ضابطه برداشتن محدودیت ارتفاع
بر اساس ضوابط اعلام شده از سوی مدیریت شهری شهر تهران در «برداشتن محدویت ارتفاعی» در بافت ناپایدار شهری آیا این راه حل می تواند برای ساخت و ساز و به حرکت درآمدن ساخت و ساز در بافت ناپایدار شهر تهران کافی باشد؟
یکی از معضلات اصلی بافت میانی و فرسوده در نواحی جنوبی و مرکزی شهر تهران، بحران ناپایداری است، بحرانی که اولا محدوده وسیعی از بافت شهر تهران را دربرمی گیرد، ثانیا علی رغم اختلاف نظر در مفهوم و مؤلفه های ناپایداری، اما می توان مدعی بود که می توان برای بحران مذکور راه حل مناسب و درخور پیشنهاد داد.
خروج از بحران رکود نوسازی بافت فرسوده که از ملزومات زندگی امروزی شهری تهران است مستلزم تولید مسکن جدیدالاحداث در گستره زمین های محدود شهر بویژه در بافت های متراکم شهری است که این مهم با محدودیت های فروانی در حوزه دستورالعمل های و ضوابط شهری روبروست.
در همین راستا و با هدف تسهیل ساخت و ساز، معاون شهرسازی و معماری شهرداری تهران در خبری با اشاره به لزوم حذف محدودیت های موجود برای ساخت و ساز و بیان این که ساخت و سازهای 3 طبقه فاقد صرفه اقتصادی هستند، از حذف محدودیت ارتفاعی طبقات در جنوب شهر تهران خبر داد. این اقدام هر چند اقدام بسیار ارزشمندی است و نشان از توجه از مدیریت شهر به محدودیت ها و ضوابط دست و پا گیر در روند نوسازی دارد اما نمی تواند به تنهایی در این مهم کارآمد باشد.
در دیدی دیگر باید توجه داشت هر چند اقدام مذکور در راستای به حرکت در آوردن چرخه ساخت و ساز در بافت های ناپایدار شهری تهران اقدامی ارزشمند است اما این اقدام را یکی از شروط لازمِ رونق یافته به منظور ساخت و ساز در نظر خواهد بود، اما قطعا شرط کافی نخواهد بود. عدم توجه و برنامه ریزی مناسب برای شروط «کافی» این اقدام از قضا می تواند تبعاتی بیش از آنچه «صرفه اقتصادی» خوانده شده، به دنبال داشت باشد.
با نگاه آسیب شناسانه در بافت های ناپایدار شهر تهران، بدون شک عوامل دیگری نیز مانند «لزوم تأمین پارکینگ مورد نیاز» یکی از مفروضات پنهان و علل به بن بست رسیدن ساخت و ساز و عاملی بسیار مهم منبعث از محدودیت های اجرایی ساخت و ساز در دستورالعمل های مدیریت شهری است.
این مساله بسیار حیاتی در وهله اول باید در نظر مدیران شهری به عنوان یکی از مؤلفه های حائز اهمیت با ضریب تاثیر بالا در عدم به حرکت درآمدن چرخ ساخت و ساز در بافت های میانی و فرسوده شهر تهران بر شمرده شود و ثانیا برای آن برنامه جدی داشت. از دیگر سوی باید توجه داشت که از میان راه حل های مناسب باید در سطح سیاست گذاری بر سیاست های ناظر بر ارایه راه حل های موضوعی متمرکز بود و از پیشنهادات موضعی به شدت پرهیز نمود.
لذا بنظر می رسد که توجه به این شرایط و عوامل در کنار عاملی مانند حذف محدودیت ارتفاعی باعث رونق ساخت و ساز در بافت فرسوده شهر تهران گردد و صرف توجه به عوامل تک بعدی و بخشی مانند آنچه در نظر مدیران شهری جریان دارد به نتیجه دلخواه و «نوسازی بافت» نه تنها در شهر تهران بلکه در هیچ جای کشور منجر نخواهد گردید.