در تحلیل ها بسیار گفته می شود که سهم شهرنشینی در طول ۵۰ سال گذشته به شدت افزایش یافته و روستاها در حال نابودی است و از این موضوع، به عنوان نابودی بخش کشاورزی یاد می شود. آمار چه می گوید؟
آمار می گوید مساحت کل اراضی کشاورزی ایران از ۹ میلیون و ۴۲۱ هزار هکتار در سال ۱۳۵۳ به ۱۶ میلیون و پانصد هزار هکتار در سال ۱۳۹۷ افزایش یافته است. یعنی ۷۵ درصد افزایش در کل مساحت کشاورزی. آمار میگوید حجم کل تولید بخش کشاورزی از ۱۷ میلیون و ۸۴۰ هزار تن در سال ۱۳۵۳ به ۱۱۷ میلیون و ۷۰۰ هزار تن در سال ۱۳۹۷ افزایش یافته است یعنی ۶.۶ برابر. بدین ترتیب بهره وری هر هکتار زمین کشاورزی از ۱.۸۹ تن در هکتار به ۷.۱۳ تن در هکتار افزایش یافته یعنی ۳.۷۷ برابر! آمار میگوید قبل از انقلاب حدود ۲۰ میلیون نفر (سرشمای ۱۳۴۵) و اینک نیز ۲۰ میلیون نفر (سرشماری ۱۳۹۵) است!
در نظریات توسعه اقتصادی، تولید نیروی انسانی ساده و ارزان برای بخش صنعت و خدمات از وظایف بخش روستایی قید شده است. مسلما مساحت اراضی کشاورزی یک روستا، نمی تواند به اندازه رشد جمعیت روستا افزایش یابد. بنابراین، ماندن همه جمعیت در روستا، یعنی یک زمین کشاورزی که تامین نیاز یک خانوار ۵ نفره را می کرد، الان تامین نیاز ۴ خانوار ۴ نفره را بکند! این یعنی گسترش فقر. در حالیکه، حتی با حداقل دستمزدها، شرایط بهتری دربخش صنعت و خدمات خواهند داشت و تولید بیشتر.
دست از داستان سرایی برداریم. مهاجرت روستاییان منجر به نابودی کشاورزی نشده است. آزادی انتخاب روستایی را با اصرار بر عدم مهاجرت خدشه دار نکنیم. اگر به روستا به مثابه واحد تولیدی نگاه کنیم، سکونت شاغلینش می تواند جدا از واحد تولیدش باشد.
نمونه های متفاوتی مشاهده شده است که روستاییان هم در شهر خانه و هم در روستا سکونت دوره ای داشته اند. کشاورزی آنها رونق دارد و از خدمات مناسب شهری به قیمت ارزان تر تمام شده برای دولت استفاده می کنند. مهاجرت به شهرها الزاما به معنای رها شدن کشاورزی نیست و باید به آمار و تفسیر های جانبی مراجعه کرد.