در استفاده از پیشینه های طراحی کدام راهبرد، توان بروز طراحی های نوی درونزا را کاهش می دهد؟
پیشینه های طرح، چراغ راه آینده؟
در کشور ما بر اهمیت انجام تحقیقات شاهد پایه اتفاق نظر وجود دارد و از مطالعه موردی به وفور نام برده می شود. با این وجود مثلاً نظامی در سطح دانشگاه، شهرداری، نظام مهندسی و غیره برای ثبت، ارزیابی و مستند سازی طرح های اجرا شده در قالب مطالعه موردی و ارائه گزارش آن ها برای شهروندان یا حرفه مندان و محققان دیده نمی شود. نبود چنین نظامی می تواند از بدیهی و سهل پنداشتن مطالعه موردی در هر چهار سطح پارادایم ها، راهبردها، تدابیر و فنون باشد.
یکی از بدیهیات در سطح راهبردی، مربوط به این ایده است که «گذشته چراغ راه آینده» است. هرچند در ظاهر پرداختن و تفسیر معنای این عبارت با شرایط کنونی -که حتی سامانه ای برای محقق کردن همین ایده نیز وجود ندارد- بسیار فاصله دارد. ولی چون در عمل این ایده در حال پیاده شدن در شهرهاست پرداختن به آن می تواند نسبت به سطح فنون و تدابیر در اولویت باشد.
نمونه ای از به کار بستن ایده «گذشته چراغ راه آینده است» را می توان در استفاده از استانداردها و تجربیات جهانی دانست. به طور خاص مثلاً نمونه اخیر در شهر تهران بحث خیابان کامل ولیعصر است که از آن جز نصب تابلوهایی (با بارکد QR) با عنوان قصه های فلان بنا یا عنصر چیزی تغییر نکرد.
در این محور بسیار ارزشمند تهران و کشور، به خصوص حد فاصل تجریش تا پارک وی، انتظار طولانی مدت مسافران بی آر تی و نبود تاکسی های خطی در مواقع شلوغی، شکاف طبقاتی، جانوران موذی و آلودگی های شهری، بحران اقتصادی، خاموشی های بخشی معابر، ترافیک شدید، و معضلات متعدد دیگر همچنان وجود دارد؛ هرچند ولیعصر خیابانی کامل و آماده برای ثبت جهانی است.
تمرکز بر شیوه نامه و قوانین و استانداردهای که رعایت آنها باعث ثبت جهانی و احیاناً حمایت های مالی دارد باعث می شود مشکلات واقعی اهمیتی نداشته باشند چون ملاک شیوه نامه است. این شیوه نامه ها که حاصل تجربیات گذشته است، با خوش بینی اگر دیده شود، به دنبال ایجاد آینده ای روشن و موفق است. در حالی که گذشته، نمی تواند چراغ راه آینده باشد بلکه «آینده چراغ راه گذشته است»؛ یعنی وقتی که راه برایمان باز است، شاداب و امیدواریم و پیشینه ها یک شیوه نامه به مثابه باری گران نیستند. وقتی پیشینه ها بار گران و ملالت بار شود آینده بسته است.
بنابراین به قول نیچه با دانش شاد، در موقعیت کنونی باید پیشینه ها را نگاه کرد؛ و موقعیت کنونی یعنی زیسته ها یا اگزیستانس ما. اگزیستانس یعنی شیوه در جهان بودن ما. شهر از خود بیگانه چون دانشی از نیروهای وجودی اش ندارد، به هر سو متمایل می شود، بدون آنکه فهم «خواست» خود را داشته باشد. خواست ها یا تمایل های ژرف ما یا شهر، این همانی (هویت) ماست.
بنابراین باید پرسید ما از خیابان ولیعصر چه می خواهیم؟ آنجا که در ترافیک شدید یا صف طولانی بی آر تی هستیم چه می خواهیم؟ آنجا که در عین لذت بردن از درختان بلند و تاریخی در تعجب از طیف متکدیان، کارگران، مرفه ها و فوق سرمایه داران هستیم چه می خواهیم؟ و بسیار فهم های در موقعیت و منظر که نشانه هایی از خواسته های پنهان ماست چه می خواهیم؟ چرا که فاعل شناساگر موقعیتی اینجا و اکنونی است که در آن آدمی توان خواستن دارد.
مثلاً می خواهیم تمییز باشیم؛ می خواهیم برده نباشم؛ می خواهیم بتوانیم بر اساس برنامه مشخص شده اتوبوس و تاکسی برنامه ریزی کنیم؛ می خواهیم به کوه و طبیعت تهران به آسانی سر بزنیم؛ می خواهیم در ایجاد رونق اقتصادی سهمی داشته باشیم و … .
با این رویکرد بنابراین باید پیشینه های طرح به مثابه «دانشی شاد» باشند و «آینده چراغ گذشته شود» و آنها را تفسیر و معنا کند و نه به مثابه «گذشته چراغ راه آینده» که اولویت بشود باری گران به اسم شیوه نامه (قطاری دیدم، فقه می برد و چه سنگین می رفت). در این باره، معنا و چگونگی نافرمانی از پیشینه های طرح نیازمند بررسی می شود.