راه حلهای طبیعت بنیان چگونه به ایجاد تاب آوری برای مواجهه با بحران های محیطی یاری می رسانند؟ چرا با وجود چالش متعدد زیست محیطی و پیامدهای آن، همچنان شیوه های ناپایدار برای مدیریت بحران انتخاب می شود؟
تاب آوری طبیعت بنیان
خشکسالی، سیل، فرونشست، طوفان، چرخندهای حاره ای و تخریب های ساحلی، از بین رفتن تالاب ها، دریاچه ها و جنگل ها و … در کنار روند توسعه نامتناسب با ظرفیت زیست بوم ها و انواع آسیب پذیریهای اجتماعی – اقتصادی چیزی جز تشدید پیامدهای چندگانه مخاطرات و ناتوانی در مواجهه با بحرانها را در مناطق ایران در پی نداشته است. تجارب جهانی بسیاری وجود دارد که نشان می دهد سرمایه گذاری و انجام فعالیتهای پیشگیرانه با تکیه بر رویکردهای تاب آور مانند راه حلهای طبیعت بنیان می تواند باعث توانمند سازی جوامع و کاهش بار مالی و تلفات انسانی ناشی از مخاطرات شود.
اما همچنان مدیریت کلان ایران تکنوکراسی و روش های سنتی مدیریتی از طریق توسعه زیرساخت ها خاکستری را دنبال می کند. زیرساخت های خاکستری به استفاده از منابع غیر قابل بازیافت و محدود وابسته هستند. اغلب موقت اند، با افزایش و تشدید خطرات آب و هوایی نیاز به ارتقا یا جایگزینی دارند، می توانند به تخریب های زیست محیطی و مخاطرات ثانویه منجر شوند، هزینه نگهداری بالا و مدیریت پیچیده ای نیز دارند.
بر مبنای این معضلات و در پی شکست رویکردهای صلب و مهندسی شده، مجامع مهم جهانی و اتحادیه بین المللی حفاظت از طبیعت (IUCN)، راه حل های طبیعت بنیان (Nature-Based Solutions) و سازگاری با طبیعت را به عنوان راهکاری مؤثر در جهت رویارویی با چالش های مهم مرتبط با موضوعات زیست محیطی تعریف کرده اند. بر مبنای این الگو کشورهایی از جمله ایران متعهد به مدیریت پایدار بویژه در تأمین منابع آب و موضوع بهداشت تا سال ۲۰۳۰ شده اند.
راه حلهای طبیعت بنیان برخلاف زیرساخت های خاکستری هزینه نگهداری و ترمیم بسیاری کمتری داشته و مقرون به صرفه تر است. راهبردهای و اقدامات متنوع تری را معرفی می نماید، به طور همزمان مزیت هایی را در ابعاد زیست محیطی، اجتماعی و اقتصادی فراهم کرده، باعث تابآوری و افزایش ظرفیت مقابله ای جوامع در برابر بحران ها می شود.
بطور دقیق راه حل طبیعت بنیان یک کانسپت کلان و به مثابه چتری است که رویکردهایی همچون سازگاری مبتنی بر اکوسیستم (Ecosystem-based Adaptation)، کاهش مبتنی بر اکوسیستم (Ecosystem-based Mitigation)، کاهش خطر بلایای زیست محیطی (Eco-disaster Risk Reduction) و زیرساخت سبز (Green Infrastructure) را در بر می گیرد.
لذا امروزه سرمایه گذاری مناسب در بخش راه حلهای طبیعت بنیان برای کاهش خسارات جانی و مالی ناشی از تغییرات زیست محیطی، حمایت تنوع زیستی، بهره مندی از خدمات اکوسیستم در بهبود معیشت، کاهش فقر و همچنین امنیت غذایی به یکی از موضوعات اصلی در تصمیم سازی ها و برنامه ریزی های کشورها و دولت ها بدل شده است. این در حالیست که موانعی جدی در شکل گیری یک مدیریت یکپارچه و پایدار برای پیاده سازی و اجرای راه حلهای طبیعت بنیان در ایران وجود دارد:
- ناآگاهی از مزایای چندجانبه راه حلهای طبیعت بنیان همچون تخفیف در هزینه ها یا در برخی موارد عدم نیاز به تکنولوژی پیشرفته و قابلیت بهره گیری از جوامع محلی و مشارکت ذینفعان در پیاده سازی آنها (مدیریت پایین به بالا).
- نبود مشوق ها و ترغیب گروه ها به اتخاذ رویکردهای پایدار و تاب آور و عدم توجه به اصل مشارکت ذینفعان به عنوان گروه های تصمیم گیر و تمرکز بر مدیریت به شیوه بالا به پایین.
- محدودشدن موضوع تاب آوری به نشست های علمی و انجمنها و سازمان غیردولتی و عدم ورود راه حلهای طبیعت بنیان در ساختار مالی پروژه ها توسط انجمنهای حرفه ای و سطوح مدیریتی – اجرایی.
- تسلط شیوه های نهادی و مدیریتی تکنوکرات و غیرقابل انعطاف در روابط قدرت و اصرار آنها بر ایجاد زیرساخت های خاکستری و مهندسی شده (با وجود ناکارآمدی) به عنوان یک رویکرد پیش فرض و آشنا.
- عدم به رسمیت شناختن ارزش سرمایه های طبیعی و فقدان سیاستها، قوانین و مقررات لازم در رابطه با آن.
- نبود توافق نظر و واگرایی معنادار میان دولتهای محلی، منطقه ای و وزارتخانه و ارگانها (کشاورزی، جنگلداری و محیط زیست، امور اقتصادی، توسعه، حمل و نقل) بر سر راهکار رفع چالشهای زیست محیطی.
- توجه دولتها به منافع کوتاه مدت، تصاحب و تخریب میراث طبیعی ملی و تامین مالی از طریق استخراج منابع طبیعیِ غیرقابل احیا.
- تمایل دولتها به نمایش فعالیتها در قالب پروژه های خاکستری بدون درنظرگیری پیامدهای مخرب چندجانبه آنها.
- تضمین منافع مالی و ایجاد انحصار برای گروههای خاص بوسیله تعریف پروژه های گرانقیمت و نیازمند به مدیریت دائمی.
رفع این موانع در وهله اول مستلزم پذیرش بحرانهای زیست محیطی و اثرات سوء آن بر همه ابعاد جامعه است. رفع معضلات زیست محیطی ایران باید در قالب یک تصمیم گیری مشترک و توافق و همگرایی میان آرای گروه های ذینفع و ذی نفوذ صورت گیرد و مفهوم راه حلهای طبیعت بنیان باید به عنوان یک پارادایم میان رشته ای در کنار اقدامات مکمل به تلاش مشترک با هدف افزایش آگاهی سازمانها و نهادهای مختلف بدل شود.
موضوع مشارکت و درنظرگیری فرآیندهای بالادست و پایین دست و رجوع به راهکارهای بومی در سطح جوامع محلی می تواند نقطه شروع این امر باشد. ارائه ابزارها و روش های متنوع و ایجاد مکانیزم های مناسب مالی در فراگیر شدن این مقوله حائر اهمیت است. ضمن آنکه باید اشاره کرد مهمترین اصل در رابطه با این رویکردها، درنظرگیری آنها در بازه های زمانی بلند مدت به منظور فراهم شدن زمان لازم برای ارزیابی دقیق کارکرد آن در محیط های واقعی و پالایش بیشتر است.