چرا گردشگری کوهستان در ایران مطلوب نیست؟
کوه یک پدیده طبیعی عظیم است که از ابتدا مورد توجه و احترام انسان بوده است. به دلیل موقعیت جغرافیایی ایران در عرض های جغرافیای خشک و نیمه بیابانی، کوه برای ایرانیان دارای اهمیت بیشتری است، اما در گذر زمان، کارکردهای کوه برای ایرانیان کاهش یافته و این امر سبب شده تا روابط ذهنی ایرانیان با کوه کاهش یابد. در ادامه، کاهش روابط ذهنی سبب شده تا معنای کوه در ذهن ایرانیان کمرنگ شود. همین امر سبب شده تا ایرانیان نسبت به کوه بی تفاوت شوند، به حریم آن تجاوز و آن را تخریب کنند. این امر تا آنجایی پیش رفته، که با پدیده کوه خواری مواجه می شویم یا مثلا در تهران شنیده می شود، کوه های البرز، که این شهر در دامان آن شکل گرفته و منبع حیات این شهر هستند را مقصر آلودگی هوای تهران می دانند و مقالات علمی هم این موضوع را تایید می کنند!
از سویی گردشگری کوهستان، یکی از کارکردهای معیشتی مهم آن است که در جوامع مدرن و با هدف کسب درآمد و رونق اقتصادی، ضمن حفظ طبیعت و منابع طبیعی و هویت های فرهنگی پدید آمده و از کارکردهای نوین کوه است. گردشگری کوهستان با اهمیت اقتصادی آن مرتبط است که در گذشته برای ایرانیان، مطرح نبوده، ولی در حال حاضر یکی از مهم ترین کارکردهای کوه برای مردم است.
رویکردهای متنوعی به گردشگری کوهستان در ایران وجود دارد از جمله: رویکرد نظام برنامه ریزی به گردشگری کوهستان که بیشترین فراوانی را در این حوزه دارد و نبود برنامه ریزی مناسب را دلیلی بر ناکامی و عدم استفاده از ظرفیت ویژه کوهستان در صنعت گردشگری می داند؛ رویکرد اقتصادی به گردشگری کوهستان، بر این اساس، اهمیت اقتصادی موضوع، سایر جنبه های آن را تحت الشعاع قرار می دهد و گردشگری کوهستان را راهی مهم برای توسعه اقتصادی مناطق کوهستانی می داند؛ رویکرد توسعه پایدار در گردشگری کوهستان، رویکردی است که توسعه اقتصادی گردشگری کوهستان را ضمن توجه به حفظ و استفاده بهینه از منابع و محیط زیست در نظر می گیرد؛ رویکرد ورزشی به گردشگری کوهستان، که ورزش را در این موضوع دارای اهمیت زیاد می بیند و بر توسعه ورزش کوهنوردی تاکید دارد؛ رویکرد توجه به توسعه مشارکت و منفعت عمومی، که رونق اقتصادی ناشی از گردشگری کوهستان را زمینه ای در راه دستیابی به عدالت اجتماعی می داند.
اما علیرغم این تاکیدات، شاهد آن هستیم حضور مردم در کوهستان سبب می شود تا محیط کوه آلوده یا تخریب شود و بعضا با هجوم مردم در روزهای تعطیل، تنوع زیستی کوه مورد تهدید قرار می گیرد و این امر بارها از سوی فعالان و مسئولان محیط زیست مطرح و هشدار داده شده است.
تداوم تخریب کوه و بی توجهی به آن توسط گردشگران کوهستان، نشان می دهد، رویکردهای موجود به گردشگری کوهستان، کارآمد نیستند و گردشگری کوهستان در ایران مطلوب نیست.
به نظر می رسد شناخت نادرست کوهستان که از کاهش معانی ذهنی کوه برای مردم بوجود آمده در مقیاس بزرگتر، سبب شده تا این موضوع در مقیاس کوچکتر، به گردشگری کوهستان هم تسری پیدا کند. رویکرد های موجود به گردشگری کوهستان در ایران حکایت از نگاه عینی به کوه دارد. اما کوه برای ایرانیان یک عنصر عینی صرف نیست بلکه دارای ابعاد ذهنی بسیار، بوده و هست.
بر اساس تعریف منظر و رویکرد منظرین باید گفت کوه برای ایرانیان، یک منظر بوده و هست. رویکرد منظرین (کل نگر عینی-ذهنی) می تواند به برقراری رابطه بهتر میان مردم و کوهستان و گردشگری کوهستان بینجامد.
مساله، رابطه بهتر با کوه است که از طریق معانی ذهنی به شناخت بهتر آن می انجامد. هر چه شناخت از محیط بیشتر باشد، درک از محیط بیشتر و بهتر خواهد بود؛ شناختی جامع و چند بعدی از کوه، سبب ارتباط بهتر گردشگران با محیط خواهد شد و علاوه بر احساس بهتر و ادراک بیشتر، سبب پدید آمدن حس تعلق به کوه شده و در ادامه، موجب رفتارهای بهتر گردشگران با طبیعت کوه خواهد شد. به عنوان مثال اگر تهرانی هایی که برای گردشگری به کوه های شمال تهران می روند، بدانند که سبب بوجود آمدن و استقرار شهرشان همین کوه ها هستند و این کوه ها دارای چه تاریخ و اساطیری بوده و هستند، ادراکشان از این کوه ها متفاوت خواهد بود. همچنین به طور مثال از آنجا که کوه های البرز و کوه دماوند، کارکردی ملی دارند، گردشگران غیر تهرانی هم ادراکی متفاوت از این کوه ها خواهند داشت. حتی آشنایی با این موضوع، برای گردشگران غیر ایرانی هم در درک این محیط موثر خواهد بود.
منظر کوهستان، روایت کل نگر از کوه است که دانستن آن برای کوهنوردان هم ضروری است تا حریف و رقیب خود را بهتر بشناسند. لذا بر اساس تعریف منظرین کوه، به نظر می رسد کوه را یک «منظر» و«کل» ندیدن سبب شده تا تعاریف و رویکردهای گردشگری کوهستان درست نباشند و گردشگری کوهستان در ایران مطلوب نباشد.
در مجموع می توان گفت، امروزه میل وافر مردم به کوه، کاملا ابژکتیو و عینیت مدار است. کوه را محلی برای ورزش، تنفس و آرامش می شناسند. وجه ذهنی کوه از میان رفته و لذا کمتر زمینه شناخت یا تامل در هستی را فراهم می کند. انسان امروز تحت تاثیر عقل گرایی مدرن و نفی اسطوره ها، آنچنان از کوه معنازدایی کرده که حتی بعنوان منبع الهام برای تفکر در طبیعت و عظمت آن هم کوه را به رسمیت نمی شناسد.