فتح قله ها یا خرامیدن در دامنه ها؟
در میان علاقمندان به کوه و گردشگری کوهستان همواره دو رویکرد جدی با هم تقابل دارند برخی برآن باور و عزم هستند که لباس و کوله مناسب برگیرند و هنوز ساعاتی به طلوع مانده به جمع گروه بپیوندند و کوه پیمایی را با هدف صعود به ارتفاعی مورد نظر آغاز کنند. اما گروهی دیگر با کفش و لباسی در حد ورزش های عمومی در ساعاتی از روز که به وعده های روزانه نزدیک باشد راهی دامنه های کوه ها می شوند.
از هوای پاکیزه کوهستان نفسی تازه می کنند و خرامان خرامان مسافتی را نه به قصد رسیدن که به قصد یافتن بهترین محل برای نشستن، دیدن و حظ بردن و البته خوردن و نوشیدن طی می کنند. در این نوشتار قصد ارزیابی این دو رویکرد را نداریم، بلکه تأکید و توجهی داریم بر انتخاب هر فرد. زیرا ندیدن این تمایز و گزینش نکردن یکی از آن دو، گردشگر کوهستان را دچار سرگردانی می کند.
این دو گروه اگر جمع هم نظر، هم راه و هم سلیقه خود را بیابند، چالش چندانی ندارند. اما تا رسیدن به این همگنی و همفکری معمولاً علاقمندان به کوه پیمایی را با این دوگانه نه چندان همساز در جمع دوستان و خویشان مواجه می کند. آنان را با این پرسش کلیدی مواجه می کند که اگر می خواهند زمانی
را به گردشگری کوهستان اختصاص دهند با جماعتی همراه شوند که سلیقه کوه پیمایی شان مانند هم هست و یا از این اختلاف سلیقه اغماض کنند و همراه یاران شوند.
در نگاه نخست شاید هر ناظری که کمتر در این موقعیت قرار گرفته ترغیب شود که پاسخی صریح دهد و بگوید خب معلوم است با دوستان و خویشان همراه شوید و هرچه جمع پسندید و پذیرفت، بپسندید و بپذیرید؛ اما موضوع به این سادگی نیست. اگر بنا به تکرار باشد که معمولاً هم هست، چون آن کسانی که به گردشگری کوهستان روی می آورند معمولاً به قدری از این تفریح آمیخته به ورزش یا ورزش آمیخته به تفریح لذت می برند که درصدد تکرار و مداومت به آن هستند. لذا کوه پیمایان ناگزیر به تعیین تکلیف خود هستند.
ابتدا لازم است اینجا تصریح کنم که منظور نویسنده از «کوه پیمایی» بر اساس تعاریف موجود، پیاده روی قدرتی در مسیرهای پاکوب است که می تواند تا فتح ارتفاعات و قله ها هم پیش رود و «کوه نوردی» به معنای صعود با وسایل و تجهیزات فنی و توسط کوه نوردان حرفه ای، مورد نظر نیست.
به قول بزرگی کوه نوردی هنر زنده ماندن است در شرایط سخت و همراه با خطر مرگ و بهترین کوه نورد کسی نیست که کارهای پر ریسک کند و سپس بمیرد، بلکه کسی است که خطر می کند و زنده می ماند. اما تأکید می کنم که در این یادداشت کوه نوردی مورد نظر نیست. که خود این دو مفهوم هم دو فلسفه زندگی کاملاً متفاوتی را به رخ می کشند. کوه نوردی در واقع چالش مواجهه با مسأله و حل آن است اما کوه پیمایی با هدف سلامتی، تجدید قوای فکری و لذت بردن از طبیعت بکر صورت می پذیرد.
کوه پیمایی در سراسر دنیا طرفداران زیادی دارد و سیاحتی پر جاذبه است از شادابی و نشاط و تأمین سلامتی گرفته تا ارتباطات اجتماعی که در کوه پیمایی به بهترین نحوی بروز می کند و بالاخره نوعی کشف خود، ماجراجویی و ارتباط بی واسطه با طبیعت که جذابیت آن را چند برابر می کند.
