در بخش اول این مطلب به بررسی تاثیر سرمایه گذاری بر کم شدن دید به حرم رضوی پرداختیم و در این مطلب سیر تحول دیدها به حرم مطهر را مورد بررسی قرار می دهیم. در مشهد تاریخی به جز نقاط چشم انداز معروفی همچون تپه سلام در خارج از بافت، همه بهره بصری درون بافت نسبت به حرم، دیدهای ناگهانی و مکاشفه ای بوده است. مداخلات دوره صفوی با احداث محور چهارباغ (بالا خیابان و پایین خیابان) و پس از آن پهلوی اول سعی داشته اند تا دید به حرم را به صورت محوری و رسمی ایجاد کنند.
با احداث فلکه حضرتی در پهلوی دوم، دیدهای گسترده و پانورامایی نیز در محدوده اطراف حرم شکل گرفت. این توسعه زبان دید که به وضوح جزء اهداف این مداخلهها نیز از سوی تصمیم گیران اظهار شده است، همواره در حال کم کردن حجمی از بافت موجود بود؛ تا دوره متاخر که توده گذاری حجمی، انسدادهای گوناگونی را در دید به حرم ایجاد کرد.
تا قبل از مداخلات صفوی در سازمان فضایی شهر مشهد، عناصر نشانه ای حرم از میان شریان های ارتباطی و مسیرهای تشرف بافت ارگانیک، به صورت کشف و شهودی قابل مشاهده بودند. در دوره صفویه و همزمان با اولین مداخلات رسمی در بافت، به واسطه احداث خیابان اصلی شهر، دیدهای محوری به سمت حرم مطهر ایجاد شدند. نکته حائز اهمیت در این میان آن است که حکومت صفوی علی رغم توانایی احداث این محور در آکس گنبد، با خارج کردن آن از آکس، میدانی شهری در مقابل مرقد امام ایجاد می کند و از این طریق موجب ارتقاء امر زیارت به مثابه ژنوم شهر می شود.
هماهنگ با سیاست کلی مداخلات شهری در دوره پهلوی اول، در مشهد نیز خیابان هایی مستقیم در آکس گنبد احداث گردید که به تبع دیدهایی محوری به سمت گنبد ایجاد می نمودند. در دوره پهلوی دوم نیز با احداث فلکه حضرتی، رینگ سبز و سواره دور حرم، پرسپکتیوهای جدیدی از حرم قابلیت دیده شدن و ادراک پیدا کردند.
اما در دوره معاصر (پس از پهلوی)، رشد بی رویه ساخت و سازها و سوداگری در بافت پیرامونی حرم مطهر، بسیاری از چشم اندازها و انواع دیگر دید به حرم به خصوص دیدهای مکاشفه ای (به عنوان اصیل ترین نحوه برقراری ارتباط بصری با حرم مطهر) را مسدود نموده و در عوض با انتفاعی کردن آن به نفع پروژه های سرمایه داری بلندمرتبه، اغتشاشات بصری بسیاری ایجاد کرده است.
منطق منظرین معماری حرم، حتی در مشهد تاریخی، ایجاد تمایز نسبت به بافت پیرامون به منظور ایجاد شخصیت نمادین و نشانه ای برای مضجع شریف رضوی؛ بوده است. این مساله به واسطه تمایز فرمی گنبد و گدسته ها، تمایز رنگی طلاکاری ها و کاشی کاری ها و تمایز مقیاسی محقق می شده است. از این منظر بدیهی به نظر می رسد که حرم به عنوان نگینی در میان بافت پیرامون خود به ایفای نقش معنایی اش در سازماندهی امر زیارت بپردازد. بنابراین هر بنایی که در مجاورت حرم قرار میگیرد باید نسبت به این تمایز، آگاهانه عمل کند.
اما در دوره معاصر و به خصوص در دو دهه اخیر، احداث بناهای مرتفع در نزدیکی حرم مطهر، به واسطه تمایز شدیدی که در خط آسمان ایجاد می کنند، کارکرد نشانگی پیدا کرده و از این نظر در نقش منظرین حرم اختلال ایجاد می کنند. بررسی انواع دید به حرم مطهر در دوره های مختلف، تثبیت و شناسایی نقاط باقی مانده دید به حرم مطهر و صیانت از آنها را می توان یک ضرورت فنی در جهت حفاظت و حتی توسعه کیفیت های بصری و منظرین محدوده پیرامون حرم مطهر دانست که می تواند تعریف کننده جایگاه حرم مطهر رضوی در سیمای شهری مشهد تلقی شود.