آیا چیستیِ مفاهیمی چون «معماری» بایستۀ ترسیم مرز هستند؟
«تجرید» و «انتزاع» که خود را در «نام»ها عیان می کنند خصلت هایی انسانی اند که هم مایۀ رشدند و هم مایۀ رکود. مایۀ رشداند چون ما را از آشفتگی تفسیر می رهانند و مراتب استنتاج را فراهم می کنند؛ و مایۀ رکوداند چون مفاهیم را اسیر و محبوس می کنند. حبس مفاهیم در نام ها، نتیجه ای است که از ماهیت انتزاع سرچشمه می گیرد؛ چرا که رسالت انتزاع، هرس مفاهیم و ساده سازی آن هاست. این «ساده سازی» و استفاده مکرّر از واژه های مفاهیم، گاه توسط نااهلان به «تقلیل» می انجامد.
مرز معماری
«هنر»، «شهر»، «معماری» و واژه هایی از این دست که به محصولی از عملی انسانی اشاره دارند نیز همواره در معرض این خطراند. امروزه ما هر صدایی که شکل و شمایلی حداقلی از یک قطعه را دارا باشد «موسیقی» می نامیم و به طور کلی هر محصولی را که قادر باشیم در دسته های هنر هفتگانه بگنجانیم «هنر» می پنداریم. و به همین ترتیب هر بنایی را «معماری» می خوانیم؛ بدون آن که پیش از آن به این پرسش پاسخ دهیم و آن را با پاسخ قیاس کنیم: «معماری» چیست؟ آیا این گونه مفاهیم بایستۀ ترسیم «مرز» اند؟
ممکن است در نگاه اول این طور به نظر برسد که ترسیم مرز برای چیستیِ مفاهیم، عمل ساده سازی و انتزاع را شدت می بخشد. ممکن است فردی در اعتراض بگوید که این عمل، رکودی بیشتر را در پی خواهد داشت. باید پذیرفت که مفاهیم در طول تاریخ به قدری دچار دگرگونی شده اند و می شوند که خطر مذکور محتمل است. اما از طرفی باید در نظر گرفت که مفاهیمی این چنینی هرچند دگرگون شده، ماحصل تصادم اندیشه های افرادی است که خود را وقف تعریف چیستی آن ها کرده اند.
این تعاریف نیز خود محصول تزها، آنتی تزها و سنتزها است و چیزی خارج از این جهان نیست. «معماری» نیز از دسته مفاهیمی است که خود «علم» نیست؛ «علم» خادم اوست و نه مخدوم آن. بنابراین دشوار است که آن را مبتنی بر مشاهده و تجربۀ صرف تعریف کرد و اگر نتوان چنین کرد، تنها چیزی که باقی می ماند اندیشه هایی است که افراد «اهل» با خود حمل می کنند.
بدیهی است که این تعاریف ابداً به صورت ها اشاره ندارند و از جنس مفاهیم اند. بنابراین فردی در قامت معمار که به حرفۀ معماری می پردازد می تواند این طفل به بلوغ رسیده را به مسیری دیگر رهنمایی کند؛ لیکن شایسته نیست که او را دفن کن و جنین خویش را جایگزین کند. به کار بردن واژۀ شایسته به این دلیل است که امروزه نااهلان با سرمایه و قدرت وارد این خانه می شوند و برا آن مرزی ندارند. آن ها مجسمه ای را جایگزین معماری (این محمل مواجهه) می کنند و به بت پرستی می پردازند.
بنابراین تنها چیزی که باقی می ماند همین قید اخلاقی است: «احترام». واژه ای از خانواده «حریم»؛ همان مرزی مبهم و ذهنی که باید «اهل» (ساکن) آن خانه باشی تا بتوانی از آن عبور کنی.