المان های بیانی (مفهومی) در سطح شهر ها و کلان شهرهای ایران، در مقایسه با شهرهای توسعه یافته دنیا موضوعی است که نبودنش بسیار محسوس است. نمادهایی که درعین بی جانی به فضاهای شهری جان و روح، غنا و معنا می بخشند. اما شهرهای کشور ما از آن ها کمتر نصیب برده اند. گرچه مطمانا جوانان خلاق و خوش فکر و خودجوش کم نداریم ولی معلوم نیست چرا به جای پر و بال دادن به این هنر خیابانی، دست ها بسته می شود.
المان های مفهومی، مکان را قابل خوانش می کنند، کارکرد هویت بخشی دارند، به مکان غنا بخشیده و آن را متمایز می سازند. طرف دیگر این نشانه ها و نمادها مخاطب آن یعنی مردمند با تعبیر و تاویل هایشان و خاطرات فردی و جمعی که با این نماد شکل می دهند و چه بسا در طی نسل ها منتقل شده و تبدیل به هویت مردمانش نیز گردد. اما غفلت معنادار از این وجهه شهری، به گمگشتگی و تهی شدن دامن زده است. در شهرهای ما به جای یک المان بیانی ظریف و دقیق شهروندان و گردشگران زیر بارش کلمات بی اثر و اغلب بی محتوای پوستر ها و پارچه نوشته هایند.
به باور نگارنده المان های مفهومی شهر، ایستگاهی است که گردشگری خلاق و گردشگری آهسته را به هم می رساند. جایی که پرسه زنی با یادگیری و معنا بخشی بهم آمیخته می شود. المان های مفهومی بر چهره خشک و بی رمق و ماشینی شهرها پوزخند می زنند، بی تردید گردشگر شهری را به مکث، ایستادن و تامل می کشاند.
برانگیختگی خلاقیت فردی، خوانش محیط، ادراک آن و ثبت خاطرات را به همراه دارد و به فزونی غنای فردی با انتقال معنایی که در نماد پنهان شده می انجامد. اما حیف و افسوس که این مواجهه در شهر های ما کمتر رخ می دهد و ما بی پناهانی هستیم که در آوار فلز و سنگ، روزنه ای از معنا می جوییم. نمادی و بهانه ای می طلبیم تا به گرداگرد آن معاشرت های عمومی مان را شکل دهیم. چنین مکان های جاذب جمعیت و گردشگر در یک هم افزایی مثبت، آرامش و امنیت فضا را نیز با خود به همراه می آورد.