتمان قدرت از محلی به مرکزی در اداره سیستم شهری و مشروعیت یافتن اداره بلدیه منجر به چرخش گفتمان حاکم در بازتولید فضاهای شهری از برساخت اجتماعی فضا به برساخت سیاسی حکومت محور می گردد که کماکان تحت عنوان برنامه های توسعه شهری مداخلات و اقدامات در شهر با همین روند ادامه دارد.

الزام به توسعه و نوسازی در شهرها، فرایند تولید برنامه های توسعه شهری را به محصول کمیت گرای مبتنی بر اطلاعات انتزاعی از بستر تقلیل می دهد و گزاره حاکم (اپیستمه) در هدایت منظر شهری در شرایط فعلی، علی رغم «دیگری ها» (شهروندان) به عنوان عاملیت تجربه و ادراک شهر، کمی گرا و عمرانی است که این ساختارهای کمیت گرای کالبدگرایانه زیست جهانِ شهروندان را هدایت و کنش و ادراک آنان از شهر را جهت دهی می نماید. در این فرایند ابتدا ساختاری طبق نقشه ها تهیه شده، در محیط عملیاتی می گردد، سپس دیگرانی در آن سکونت می کنند. در نتیجه شهروند سنتی به مثابه سوژه فعال کنار گذاشته شده و ساختارها در شهر به مثابه آبژه فعال، شهروند را تبدیل به سوژه منفعل می کنند. از طرفی خلقیات ایرانیانِ تقدیر گرایِ حاکم محور، در کنار بروکراسی و تکنوکراسی معاصر در بازتولید شهر و برساخت منظر شهری بر چرخه باطل سوژه منفعل-آبژه فعال دامن می زند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

مریم اسماعیل‌دخت

مریم اسماعیل‌دخت

دکترای تخصصی معماری منظر دانشگاه تهران
میزان مطالعه مطلب