امروز : شنبه, ۱۶ اسفند , ۱۳۹۹ - 23 رجب 1442
فناوریهای نوین و ایدئولوژی
مقدمه
در طول تاریخ، فناوری از هرنوع، نه تنها خنثی به نظر نرسیده بلکه محصول کوششها، دیدگاهها، ایدهها، انگیزهها و ارزشهای افراد، گروه و جوامع بشری بوده است. فناوری فارغ از ارزشهای انسانی و محیط وجود ندارد. همیشه رابطه مستقیمی بین فناوری و ایدئولوژی وجود داشته بهطوریکه همواره ارزشهای انسانی جریان و مسیر آن را تعیین کرده است. محاسن و معایب فناوری و بهرهبرداری از آن نسبی است و بستگی به شرایط، امکانات، محیط و اهداف موردنظر آن دارد.
امروز پیشرفت فناوری بهقدری سریع است که دگرگونیهای اجتماعی نمیتواند خود را با آن هماهنگ کند لذا یک شکاف فزاینده میان تغییرات فناورانه و اجتماعی بهوجود آمده که نوعی بیتعادلی را سبب شده است. از این رو ما بهطور ناخودآگاه و گاه بهناچار میکوشیم تا تعادل از دست رفته را بازیابیم. در نتیجه همین رویداد، مردم احساس عقبماندگی میکنند؛ آنها گیج و حتی در مواردی دچار حیرانی و انزوا میشوند. نتیجه پیشرفت مهار نشدنی فناوری این بوده است که انسان امروز بهطور بیسابقهای در جستجوی معناست؛ عطش معنویت دارد؛ عاشق روابط عمیق انسانی و تشنه فهم کامل فناوری است. فناوری بخش جدا نشدنی از سیر تکاملی فرهنگ، تصورات، رویاها و در واقع آرمانهای ماست ولی توجه به این نکته نیز ضروری است که علم و فناوری معنای زندگی را به ما نمیآموزند، بنابراین فطرت انسانی خود را در خانواده، جامعه، دین و معنویت، هنر، ادبیات و تاریخ میجوییم.
علم جدید و فناوری نوین
نقش علم جدید و کاربرد آن به صورت فناوری در دنیای نوین بهقدری مهم است که فهم عمیق و نه صرفاً ظاهری ماهیت آن برای مسلمین ضرروت مطلق دارد. علاوه بر این، باید رابطه میان علم جدید به عنوان ساختار معرفتی نسبت به جهان مادی، با کاربرد آن در زمینههای گوناگون را بررسی و مطالعه کنند. بسیاری از متفکران مسلمان در قرن گذشته علیرغم مخالفتشان با ارزشهای گوناگون فرهنگی، دینی و اجتماعی غرب، به نحوی تقریباً مطلق و دربست از علم غربی تجلیل کرده و آن را ادامه و امتداد علوم اسلامی و صورت بسط یافته آن در متن جهان غرب دانستهاند.
اما باید متذکر شد، که میان علم غربی و علوم اسلامی گسستگی و انقطاع عمیقی وجود دارد. بهگونه ای که علوم اسلامی عمیقاً با جهاننگری اسلامی مربوط است. این علوم عمیقاً در معرفتی مبتنی بر توحید و نگرشی به جهان ریشه دارد که در آن حکمت و مشیت خداوند حاکم است و همه چیز در دیار هستی، وحدت خداوند را بازمیتاباند. اما نگرش علم جدید، بر این اعتقاد مبتنی است که جهان طبیعی واقعیتی جدا از خداوند یا مراتب عالیتر وجود است و مداخله و تصرف خداوند در اداره جهان و مراقبت و نظارت مستمر او بر آن، غیرقابل پذیرش میداند. در واقع تفاوتهای عمیقی بین جهاننگری علم غربی و جهاننگری علوم اسلامی وجود دارد. بنابراین، علم غربی را صرفاً امتداد علوم اسلامی دانستن حاکی از فهم ناقص مبانی معرفتشناختی این دو علم و رابطه هر کدام از این دو با عالم ایمان و وحی است. در عین حال چنین تلقی خطاآمیزی به معنای نشناختن درست زمینههای مابعدالطبیعی و فلسفی این دوعلم نیز می باشد.
