محله، مفهوم مهجور مانده در شهرسازی نوین
چگونه مفهوم محله بر حل بحران های موجود در شهر های نوین اثر گذار است؟
در قرن هجدهم در پی انقلاب صنعتی اروپا دگرگونی های بزرگی در صنعت، کشاورزی، تولید و ترابری پدید آمد که با گذشت زمان به تمام جهان سرایت نمود. در این راستا بسیاری از شهر های ایران، دستخوش تغییرات بنیادی در ساختار کالبدی، معنایی و عملکردی شدند که اغلب در امتداد تاریخی گذشته شهر قرار نمیگرفتند.
در این میان، محله ها در حکم عناصر اصلی سیستم شهر و به عنوان کلیت های کالبدی و اجتماعی مستقل، از این امر مستثنی نبودند. در واقع جریان شهر سازی جدید الورود متأثر از صنعت، جایگزین «نظام محله ای» شهر های ایران گردید.
شهر های ایرانی به طور تقریبی از اواخر دوران قاجار و اوایل پهلوی دچار تغییرات وسیعی در کالبد و معنا شدند. در اوایل دوره پهلوی با تصویب «نقشه خیابان ها» در سال 1309 شمسی، نخستین دگرگونی اساسی در ساختار محله ها صورت گرفت و سازمان محله ای قدیم را دچار آسیب جدی نمود.
به مرور، با توسعه مظاهر صنعت، نظام محله ای و ارگانیک شهر های سنتی که مخاطب آن ها شهروند سنتی ایرانی بود، مورد تهاجم قرار گرفت.
از طرفی با ظهور الگو برنامه ریزی شهری وارداتی که در قالب طرح های جامع شهری به نظام شهر های سنتی ایران تحمیل شد، نتیجه ای جز محو شدن محله های شهری در میان خیابان کشی های منظم شطرنجی و اتومبیل محور نداشت.
بنابراین در بسیاری از شهر ها، محله های بافت تاریخی به دلیل همگام نبودن با نیاز های دنیای ماشین محور مورد تعرض واقع شدند و یا به مرور ساکنین خود را از دست دادند. بنابراین تغییرات گسترده در نظام های اجتماعی و اقتصادی و متعاقب آن زیست شهری، ساکنین شهرهای نوین را با بحران های عمیق و متعددی مواجه نمود که تحت تأثیر این تغییرات بروز کرده بود.
به طور کلی زندگی در شهر های تحول یافته، اندیشمندان حوزه شهر در دوره پسا مدرن را با چالش هایی مواجه نمود. آن ها در جهت حل معضلات پیش آمده، با بازنگری و قیاس سازماندهی شهر های جدید و کهن به اهمیت مقیاس محلی نائل آمدند و با تدقیق در این موضوع بار دیگر مفهوم محله به عنوان یک زیر سیستم شهری مطرح گردید.
محله اگر چه در دوره معاصر به عنوان امری منظرین و دارای صورتی ظاهری و وجهی معنایی، صورت ظاهری اش دچار تغییر گردید، اما وجه معنایی آن در ذهن مخاطب ایرانی هنوز وجود داشت و با نمود های جدیدی بروز یافت.
در واقع محله ها به عنوان قلمرو های اجتماعی، با ایجاد مقیاسی محلی (جزئی) در برابر مقیاس شهری (کل) میان شهر و شهروند رابطه ای سلسله مراتبی به وجود می آورند. به این معنی که شهروند بخش مهمی از زندگی شهری اش را در محله به عنوان یک واسط که خود زیر مجموعه شهر است، میگذارند و نیاز هایش را از طریق آن بر طرف می سازد.
اما حذف این مقیاس میانی در شهر های پس از انقلاب صنعتی چه در غرب و چه پس از آن در ایران با بحران های متعدد کارکردی_معنایی در شهر ها همراه بود. امروزه اهمیت رویکرد های مبتنی بر محله در شهر به اندازه ای افزایش یافته است که نه تنها در ادبیات تصمیم گیرندگان حوزه شهر بلکه در سخنان رجال سیاسی نیز به کرات دیده می شود.
برای نمونه محمد باقر قالیباف، رئیس مجلس شورای اسلامی در باب اهمیت محله در تمرکز زدایی از مرکز برای حل چالش های شهری چنین آورده است: «یکی از نا کارآمدی ها در کشور به دلیل متمرکز شدن تصمیم گیری ها در مرکز است، قانونگذاری باید به سوی تفکیک در حوزه های ملی، محلی و تفکیک امور تصدی گری و حاکمیتی سوق داده شود.
براساس تجربه جهانی باید به اقتصاد، رفاه، امنیت عمومی، حوزه آسیب های اجتماعی، طلاق و مواد مخدر، رسیدگی به معلولان و سایر موارد این چنینی توجه شود و این امور را باید به مدیریت شهری سپرد. شهرهای ما باید رویکرد محله محور داشته باشند، باید به محلات هویت بخشی کرد و اگر بخواهیم از مرکز کشور برای این شهرها و اینگونه موارد نسخه بپیچیم، مشکل ایجاد می شود».
مشابه آن علی ربیعی، سخنگوی دولت در مراسم بهره برداری از پروژه ای در منطقه 16 چنین آورده است: «زندگی شهری بی هویت شده و محله گرایی باید در معماری شهری دیده و احیا شود؛ در جامعه غرب زده امروز به احیای روح محلات بیش از هر زمان دیگری نیاز داریم».
بنابراین جهت حل بحران های موجود در شهرهای نوین به نظر می رسد، محله به عنوان کلیتی مستقل در سیستم شهری در بهبود کیفیت کالبدی و معنایی می تواند کارگر باشد.
در این میان می توان با اشاره به رویکردی تحت عنوان طب سوزنی شهری که جیم لرنر آن را به عنوان یک سری از مداخلات در مقیاس کوچک و متمرکز که توانایی احیاء یا آغاز روند بازسازی در فضاهای آسیب دیده و محیط اطرافشان را دارد (Diaz, 2017)، در جهت بهبود کیفیت از طریق اقدامات کوچک در نقاط بحرانی بهره برد که در این مقیاس محله ها را می توان به عنوان نقاط بحرانی در نظر گرفت.
در این راستا مدیریت شهری می تواند در بسیاری از شهر ها با باورمندی به وجود محله برای بسیاری از شهرها، تقسیم بندی محلی را ارائه دهد. همچنین در سلسله مراتب تصمیم گیری شهری برای سازماندهیهای مردم نهادی چون شورایاری یا مدیریت محله به عنوان بازوهای نظارتی و عملکردی مقیاس محلی، وظایف و اختیارات قانونی را وضع نماید.