مخاطرات ناشی از تغییر اقلیم انسان را به خطر می اندازد یا طبیعت؟ کره زمین دوره های اقلیمی متفاوتی از جمله دوره اقلیمی بهینه بین 5000 تا 7000 سال پیش، دوره اقلیمی سردتر موسوم به عصر آهن در حدود 2900 و 2300 سال پیش، شرایط اقلیمی مطلوب ثانویه قبل از دوران میانی از 1000 تا 800 سال پیش، عصر یخبندان کوچک (کوتاه) بین حدود 550 تا 125 سال پیش را پشت سرگذاشته و در عصر حاضر مخاطرات اقلیمی و گرمایش زمین چالش های فراوانی را از نگاه ما انسان ها ایجاد کرده است.
این چالش ها برای کره زمین و طبیعت مشکل بزرگی محسوب نمی شود چرا که زمین پیش از این نیز چنین دورانی را در شرایطی بدتر از سر گذرانده است و طبیعت، پویایی خود را از میان همین چالش ها بدست آورده، تنوع زایی کرده و از یک گونه جانوری یا گیاهی گونه های دیگری پدید آورده است.
تغییر اقلیم در طول تاریخ حیات زمین منجر به انقراض ها و زایش های گونه های متنوع جدید شده است. پس تغییر اقلیم و نیاز به سازگاری طبیعت با شرایط جدید، می تواند منجر به تولید و زایش گونه هایی از حیات شود که هرگز وجود نداشته و شاید در تصور امروزمان هم نگنجد. به واقع گونه های جدید به خاطر مزایای جدیدشان برای سازگاری با شرایط جدید حاصل از تغییر اقلیمی توسط انتخاب طبیعی به وجود خواهند آمد.
طبیعت قادر است موجودات زنده ای (مانند برخی باکتری ها) را تولید کند که حتی در گدازه های آتشفشانی امکان حیات داشته باشند. پس تغییر اقلیم نه برای طبیعت مضر است و نه برای کره زمین و نه برای حیات وحش. ولی این موضوع می تواند الزاما برای ما انسان ها مطلوب نباشد.
اهمیت تغییر اقلیم
تغییر اقلیم برای ما انسان ها مهم است؛ چرا که زیستگاه های انسانی را به چالش می کشد، گونه های جدید ایجاد شده در اثر تغییر شرایط زیستی زمین ممکن است سلامت انسان ها را مورد تهدید قرار دهد یا دمای جدید ناشی از تغییر اقلیم می تواند از محدوده آسایش انسان خارج بوده و باعث مرگ در اثر گرما در برخی مناطق و شهرها شود. بارش ها، طوفان ها، آتش سوزی ها و غیره، همه و همه، زندگی و زیستگاه ما انسان ها را به خطر می اندازد. شهرهایمان را به زیر آب می برد تعدادی را بی خانمان می کند و خسارات بسیاری به ابعاد مختلف زندگی بشری وارد می آورد.
ما انسان ها برای حفظ حیات خودمان نیازمند حفظ زیستگاه های طبیعی هستیم، نه نجات گونه های حیوانی و نه کره زمین و نه درختی خاص. انگیزه های حفاظت از محیط زیست با وجود اینکه ریشه در نیازهای انسان برای بقای گونه خود دارد ولی در برنامه ریزی ها تبدیل به در نظر گرفتن حقوق ذاتی برای حیوانات و غیره تبدیل می شود.
هرچند که حفظ اجزای کنونی اکوسیستم طبیعی امکان دگرگونی و تحول اکوسیستم را کم می کند، ولی تناقض میان هدف اولیه و برنامه ریزی منجر به ایجاد انقطاع میان خواست انسانی و طرح های توجیهی قوانین زیست محیطی و نظرات اکولوژیست ها شده و گاه منجر به شکست طرح های کاهش عوامل ایجاد کننده تغییر اقلیم می شود. چرا که علت اصلی دیدگاه های شکل دهنده طرح ها به ناگاه فراموش شده یا به عقب رانده می شود.