تا چه اندازه ضرورت دارد جهت احداث بزرگراه های شهری به منابع طبیعی دست درازی کرد؟ آیا مدیران شهری به هر قیمتی حاضر به توسعه شبکه بزرگراهی شهری می شوند؟ از همه مهمتر این که آیا تا این اندازه حاکمیت سواره سریع بر کلان شهرها ضروری است؟
شواهد گواه آن است که مدیران و تصمیم گیران شهری به محض مواجهه با کمی ازدحام در تردد خودروهای شهری، که خود نیز نتیجه تصمیمات غلط مدیریتی ست جهت تسهیل تردد سواره سریعا به دنبال جایگزینی مدل های سریعتر تردد سواره ها می افتند. این مسأله را به عنوان یک اصل پذیرفته و در جهت تحقق آن به خیال خویش گام ها بر می دارند.
نقاط زیستی و پرتردد مختلف شهر را شناسایی کرده و بر روی نقشه های کاغذی و تصاویر هوایی سعی دارند این نقاط را به هم متصل کنند. در عمل نیز خروجی این ارتباطات ضرورت احداث تونل ها و زیرگذرها و معابری ست که ثمره ای جز تخریب منابع طبیعی نخواهند داشت.
در مصداقی می توان به بزرگراه کوهسار شیراز اشاره داشت که با هدف تسهیل تردد سواره و تقویت ارتباط عرصه های مختلف شهر، پروژه احداث بزرگراه و تونل های وابسته تعریف شده است. احداث بزرگراه کوهسار از دو زاویه قابل بررسی ست. از یک طرف با توجه به عبور مسیر پیشنهادی این بزرگراه از مناطق بکرتر پیرامون شهر، قطعا بر منابع طبیعی موجود تاثیر خواهد گذاشت. از طرف دیگر زمینه ای فراهم آورده جهت گسترش فضاهای شهری و عرصه های سکونت که خود عاملی مهم در تغییر چهره این منابع طبیعی پیرامونی است.
اما مسأله مهمتر این که به نظر می رسد گاهی این تغییرات کارشناسی نشده، بدون مطالعه، با توسل به زور و حاکمیت بر طبیعت صورت می گیرد. این مدل برخورد غیر کارشناسی شده نیز بی شک ثمره ای جز ویرانی منابع طبیعی ندارد. در طول سال های متمادی از زمان آغاز اجرای فازهای مختلف طرح، این منطقه چندین مرتبه دچار حادثه رانش کوه شده و گاهی نیز منجر به تخریب باغات شده است.
شیراز به دلیل موقعیت و ویژگی های جغرافیایی خود دارای کشیدگی و توسعه شرقی غربی بوده و همین امر عامل اصلی افزایش سفرهای شهری است. افزایش جمعیت شهری شیراز و افزایش نیاز به سفرهای شهری روزانه منجر به افزایش ترافیک در شریان های اصلی و محدود شرقی غربی شده است. مدیریت شهری نیز با سیاست های غلطی چون فروش تراکم، صدور مجوزهای تجاری پیرامون این معابر به این ترافیک دامن زده است.
در نتیجه جهت رفع معضلات ترافیکی در اولین گام اقدامات نادرست با احداث پل های متعدد زمینه تخریب منظر شهری را فراهم کرده و حال متوسل به تخریب منابع طبیعی پیرامون شده است. بی شک این درمان های موقت و سیکل معیوب نتیجه ای جز تخریب سیما و منظر شهر، از بین بردن منابع طبیعی و سرمایه های ملی را نخواهد داشت. از طرفی اقداماتی در این سطح دقت نظر بیشتر مسئولین شهری، بررسی و نگاه کارشناسانه تری را می طلبد که نسل امروز را مدیون نسل های آینده نکند. بهتر است هم چون گذشتگان امانت دارهای بهتری برای آیندگان باشیم.