شناخت پیکرهبندی فضایی شهر معاصر و بررسی تحولات آن را شاید بتوان مهمترین عامل درک نحوه کنشهای اجتماعی در شهر قلمداد نمود. پیکرهبندی یعنی مجموعهای از روابط بین چیزهایی که به هم وابستهاند و یک مجموعه کامل با تمامی اجزای آن (به طور مثال یک شهر با تمامی خیابانهایش) را شامل میشود (Hillier,2007). تمایل به شهرسازی غرب و تسلط تدریجی اتومبیلها در شهر از دوره پهلوی به بعد، موجب تغییر پیکرهبندی شهر ایرانی از نظامی محلهمحور به نظمی شبکهای گردید. برخورد این دو رویکرد با یکدیگر موجب اخلال در پیکرهبندی فضایی محلههای قدیمیتر و ارتباط آن با سایر اجزای نوین شهر شده و در نتیجه کنشهای اجتماعی نامناسب در چنین فضاهایی ایجاد شده است. برطرفکردن این مسئله با بهرهگیری از روشهای نوین علمی از مهمترین مسائلی است که شهرسازان معاصر میبایست بدان توجه نمایند.
خیابانکشیها و توسعه کالبدی در ذات خود دو ارتباط ایجاد میکنند: اول بین فرم کالبدی و فرم فضایی و دوم میان عملکردهای کالبدی و عملکردهای اجتماعی و فرهنگی. رفتارهای انسان در فضا به سادگی اتفاق نمیافتند و تابعی از پیکرهبندی فضا هستند. رفتارهایی مانند تعامل، اجتماع، اجتناب از تعامل، سکونت، گردهمایی و … فقط فعالیتهایی نیستند که در فضا اتفاق میافتند، بلکه الگوهایی هستند که از طریق سازمان فضایی ایجاد شده توسط بناها و محیطهای ساخته شده به یکی از ارکان تولید فرهنگ منجر میشوند. به بیان دیگر رفتارهای ذکر شده ویژگی افراد نیست، بلکه پیکرهبندیهایی است که توسط گروهها یا مجموعهای از مردم شکل گرفتهاند و رابطه میان مردم و فضا در پیکرهبندی افراد و پیکرهبندی فضا نهفته است.
یکی از نمونههای توسعههای شبه مدرن در ایران شهر همدان است. همدان از جمله شهرهایی بوده که خیابانکشیهایی بر روی بافت قدیمی آن اجرا شد. طرحی که توسط گروه آلمانی به سرپرستی کارل فریش در سال 1332 انجام شد. با ایجاد خیابانهای جدید، همپیوندترین فضای شهر به خیابانهای جدید (محورهای قرمز) اختصاص پیدا کرده است. بنابراین در کل میتوان بیان کرد اگرچه مقدار همپیوندی افزایش یافته ولی این افزایش همپیوندی به دلیل عدم رعایت سلسله مراتب فضاهای ارتباطی و از طرفی کاهش شدید همپیوندی در قسمت بازار که روزگاری هم پیوندترین قسمت شهر بوده، مثبت تلقی نمیشود و محدوده بافت تاریخی از نظر فضایی ایزوله شده است. (تصاویر 1و2)
یکی از مهمترین نقدهای موجود به برنامه توسعههای شهری در ایران در دوره معاصر، همین بیتوجهی به ارتباط تمامی اجزای شهر و همگنسازی پیکره فضایی محلات است. اکثر پژوهشهای مبتنی بر نظریه نحو فضا که پیکرهبندی فضا را مورد بررسی قرار دادهاند، به این نتیجه ختم شده که توسعه شهری به روش مدرن در بطن محلههای قدیمی، موجب قطع ارتباط محله با سایر بخشهای شهر و یا حتی سایر بخشهای محله میشود. در واقع خیابانکشیهای جدید به دلیل ماهیت خطی خود تمامی فعالیتها و جاذبهای فضایی را در خود جمعآوری کرده و نقش مهمی در پیکرهبندی محلات مییابند. در نتیجه عبور ساکنین عملاً منعطف به خیابانهای جدید شده و نفوذپذیری در محلات به شدت کاهش مییابد. با تضعیف در پیکره فضایی محلات، پیکرهبندی افراد نیز رو به افول نهاده و کنشهای اجتماعی در فضای شهری محدودتر خواهد شد. همین امر باعث ایجاد مسائل اجتماعی دیگری نیز خواهد شد. ایزولهشدن بافت قدیمی شهر، سرزندگی محله را تحت تأثیر قرار خواهد داد و زمینهساز بروز ناهنجارهای اجتماعی دیگر و افزایش احتمال وقوع جرم خواهد شد. حال آنکه امروزه تلاش طراحان شهری و منظر در جهت افزایش تعاملات اجتماعی است و تحقق این امر جز با اصلاح پیکره فضایی شهر امکانپذیر نخواهد بود.
منابع:
- ایزدی، محمدسعید و شریفی، عادل. (1394). ارزیابی طرح کارل فریش بر پیکربندی ساختار فضایی بافت قدیمی شهر همدان (با استفاده از تکنیک چیدمان فضا)، باغ نظر، (35): 15-26.
- Hillier, B. (2007). Space Is the Machine: A Configurational Theory of Architecture; Cambridge University Press: Cambridge, UK. (Electronic edition).