مقالات دانشجویی چه آسیبی را متوجه فضای پژوهشی کشور می سازد؟
امروزه اهمیت انتشار مقاله در فضای دانشگاهی و پژوهشی بر کسی پوشیده نیست و گواه آن از جمله آیین نامه های ارتقا و ترفیع اعضای هیئت علمی، شرایط فارغ التحصیلی و ادامه تحصیل در مقاطع بالاتر، شناسایی نخبگان و استعدادهای درخشان، انتخاب پژوهشگران برتر و … است. اگرچه انتشار مقاله علمی بی شک مهم ترین ابزار در نمایش دستاوردهای پژوهشی محسوب می شود و شکل گیری مجلات علمی، بانک های نمایه کننده و پایگاه های استنادی بر اهمیت بالای آن صحه می گذارد، اما چنانچه شاخص ارزیابی مبتنی بر هدف تعیین شده به درستی انتخاب نشود، صرف داده های کمی و آماری نمی توان انتظار نتایجی را داشت که بتوان براساس آن سیاست هایی را تبیین کرد. در تمام موقعیت هایی که انتشار مقاله برای آنها تعریف شده است، به نظر میرسد مقالات مستخرج از پایاننامهها و و رسالات دانشجویی متداول ترین نوع برای تامین موقعیت های نامبرده باشد و ضمن آنکه مزایایی به دنبال خواهد داشت و مخاطبان را از آخرین وضعیت دستاوردهای آموزشی و پژوهشی مطلع می سازد، می تواند آسیبی جدی و درازمدت را نمایانگر سازد؛ چنانچه بخواهد اتکای حداکثری بر آنها داشت.
در این رده از مقالات دانشجو مشترکا مقاله ای را با استاد خود منتشر می کند و با آن جواز فارغ التحصیلی را می گیرد و استاد نیز با انتشار این مقاله سهمی به مقالات منتشره خود میافزاید. چنانچه به درستی انجام شود این روند بازی برد-بردی را به نمایش میگذارد که هم دانشجو و هم استاد از آن منتفع می شوند. اما مسئله از آنجا شروع می شود که در کارنامه اساتید نه تنها با حجم حداکثری مقالات مستخرج از پایان نامه های دانشجویی مواجه بشویم، که در اغلب موارد مقالات نامبرده از پایان نامه هایی برآمدند که موضوع آنها الزاما قرابتی با تخصص استاد راهنما ندارند؛ منظور از قرابت صرفا نزدیکی رشته تحصیلی دانشجو با رشته تحصیلی استاد راهنما نیست، بلکه مراد تخصص استاد راهنما و تمرکز وی بر موضوعات پژوهشی خاص است که سالها عمر پژوهشی خود را بر آنها گذاشته باشد. با توجه به اینکه انتخاب استاد راهنما همواره به دلیل بضاعت گروه آموزشی دانشگاه ها بوده است و دانشجو باید از میان اساتید حاضر در گروه که سهمیه خالی برای اخذ پایان نامه داشته باشند استاد خود را به تصویب برساند، لذا انتشار مقالات مستخرج از پایان نامه ها به دلیل تنوع موضوعی پایان نامه ها و رسایل دانشجویان از استاد تمرکززدایی می کنند و با شماری از مقالات با نام اساتید مواجه می شویم که به سختی می توان تخصص استاد را براساس آنها برشمرد.
امروزه بر کسی پوشیده نیست که در اکثر مقالات مستخرج از پایان نامه ها فارغ از نام نویسنده مسئول و ترتیب نام نویسندگان که در بیشتر موارد منطبق بر چک لیست آیین نامه های دانشگاهی است و نه براساس سهم و نقش واقعی هرکدام از نویسندگان، نقش دانشجو در نگارش و تدوین مقاله حداکثری است. اگرچه این نوع از مقالات، دانشجویان و تازه فارغ التحصیلان را آماده ورود به فضای پژوهشی جدی می کند و منفعت هایی دارد، اما آنجا بغرنج می شود که چون تعداد مقالات اینچنینی شمار قابل اتکایی محسوب می شود و به راحتی با آنها می توان ردیف آیین نامه ها و دستورالعمل ها را پر کرد، لذا انگیزه نگارش مقاله مستقل و تخصصی را از جانب اساتید سلب می کند و آسیبی جدی را متوجه فضای پژوهشی کشور می کند؛ خلاصه شدن دستاوردهای پژوهشی به مقالات دانشجویی و تخصص زدایی از دانش اساتید. این اتفاق نه تنها باعث می شود که اساتید صاحب نظر و کرسی در موضوعات تخصصی انگشت شمار شوند، که چرخه انجام طرح های پژوهشی توسط اساتید متخصص و حتی داوری تخصصی پژوهش ها از جمله مقالات علمی را با مشکل مواجه می سازد.
بنابراین به نظر می رسد صرف شمارش تعداد مقالات نمی تواند شاخصی تعیین کننده برای ارزیابی جایگاه علمی پژوهشگران به ویژه اساتید باشد. همانطور که مقصد روش های علمسنجی سنجش میزان اثرگذاری ها مبتنی بر تحلیل های استنادی است، ضروری است به جایگاه علمی پژوهشگران به ویژه اساتید و اعضای هیئت علمی براساس معیارهای مبتنی بر تخصص نیز توجه شود.