پایگاه تحلیلی - خبری نظرآنلاین

رسانه راهبردی - انتقادی پژوهشکده نظر

مجسمه شهری قربانی یکی انگاشتن میدان و فلکه

چکیده: نمی توان میدان را تبدیل به فلکه کرد و فلکه را میدان خواند و توقع داشت مجسمه‌ای که در آن می‌گذاریم نقش خود را به خوبی ایفا کند.

نقش میدان در ماهیت شهر به ویژه‌ شهرهای پیش از دوران مدرن برکسی پوشیده نیست. ‌چنانکه «کامیلو زیته» به نقل از پائوسانیاس (Pausanias) در اهمیت آن می‌گوید: «مکانی را که فاقد بنای عمومی و میدان است، نمی‌توان شهر نامید». در ایران نیز سبقه میدان به فضاهایی برمی‌گردد که مکان گردهمایی شهروندان و انجام فعالیت‌ها و رویدادها بوده است.  چنانکه در اشعار قدما بر ویژگی‌های متصف به آن اشارات فراوانی وجود دارد.
صنعتی‌شدن جوامع و به دنبال آن ورود به دوران مدرن و رواج وسایل نقلیه باعث شد عنصری ترافیکی به نام فلکه نیز شکل‌ بگیرد. فلکه برخلاف میدان که خاصیت تجمع‌پذیری برای افراد پیاده داشت و دعوت به ورود می‌کرد، به دلیل آنکه در خدمت عنصر سواره به شمار می‌رفت و همان‌طور که از واژه آن چه در زبان انگلیسی (Roundabout) و چه در زبان فارسی (فلکه) برمی‌آید به عنوان چرخش جریانی حول یک نقطه مرکزی، دیگر خاصیت تجمع‌پذیری و عمومی میدان را نداشت و نه تنها اجازه ورود را نمی‌داد که به چرخیدن بر دورش تأکید داشت.
تهران در دوره قاجار و به دنبال تجربة شهرهای اروپایی شاهد ورود وسایل نقلیه چون کالسکه و ماشین است. اما چون بستر فضای شهری آن دوران مناسب حضور چنین وسایلی نبود استفاده از آنها ممکن نشد و تنها در دوره ناصری میادینی شکل گرفت که به دلیل عدم حضور ماشین در فضای شهری،‌ ماهیت انسانی‌بودن و اجتماعی خود را تا حدی حفظ می‌کند. در دورة پهلوی و رواج ورود خودرو به شهر، میادین تا حدودی هم نقش اجتماعی داشتند و عرصه گشوده آنها اجازه ورود شهروندان را می‌داد و هم به عنوان عنصر ترافیکی عمل می‌کردند. بعد از انقلاب نیز به دنبال توسعة روزافزون شهری، کمرنگ‌شدن نقش اجتماعی میادین شتاب می‌گیرد تا جایی‌که امروز صرفاً کارکرد فلکه به عنوان عنصري ترافيكي دارند و از کل ماهیت میدان متأسفانه تنها نام آن باقی مانده است.   
حال در شهرهای غربی، میدان که به عنوان یک فضای عمومی و جمعی همواره در طول تاریخ شکل‌گیری شهرها بستر مناسبی برای حضور مجسمه در خود بود چه وضعیتی را در ایران تجربه می‌کند؟
مجسمه که تا قبل از دوره قاجار و پذیرش رسمی آن در دوره پهلوی اول جایی در فضای شهری ایران نداشت، حضورش و سرنوشتش با شکل‌گیری میدان و تبدیل آن به فلکه گره خورده است. به نظر می‌رسد مسئله‌ مضاعفی که در شهرهای ایران نسبت به شهرهای غربی به عنوان الگو وجود دارد این است که در آن شهرها میدان به عنوان فضای عمومی و فلکه به عنوان یک عنصر ترافیکی هر دو در کنار یکدیگر وجود دارند اما در شهرهای ما شتابزدگی در الگوبرداری اجازه نداد هر دو عنصر به صورت مجزا شکل بگیرند و حیات داشته باشند. به نظر می‌رسد اگر مدیران شهری با اتکا به فهمی درست عمل می‌کردند ضمن اینکه میدان تاریخی شهرهای ایران می‌توانست با حفظ ویژگی‌های هویتی، خود را معاصرسازی نیز کند و مجسمه را به عنوان هنر این دوران در خود جای دهد و ویژگی‌های مورد انتظار از آن را برآورده سازد، فلکه نیز به عنوان یک عنصر ترافیکی و در خدمت وسایل نقلیه و سواره به صورت جداگانه شکل می‌گرفت. نه آنکه میدان را تبدیل به فلکه کنیم و فلکه را میدان بخوانیم و توقع داشته باشیم مجسمه‌ای که در آن می‌گذاریم نقش خود را به خوبی ایفا کند.

مجسمه شهری قربانی یکی انگاشتن میدان و فلکه
تصویر 1: تسلط حداکثری سواره بر فضای قرارگیری مجسمه و عدم حضور پیاده بر کارکرد فضا به عنوان یک عنصر ترافیکی (فلکه) و نه یک عنصر شهروندمدار (میدان) دلالت دارد.

معضلی که امروز گریبانگیر مجسمه‌های شهری بوده همین حضور در چنین فضاهای نادرستی است. حتی مجسمه‌هایی که به ارزش هنری آنها می‌بالیم چون مجسمه میدان فردوسی، مجسمه میدان حر، مجسمه میدان رازی و ….  به دلیل آنکه بسترشان دیگر کارکرد قبلی را ندارد در وضع نامطلوبی به سر می‌برند. همچنین ازآنجاکه میادین و یا به عبارت درست‌تر فلکه‌ها عنصری ترافیکی هستند و کارکردی دیگر دارند به راحتی دستخوش تصمیمات عمرانی و شهرسازی مانند ساخت مترو و بزرگراه و … قرار می‌گیرند و تلاش برای حفظ و کیفیت‌بخشی توجیهی ندارد. بنابراین مجسمه آنها یا از بین می‌رود، به جای دیگر منتقل می‌شود یا انبار می‌شود. مشاهده مجسمه‌ها در فضای میادین نه تنها نشان از ثبات آنها ندارد که نسبت به کیفیت آثار نصب‌شده در فضاهای دیگر چون پارک‌ها از کیفیت‌های زیباشناسانه پایین‌تری برخوردارند. به نظر می‌رسد به دلیل شرایط موجود تمایلی هم از سوی متولیان برای سفارش و نصب آثار واجد ارزش در چنین فضاهایی وجود ندارد. درصورتی که اگر میادینی در معنای درست داشته باشیم، مجسمه آنها ضمن برخورداری از تعاملات شهروندان به دلیل مشاهده‌پذیری بالا نسبت به سایر فضاها می‌توانست برندی برای شهرها و حتی جذب گردشگر باشد؛ چنانکه در کشورهای دیگر تجربیات موفق آن را شاهد هستیم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پدیده عادلوند

پدیده عادلوند

دکتری پژوهش هنر و عضو هیئت علمی پژوهشکده نظر
میزان مطالعه مطلب