درختان خشکیده خیابان ولیعصر
آیا روند تبدیل درختان خشکیده خیابان ولی عصر تهران به درخت مجسمه ها و اثر هنری، رویکرد مناسبی در منظر شهری به حساب می آید؟
خیابان ولی عصر و چنارهای سر به فلک کشیده آن میراث تاریخی و طبیعی شهر که نه به مثابه معبر شهری بلکه به عنوان مقصد شهری با قدمتی بیش از یک قرن در حال خدمت رسانی به مردم شهر تهران می باشند. در توصیف ویژگی های این خیابان اهمیت میزان سبزینگی و حضور درختان چنار در کنار نهر آب تا حدی است که نام «باغ خیابان» را به این شاه راه بزرگ شهری نهاده اند.
علی رغم اهمیت زیاد درختان در این خیابان که پیوندی است میان شهر و طبیعت، دشت و کوه پایه امروز شاهد کاهش بسیار زیاد تعداد درختان در قسمت های مختلف آن هستیم. این امر در شرایطی است که تلاش هایی نیز در جهت حفظ و نگهداشت درختان خیابان صورت گرفته است که از جمله آن می توان به محدود کردن تراکم ساختمانی و کاهش ارتفاع ساختمان ها در محدوده های مشخص اشاره نمود با این حال تعداد روند نزولی تعداد درختان از 18 تا 24 هزار عدد به 8 هزار عدد، چشمگیر و قابل ملاحظه است.
از سویی مسئولین و متولیان امر تلاش های نیز در تاکید بر ویژگی های منظرین این خیابان داشته اند: توجه به منظر شبانه از طریق نور پردازی درختان، استفاده از دست سازه های هنری و نقاشی های مفهومی در قسمت های مختلف خیابان و تاکید بر رویداد های فرهنگی مذهبی بر اساس ظرفیت های موجود در آن همگی جزو تلاش های است که با رویکرد تاکید بر ویژگی های منظرین خیابان صورت گرفته است.
در میان اقدامات صورت گرفته در تاکید منظر خیابان ولی عصر می توان به تبدیل منظر خشکیده درختان به اثر هنری اشاره نمود. این درختان جان از دست داده پر از جزئیاتی هستند که شاید در نظر اول به چشم نیایند ولی هر کدام به خودی خود میتوانند با یک نگاه هنرمندانه، به اثر هنری و نمادی از خودخواهی انسان بدل گردند که با وجود نیستی باز هم به شهر رخت زیبایی پوشانیده و حال اینگونه به ما خدمت کنند.
قصه تلخ این درختان اما انجایی تلخ تر رخ می نماید که در طراحی و در روند تبدیل این درختان به آثار هنری شاهد روایتی از این خودخواهی، نابودی و گرفتن جان نمی باشیم. این آثار هنری علی رغم تاکید بر زیبایی فضایی و تبدیل آن به تابلوهای زیبای شهری هیچ یک بیانگر چگونگی نابودی درختان نبوده و فقط بر افزایش زیبایی خیابان تاکید کرده اند.
به این ترتیب تبدیل تن های خشکیده درختان به یک اثر هنری باید روایتی از سرگذشت تلخ این درختان بوده و اینگونه بر زیبایی فضا تاکید نموده و خاطرات فقدان حضور آنان را برای مخاطب بازگو نماید نه به مثابه در پوشی بر اشتباهات صورت گرفته در جهت گرفتن جان درختان با رنگ ها و فرم های زیبا بر بی اهمیت بودن حضور آنان تاکید نماید.