زمستانِ سال گذشته، به فاصلهی اندکی از انتخاباتِ مجلسِ شورای اسلامی مستندی با عنوانِ «رویای آجری» از شبکهی مستند پخش شد که روایتِ تاریخیِ ویژهای از مسئلهی مسکن در ایرانِ معاصر را ارائه میداد؛ روایتی از مسکنِ ایران از زمانِ دکتر مصدق تا به امروز که مزیّن به تصاویر آرشیویِ نادیده است و استوار بر مصاحبه با دستاندرکارانِ دولتیِ مسکنِ ایران. این مستند با «به نامِ خدای پا برهنهگان» آغاز میشود و نویدِ شنیدنِ ساز مخالفی را میدهد که سالها است زیرِ هجومِ سرمایهداری خفه شده است: مسکن به مثابهی حق و نه به مثابهی کالا. رویای آجری، روایت مبارزهای است پرحرارت. از یکسو گروهی از انقلابیون برای رفع مشکلِ مسکنِ محرومان در تلاشاند و از سویی دیگر، گروهی همچنان هوای سوداگرانِ زمینِ پیشاانقلابی دارند و تاریخِ معاصرِ ایران –به ویژه پس از انقلاب- عرصهی نبردِ این دو گروه در درونِ دولت است.
امّا چون خوب به این تصویرِ فریبا خیره شوید، نقاطی را میبینید که نشانگر وجودِ ارادههایی نه چندان مستندنگارانه است؛ ارادههایی که تصاویرِ آرشیوی را برای انتقالِ پیامی ویژه، ریسه کردهاند و حال پشتِ اسمِ «مستند» پنهان شدهاند. از خطاهای تاریخنگارانهی متعدد که بگذریم، باید به این نکته اشاره کنیم که در روایتِ رویای آجری، اشخاصِ مهمی که جبههی حق و باطلِ این مبارزه را تشکیل میدهند، طوری کنارِ هم چیده شدهاند که تو گویی به جز امام خمینی، رهبری، شهاب گنابادی و احمدینژاد، بقیه به طورِ یکپارچه علیهِ محرومان در حالِ دسیسهچینی بودهاند و مترصد فرصتی برای ایجادِ اختلال در فعالیتِ حقطلبانهی گروهِ اوّل. این روایتِ به شدت پسا-هشتادوهشتی، صفبندیِ ویژهای را میانِ هیئتِ حاکمهی جمهوریِ اسلامی برقرار میکند که به هیچعنوان بر دادههای تاریخی استوار نیست: بسیاری از آنها که در به گفتهی این مستند در جبههی باطلاند، با حمایتِ کاملِ امام بر سرِ کار بودهاند و از قضا برخی از حاضران در جبههی حق نیز به کرّات هدفِ انتقاداتِ تندِ ایشان. این تسویهحسابِ سیاسی نیروی حاصل از همنشینیِ تصاویرِ آرشیوی را به نفعِ خود مصادره کرده و تاریخِ مسکنِ پساانقلابیِ ایران را به تاریخِ مبارزهی میانِ دو گروهِ سیاسی تبدیل میکند که اساسا در دههی اولِ انقلاب به این شکل و هیئت وجود نداشتهاند. این اغتشاشِ تاریخنگارانه البته به اینجا ختم نمیشود: جای جای این مستند پر است از ایرادها و اشکالهای تاریخیای که میبایست برای تصحیح آنها مستندی دیگر ساخت. البته این همهی ماجرا نیست. مستندی با این غنایِ تصویری را نمیتوان و نباید به خاطرِ جهتگیریِ سیاسیاش زیرِ سوال برد. امّا در عینِ حال نمیتوان چشم بر برخی جعلهای تاریخی هم بست که نه میتوان آنها را به حسابِ جهتگیریِ سیاسی مستند گذاشت و نه محصولِ خطاهایِ پژوهشیشان دانست. این جعلها، یا بهتر بگویم: جعلِ جانسوز، درست در عنوانِ مستند خانه کرده است: «رویا»ی آجری قرار است روایتِ مسیرِ پر فراز و نشیبِ تحققِ یک رویا باشد؛ امّا چگونه؟
این مستند اگر از مصدق شروع شده، به قانون «مالیات بر خانههای خالی» هم ختم میشود تا بر اهمیت این قانونِ در شرف تصویب تاکید کند. امّا به راستی این قانون در حدّ «رویای آجری» مردمِ ایران است؟ مستندی که ادعای وفاداری به سویهی عدالتخواهانهی انقلاب و حمایت از محرومان را دارد، رویای آجریِ مردمِ ایران را به مبارزه برای گرفتنِ مالیات از املاک تقلیل میدهد. رویایی که در آغازِ انقلاب تا مرزِ لغو مالیکت زمین و بعدتر تحدیدِ مالکیتِ زمین تا هر نفر 1000 متر مربع پیش رفته، در این مجموعه مستند، قانونی را به عنوانِ فرزندِ خود میبیند که اصلِ مالکیت را تا بن استخوان پذیرفته است و میخواهد دولتِ بیپول را نیز بر سرِ این سفرهی چرب و چیل بنشاند. این مستند بر خلافِ ادعایش، شکستِ رویای انقلابیِ مردمِ ایران را در مبارزه با مالکیتِ خصوصیِ پذیرفته است و حال میخواهد قانونِ نیمبندِ موردِ علاقهاش را رنگِ انقلابی زده، در کنارِ آن رویایِ خطرناکی بنشانَد که اگر محقق شده بود، دیگر کسی جرات انقلابی خواندنِ این قانونها را نداشت. رویای آجری، جعلِ رویایِ انقلابیِ مردمِ ایران است؛ رویایی که گرچه گروهی آن را احمقانه بدانند و گروهی دیگر تلاش کنند بدلش را به جای اصل بنشانند، هنوز منتظر تحقق است. گرچه فرصتها یکی پس از دیگری از دست رفتهاند، امّا شاید با پاک کردنِ عرصهی تاریخ از گزینههای کاذب، بتوان دوباره پای در مسیری گذاشت که به تحققِ این رویا منتهی شود.