امروزه با توسعه بی رویه شهرها و افزایش جمعیت، مهاجرت از روستا به شهر، گسترش حاشیه نشینی و پیچیده تر شدن مسائل شهری، تدوین برنامه هایی جامع مبتنی بر مولفه های جمعیتی، اقتصادی و فرهنگی برای رفع نیازهای شهر و شهروندان بیش از گذشته احساس می شود. به همین دلیل محققان حوزه مطالعات اجتماعی و شهرسازی، تدوین طرح هایی جامع با چشم انداز میان مدت و بلندمدت را ضروری دانسته اند.
از جمله طرح های ارایه شده توسط محققان در حوزه شهرسازی طرح های تفصیلی هستند که بر اساس معیارها و ضوابط کلی طرح جامع شهر تنظیم می شوند و نحوه استفاده از زمین های شهری در محلات مختلف شهر و موقعیت و مساحت دقیق زمین برای هر یک از آنها، وضع دقیق و تفصیلی شبکه عبور و مرور و رفع مشکلات شهری و غیره را تعیین می کنند. حال سوال اصلی اینجاست که در تدوین چنین طرح هایی تا چه اندازه به مسایل زیست محیطی و اکولوژیکی توجه می شود؟ چرا با وجود مرحله مطالعات در تهیه نقشه های جامع و تفصیلی همچنان در شهرها شاهد مشکلات فراوان زیست محیطی و مخاطرات طبیعی از جمله سیل هستیم؟
از آنجایی که روش مطالعه و انجام یک طرح جامع شهری شامل مطالعه وضع موجود، تجزیه، تحلیل و نتیجه گیری از وضع موجود، تعیین اهداف و اولویت ها، انجام پیش بینی های لازم، ارائه طرح ها و برنامه های توسعه شهری و اجرای آنها است، برخی از طراحان در تهیه نقشه های تفصیلی و جامع در زمان مطالعه و جمع آوری داده ها سهل انگاری می کنند و نمی توانند آن طور که باید به یک شناخت مناسب از سایت دست یابند و این سنگ بنای اشتباهات دیگر می شود.
همچنین برخی دیگر صرفا با محدود کردن روش های طراحی به صورت دو بعدی و لکه گذاری کاربری های مختلف در کنار هم تلاش در به اتمام رساندن طرح ها داشته و با نگاه برنامه ریز محور سعی در توسعه و گسترش شهرها دارند و در این صورت توجه به عوامل زیست محیطی کاهش می یابد. در واقع شاید بتوان گفت توجه به عوامل زیست محیطی و در نظر گرفتن مخاطرات طبیعی نظیر سیل صرفا در فاز مطالعاتی به صورت تقلیدی از سایر طرح های دیگر گرفته شده و مطالعه ساختاری بر مباحث اکولوژیکی به صورت جدی کمتر مطرح می شود.
به طور مثال شهر قزوین که در سفرنامه ها و بسیاری از کتب قدیمی به «شهر در باغ» معروف بوده است از توسعه ناشی از طرح های جامع و تفصیلی بی بهره نمانده و بخش وسیعی از باغاتی که در اطراف آن قرار داشته است به فضاهای مسکونی و سایر کاربری ها تبدیل شده اند. در سیلی که در سال های اخیر (فروردین ماه سال 1399 و 1398) در قزوین ایجاد شد باغستان های سنتی قزوین با سیستم جمع آوری آب های سطحی بهعنوان آبخوان عمل کردند و شهر را از هجوم سیلاب نجات دادند.
در واقع با استفاده از سیستم آبخوان توانستند بخشی از سیلاب را به داخل باغات هدایت کنند تا از حجم و قدرت آب کاسته شود، باغات سیراب شوند و همچنین مناطق پایین دست از هجوم سیل در امان بمانند. با وجود چنین تدابیر اکولوژیکی که در طول تاریخ در ساختار گذشته شهر قزوین و سایر شهرهای ایران وجود داشته؛ جای تامل و تعمق است که چرا چنین دیدگاهی امروزه از طرح های جامع و تفصیلی شهری حذف شده است و سایه توسعه غیراصولی و ناپایدار شهری، مانند احداث پلهای غیرضروری، بلوارهای عریض و کمربندی ها به موجودیت باغستان های سنتی ایران از جمله قزوین آسیب وارد کرده اند و بخشهای قابل توجهی از آنها را طی چندین سال گذشته از بین برده اند.
از دیگر نمونه های بی توجهی به مولفه های اکولوژیک در ساختار طرح های توسعه شهری می توان به استان خوزستان اشاره کرد که طی چند ساله اخیر با مساله سیل گریبان گیر است. در این استان از آنجایی که سیستم جمع آوری آب های سطحی به درستی طراحی و تعبیه نشده است هنگام بارندگی آب به سمت مجاری فاضلاب حرکت می کند و از آنجایی که در شبکه فاضلاب اهواز و سایر شهرهای خوزستان لوله های فاضلاب از نوع بتنی یا آزبستی هستند قابلیت انعطاف ندارند و در نتیجه دچار نشست می شوند.
لذا در موقع بارش های شدید به علت اینکه سطح آب های زیر زمینی از سطح آب دریا بالا تر می آیند، لایه های زمین دچار فشردگی شده و لوله های فاضلاب دچار نشست و ترک می شوند. در اثر این بی تدبیری و عدم توجه به مسایل اکولوژیک در خوزستان هم با پدیده آب گرفتگی و سیل مواجه می شویم و هم نشت آب های فاضلاب و ورود به آبهای زیرزمینی.
لذا باید توجه داشت که با گسترش مناطق مختلف شهری تعادل هیدرولوژیکی مناطق بهم می خورد و آبراهه های طبیعی که نقش زهکشی و کانال های هدایت کننده هرز آب های دامنه های پرشیب بسوی رودخانه ها (در شهرهای کوهپایه ای نظیر قزوین) را به عهده دارند بهم می ریزند و در نتیجه شکل طبیعی منطقه بهم میخورد و این امر منجر به لطمه دیدن ساختارهای اکولوژیکی شهرها می شود.