مطابق با مادۀ شمارۀ 52 برنامۀ 5 سالۀ سوم توسعه شهر تهران ، شهرداری موظف است تا هر ساله یک خیابان از مناطق 22گانه شهر تهران را «خیابان کامل» کند. «خیابان کامل» در واقع ترجمۀ واژۀ «complete street» است که نزدیک به دو دهه قدمت دارد و مفهومی وارداتی است از سوی آمریکای شمالی و مشابه آن با نام «خیابان سالم» در بریتانیا. به طور چکیده، «خیابان کامل»، خیابانی است مبتنی بر «حق راه». این نوع از خیابان امکانی را فراهم میکند تا تمامی سنین و افراد با معلولیت جسمی قادر باشند تا پیاده، با صندلی چرخدار، دوچرخه و یا وسیلۀ نقلیۀ عمومی و غیر عمومی، آزادانه و با ایمنی تام در آن حرکت کنند. طبق تحقیقات صورتگرفته، میزان پیادهروی در مکانهایی که امکانهای آزادانه و ایمن برای حرکت وجود دارد، ٪43 بیشتر از فضاهای فاقد این امکانها است. بدیهی است توسعۀ اقتصادی، افزایش سلامت اجتماعی و … از پیآمدهای این امر به حساب میآید. اکنون، 8 ماه پس از تصویب سند توسعه شهر تهران، شهرداری در بیانیهای اعلام کرده است که قرار است «راستۀ انقلاب»(؟)، خیابان کامل شود و در پی آن، کلید کامل کردن این خیابان را، ساماندهی راستۀ کتابفروشان معرفی کرده است. این اقدام همزمان در دو محور دیگر کریمخان و برادران مظفر توسط سازمان توسعۀ فضاهای فرهنگی انجام خواهد گرفت تا اینبار به جای سازمان زیباسازی پا به عرصۀ خیابان انقلاب بگذارد و آزمایشهای خود را به سرانجام برساند. پرسش اصلی اما اینجاست که این نهادها تا چه حد با مفهوم «مرکز» آشنایی دارند که این اقدامات را، راهحل کامل کردن این محور میدانند؟ اگر بنا است که خیابان را به مفهوم وارداتی آن یعنی امکان حرکت ایمن برداشت کنیم که بهتر است به همان اقدام بپردازیم و اگر قصد داریم «کامل» بودن را به مفهوم خود واژه به عاریت بگیریم؛ کامل بودن منظر خیابان انقلاب، به صیانت از هویت مرکزبودگی آن است.
با چند پرسش میتوان مسئلۀ اقدام مربوطه را به چالش کشید. طبق تعریفی که از خیابان کامل ارائه شد؛ چه شد که شهرداری به این نتیجه رسید ساماندهی دستفروشان کتاب و کتابفروشیها ایمنی حرکتی به ارمغان میآورد؟ یا ایمنی مسئله نیست و به گفته خود شهرداری، در جستجوی نشاط شهری هستند و فرضاً «خیابان کامل» هم بهانهای برای نشاط؛ اما آیا خیابان انقلاب، همان کتابفروشیها هستند که با ساماندهی آنها و معرفی چند سلبریتی نویسنده، این خیابان کامل شود و نشاط شهری فراهم شود؟ آیا ما دوباره با قلب معنایی یک واژه درصدد هستیم دستورالعملهای شخصیمان را ذیل پوشش و برچسب «خیابان کامل» عملی کنیم؟ میدانیم که راستۀ کتابفروشان پیش از کوچ به خیابان انقلاب، در خیابان شاه آباد(جمهوری) و میانۀ بهارستان و مخبرالدوله قرار داشته است. اگر فرض بگیریم که همچنان آنجا راستۀ کتابفروشیها بود، آن زمان انتخاب «کامل» کردنِ شهرداری میشد جمهوری، کریمخان و برادران مظفر؟ یا اگر تمام لایههای تاریخی و مرکزبودگی خیابان انقلاب را به جمهوری میبخشیدیم و راستۀ کتابفروشیها همچنان در خیابان انقلاب بود، باز انقلاب گزینۀ «کامل شدن» بود؟ اینجاست که طبق معمول همیشگی، دستکاری «اعراض» منظر جای شناخت «منظر» را میگیرد و این بار اول هم نیست که در مدیریت این خیابان رخ میدهد. پیش از این سازمان زیباسازی تمامی تابلوهای مغازهها را یکی کرد تا مبادا این تکثر ناشی از هویت «مرکز» بودن و فونتهای منحصربهفردی که خود از مظاهر این تکثر بودند؛ موجب آزار شود. کوچ کتابفروشیها معلول منظر و مرکز مهمی چون انقلاب بود نه علت آن. شاید فراموش کردیم که انقلاب، تنها خیابانی بود که خود مردم این نام را بر آن نهادند و از درک این خصلت از مفهوم «مرکز» عاجزیم. طرح توسعۀ دانشگاه تهران هم نمونۀ دیگری از اقداماتی که مرکز را به تباهی میکشد. طرح محدودۀ مرکز را خواهد درید تا دانشگاه بیشتر کتاب تولید کند و در جدارۀ ساماندهیشدۀ روبهرو به فروش برسد؛ بماند که اکنون «گاج» با چندین دهنه دکان و ساختمان مرکزی بیشتر میفروشد تا دیگر ناشران. منظر خیابان انقلاب به مثابۀ مرکز شهر، نه تشکیل شده از تابلوها و ساختمانها که ماحصل رویدادهای تاریخی و حضور همگانی است. اینجا «میعادگاه جریانهای فکری» است؛ نه راستۀ کتابفروشان.