گردشگری کوهستان، فعالیتی استعلایی و اخلاقی
برگردیم به پرسش طرح شده، که شاید در این مجال ذهن شما را هم به خود درگیر کرده باشد. اما قبل از پاسخ بهتر است با نظرات و رویکردهای هر دو گروه آشنا تر شویم. آن که بیشتر تمایل به سحر خیزی و فتح قله ها دارد، معمولاً لباس و کفش مناسبی اختیار می کند و با کوله ای سبک که محتوای آن غذایی ساده به همراه آب فراوان است، راهی می شود.
گرچه این نوع کوه پیمایی، درجه بالایی از ریسک پذیری و مواجهه با مسایل و چالش های سنگین کوه نوردی را همراه ندارد، اما ریشه در همان اشتیاق به کوه نوردی دارد ولی فرد از مهارت ها و اسباب و تجهیزات آن بی بهره است. او از قبل برنامه زمانی، مسیر حرکت و میزان ارتفاع صعود و منزل گاه های استراحت را می داند و مسافت طی شده که معمولا حد فاصل دو منطقه یا دو یال و یا حد فاصل آبادی ها ست از پیش با گروه هماهنگ می شود.
اما در نوع دیگر، بعد از طیکردن مسیر کوتاهی پاکوب در دامنه ای در کنار رودخانه، به محوطه ای باز و بکر می رسید منظره ای بس زیبا و روح نواز و آرامش بخش. کفش و جوراب بر می کنید و پایتان را بر روی سنگ های داخل آب گذاشته و هم آغوشی با طبیعت را می چشید. ساعت ها می توان در این جا نشست و چشم به انعکاس درختان در آب دوخت تا ظهری را به غروب رساند در لحظه هایی ناب و تکرار نشدنی و در جمع یاران خوش سخن.
همانطور که در این وصف کوتاه از دو رویکرد گردشگری کوهستان ملاحظه می شود، هر رویکرد مناسب افرادی است که سنخ روانی همسو با آن را دارند. بزرگانی که گفته اند کوه به مثابه زندگی است حقیقتی را بیان کرده اند. یکی در پی چالش حل مسأله است که زندگی یعنی حل کردن مسائل پی در پی در کنار لذت بردن از مسیر و آموختن از مسیر و فائق آمدن بر راه و لذت بردن از این کشف و جدال. یکی هم در پی تعمق در لحظات بی تکرار، نیوشیدن جام زندگی در سکوت آکنده از سخن، لمس بی واسطه مظاهر وجود و لذت بردن از رها بودن و کشف خود در این رهایی.
بنابراین هر دو گروه گردشگر کوهستان در ابتدا با حل مسأله مواجهند؛ حل مسأله «خود». باید نخست سنخ روانی و هیجانی خود را شناخت و با همراهانی از جنس خود به کوه پیمایی رفت تا این تجربه کم نظیر و منحصر به فرد در بهترین حالت خود بروز یابد و بر جان آدمی بیفزاید.
هر دو نوع گردشگری کوهستان فعالیتی استعلایی و اخلاقی است. زیرا ارتقادهنده فرد است و او را در جهت خودشکوفایی و خودآگاهی بالا می کشد و هر دو قوای خلاق انسانی را پرورش می دهد و خلاقیت را بارور می کند. هر دو رویکرد کنشگرانه و فعال است یکی این کنش را به نمایش می گذارد و تمایل دارد به جز ساحت اندیشه و ذهن، سایر جوارحش را هم همراه خویشتن کند و یکی با فرصت آرمیدن و خرامیدن به اندامی که همیشه در تقلا هستند، حوزه نگاه خود را وسیع تر می کند تا اندیشه را بیشتر به جولان درآورد.