اگرچه پیشینه علم جدید حتی به علوم یونان و مصر باستان نیز میرسد اما از نظر فلسفی بهطور اساسی با همه این علوم سنتی متفاوت است. علم جدید در میانه انقلاب علمی قرن هفدهم، همزمان با شورش خود فلسفه بر ضد وحی و جهاننگری دینی، زاده شد. بدون این زمینه خاص فلسفی، نه انقلاب نیوتونی هرگز امکان تحقق مییافت و نه علم جدید آن چیزی میشد که اینک شده است. بیتردید درست است که علم جدید در نتیجه توفیقات چشمگیرش در زمینههای ریاضی و فیزیک به مقبولترین صورت دانش یا معرفت تبدیل شده و فلسفه به تدریج به خدمتکار آن بدل شده، اما خود این علم از بطن و متن یک نگرش فلسفی خاص برآمده که با زمینه فلسفی علوم اسلامی، یا نگرش فلسفی خود مسیحیت نیز، کاملاً متفاوت است. علم جدید بر مفروضات معینی در باب ماهیت واقعیت مادی مبتنی است که از جمله شامل خصلت منطقی قوانین حاکم بر جهان مادی، استقلال واقعیت مادی از سایر نظمهای واقعیت، امکان پرداختن تجربی به جهان مادی، کمیتپذیری نتایج و مشاهدات و آزمایشات و امکان پیشبینی براساس مطالعه ریاضی در جهان مادی میباشد.
رابطه علم جدید با قدرت، دغدغه شماری از دانشمندان به مسئله مسئولیت اخلاقی شده است، زیرا اختراعات و کشفیات آنها، به صاحبان قدرت این امکان را داده تا به مدد انواع تسلیحات نظامی، روشهایی برای کشتار جمعی ایجاد کنند، صرفنظر از آنکه روشهای بیشماری نیز برای انهدام تعادل محیط زیست طبیعی، در اختیار آنها گذاشته است. امروزه این سؤال در دنیای متجدد مطرح است که مسئول اوضاع مصیبتبار کنونی که بشریت با آن مواجه است کیست؟ تا همین اواخر اکثر دانشمندان معتقد بودند که کار ایشان جستجوی دانش است و ایشان مسئول نحوه استفادهای که از اختراعات و کشفیات آنان میشود نیستند. این تلقی نتیجه تفکیک میان علم و اخلاق بود که از همان آغاز تکوین علم جدید تاکنون، وجه ممیزه بارز علم جدید بوده است. ولی امروزه، زیانهای کاربرد علوم چه در ایام جنگ و چه در ایام به اصطلاح صلح، آنچنان افزایش یافته که دانشمندان غربی به هر حال مسئولیت مسلح کردن سیاستمداران در جهت زیاده طلبی یا حتی تأمین مصالح ملی آنها، راپذیرفتهاند.
نتیجهگیری
دنیای امروز غرب، تا جایی که به علم مربوط است در ساحت نظری و عملی در زمینههای گوناگون فناوری، با بحرانی عمیق مواجه است. مهمترین اقدام ما در این لحظه از تاریخ بشر( گرچه اکثراً مسحور قدرت علم و فناوری جدید شدهایم) این است که ریشههای این دو را بهطور جدی مطالعه کنیم، مبانی آن را بفهمیم و آنها را در چارچوب جهاننگری اسلامی ارزیابی کرده و به کار بریم. اگر چنین قدمهایی برداشته نشود، جهان اسلام با نتایج خسارتبار تکنولوژی جدید و غیرانسانی شدن آدمها حتی به مراتب شدیدتر از غرب مواجه خواهد شد و مسائل جداماندگی از یکدیگر و بیگانگی از خود، آنچنانکه در غرب مشهود است، گریبان جامعهاسلامی را نیز خواهد گرفت، مگر آنکه حضور دین اسلام بتواند در تخفیف چنان آثار مخربی مؤثر باشد.
ما با اقتباس کورکورانه فناوری غربی تنها میتوانیم در انهدام شتابان محیط زیست طبیعی، که امرزوه با آهنگی باورنکردنی سرعت یافته است، با دنیای متجدد همراه شویم. ما در قبال جهان طبیعت مسئولیت ویژهای داریم و نباید به بهانه ضرورت نوسازی و رسیدن به غرب، از ایفای وظایف خلیفهالهی، که همه مسلمین در مقام آدمیت بر عهده دارند، سرباز بزنیم. در شرایط کنونی برای جامعه اسلامی یا هر جامعه دیگری مسئله این نیست که از این لحاظ به جوامع دیگر برسند، بلکه این است که خودشان را با محیط زیست طبیعی، هماهنگ نگاه دارند و تحت هیچ شرایطی کورکورانه از تمدنی که قدرت فناوری کل زنجیره حیات را بر روی زمین تهدید میکند، تقلید نکند.
مأخذ : ص ۶۸-۶۹ ماهنامه تخصصی منظر ، شماره چهارم ، بهمن ۱۳۸۸٫
این مطلب بدون برچسب می باشد.
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.