محله چگونه می تواند در برابر تهدید «برنامه ریزی شهری» تاب آوری کند؟ محله به عنوان یک کل کوچک در شهر از مهمترین اجزای شهر محسوب می شود. جزئی که بسیاری از ویژگی های کل، یعنی شهر را داراست. در برنامه ریزی و طراحی محله های شهری نیازهای ساکنین باید در اولویت قرار داشته باشد اما در برخی موارد توجه به سایر کاربری های شهری دیگر تا بدان جا پیش می رود که مفهوم محله نیز به چالش کشیده می شود.
در شهرهای حاضر برخی محلات به دلیل تمرکز کاربری های اداری، هویت خاص می یابند به نحوی که توجه به سایر نیازهای سکونتی افراد ساکن در آن محله، اگر نگوییم کاملاً، تا حدی نادیده گرفته می شود. در نتیجه این امر، مفهوم محله زیر سوال رفته و با ایجاد اختلال در حس شهروندی و مفهوم سکونت، ادراک ساکنان شهر از محله، دگرگون شده و بقای محله زیر سوال می رود.
علاوه بر این در برنامه ریزی شهری، برخی مصوبات اجرایی و ایجاد برخی مداخلات شهری (مانند ایجاد بزرگراه ها) می تواند بقای یک محله را به خطر بیندازد. چرا که تغییر کالبدی یک محله و حتی مجاورت های محلی می تواند بر ادراک ساکنان محله اثر گذاشته و نقشههای شناختی و همچنین مسایل هویتی، فرهنگی، طبقاتی را به چالش بکشد. همچنین برخی از طرح های مستخرج از برنامه ریزی شهری، آسایش صوتی، بصری و حتی کیفیت هوا و همچنین محیط طبیعی و انسان ساخت یک یا چند محله مرتبط با طرح را دچار تغییر سازد.
در نتیجه بقای محله یا محلاتی خاص با مخاطره رو به رو شود. به عنوان مثال برنامه ریزی های شهری در زمینه زیرساخت های سبز و آبی، مدیریت یا عدم مدیریت صحیح سیلابها یا اقدامات جدید می تواند منجر به ایجاد مخاطرات جدید طبیعی از جمله سیلابی شدن مسیل ها و یا ایجاد روان آبهای سطحی شده و محلاتی را با مخاطره سیل رو به رو سازد و حتی بر عکس، حل شدن مشکلات و مخاطرات سیلابی برخی محلات می تواند باعث تغییر رفتار اجتماعی اهالی محله شده و کارکردهای دیگر محله را با مشکل روبه رو سازد.
هر چند که برنامههای شهری و در پی آن تغییرات کالبدی شهر، می توانند با حل برخی معضلات منجر به بهبود عملکردهای شهر شوند، اما بقای محلات و یا کارکرد آن را دچار تغییر می سازند. به عبارتی با تغییر کالبد و نقشه های شناختی، قرارگاه های رفتاری اهالی محله تغییر کرده و به طبع آن منظر محله دچار تغییر می شود. همانطور که افتتاح بزرگراه امام علی تهران، منجر به جا به جایی مکانی در شمس آباد شد؛ ارتباط هویتی ساکنان و همچنین بهم ریختن طبقات اجتماعی در اثر اجرای طراحی شهری می تواند بقای محله را به خطر بیاندازد.
تاب آوری به عنوان مفهومی که به دنبال جذب اختلالات، تغییر و سپس ساماندهی مجدد خود است تعریف شده و در نگاه کلنگر، بقای تابآورانه شهر، به بقای اجزا یا به عبارتی کل های کوچک تر آن نیز وابسته است. با توجه به این امر که محله مهمترین کل کوچک شهر محسوب می شود، بقا و تاب آوری آن اهمیتی دو چندان دارد. تاب آوری محله، به قدرت تطابق محله و ساکنان آن در ایجاد فضاهای عمومی مورد نیاز و هضم تغییرات کالبدی ناشی از برنامه ریزی شهری و طرح های اجرا شده بستگی دارد.
عمر طولانی ساختمانها و محله و عدم تغییر عمده ساختار کالبدی آن در طولانی مدت منجر به ایجاد قرارگاه های رفتاری و شکل گیری فضاهای عمومی در اندازه نیازهای شهری ساکنان محله شده که شاید علت اصلی آن را بتوان در سکونت طولانی مدت اهالی در بیش از یک نسل در محله جستجو کرد. لذا درک منظر محله و ارائه راهکارهای عملی سریع برای قابل پذیرش کردن و تطابق نیازهای ساکنین محلات با طرح های شهری توسط معمار منظر و براساس نیازهای کاربران اهمیت دارد.
همچنین رویکردِ تاب آوری شهری باید به تاب آوری محله در برابر کلیه مخاطرات طبیعی و انسانی توجه کرده و با به روز رسانی مفهوم محله نزد شهروندان، و همچنین تطابق نیازهای ساکنین محله و منظر آن با وضعیت کالبدی حاصل از اجرای طرح های شهری بقای محله را نیز تضمین کند.