تجربیات ناگوار زندگی در شهرهای غربی تحول یافته تحت تاثیر انقلاب صنعتی، اندیشمندان حوزة شهر را با چالش هایی مواجه نمود که آنان را با اهمیت مقیاس محلی در طراحی شهری آشنا نمود. فهم جدید موجب شکل گیری عباراتی و گرایشات جدیدی مانند «واحد همسایگی»، «جنبش واحد همسایگی» و… شد که مقیاس جدیدی از سکونت و خدمات اجتماعی را مد نظر قرار میداد. در ایران نیز با ورود علوم شهری نوین، مفهوم محله شهرهای سنتی بار دیگر مورد نظر اندیشمندان این حوزه قرار گرفت و تلاش های فراوانی برای شناخت و بهره گیری از مفاهیم این نظام صورت گرفته که عموما کم اثر و محدود بوده و موجب تغییرات چشمگیری در ساخت شهرهای معاصر ایران نشده است. یکی از اصلی ترین موانع پیش روی عدم تطابق ساختارهای شهری نوین با ساختارهای نوستالژیک محله های شهرهای سنتی است که به ناکارآمدی عملکردهای شهرهای نوین در مقیاس محله منجر می شود. به نظر می رسد محله قرن محله قرن بیست و یکم ایرانی مفهومیست که باید از نو نگاشته شود و منطبق بر واقعیت های شهر امروزی «مقیاس محلهای» در آن باز تعریف گردد. یکی از بنیادی ترین وجوه کارکردی محله ها، خدمات رسانی در آن است که در ارتباط مستقیم با کاربری ها قرار می گیرد و باید با ویژگی های انسان معاصر برای زندگی شهری در مقیاس محله ای منطبق باشد. این نوشتار به دنبال آن است که به ویژگی های کاربری ها در محله قرن بیست و یک ایرانی بپردازد.
با تصویب «نقشة خیابان ها» در سال 1309شمسی، نخستین دگرگونی اساسی در ساختار محله هایی که تا آن زمان دچار تغییر محسوسی نشده بودند، صورت گرفت. خیابان کشی بدون توجه به بافت های قدیمی و تصویب قوانین مرتبط با آن، منجر به از هم گسیختگی محلات گشت. حضور قدرتمند خیابان های جدید با فعالیت های اقتصادی خود نیز از نقش بازار به شدت کاست و به این ترتیب سازمان محله ای قدیم دچار آسیب جدی گردید. ترکیب خدمات محله های سنتی را عناصری چون بازار، مساجد و حسینیه ها، حمام، قهوه خانه آب انبار و… تشکیل می داد اما با شکل گیری تغییرات شگرف در زیست شهری انسان قرن بیست و یکمی، برخی از کاربری ها حذف و عناصر متعدد نوینی به محیط شهرها اضافه شده اند که گاه با مفهوم محله در تضاد هستند و زیست شهری در مقیاس محله ای را آشفته می نمایند. ظهور این کاربری ها به لحاظ اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی موانعی در مقابل زندگی محله ها ایجاد نموده است. حال اگر مطلوب باز تعریف نظام محله ای نوینی باشد که مطابق زندگی امروز ساکنین است، باید پرسید چه معیارها و شاخص هایی برای ارزیابی و تمیز کاربری های متناسب با محله جدید در نظر داشت؟ به نظر می رسد بر اساس جوهره مفهوم محله می توان به پنج شاخص کلی برای تشخیص کاربری های همخوان اشاره نمود.
نخستین معیار آن است که به تامین نیازهای «کوتاه مدت» ساکنین بپردازد. به آن معنی که خدمات ارائه شده در صورتی که نیازهای روزمره یا هفتگی ساکنین را برطرف نماید، می تواند پایدار باشد و در غیر این صورت یا خود اضمحلال می یابد یا موجب اخلال در اکوسیستم محله می شود. از میان کاربری های تجاری بازارهای میوه و تره بار از همخوان ترین کاربری های ممکن برای تامین نیازهای محله است که به نیازهای روزانه می پردازند یا آرایشگاه ها، خیاطی ها و خدماتی که نیازهای گهگاه ساکنین را هدف قرار می دهد. در مقابل فروشگاه های پوشاک، کالا و لوازم خانگی و خدماتی از این دست که به نیازهای روزانه -حتی هفتگی یا ماهانه- مخاطبان محلی پاسخ نمی دهد نمی تواند در تطابق با مقیاس محلی قرار گیرد. دوم آنکه جاذبه خدماتی کاربری ها باید در «مقیاس» محله باشد و برای تامین نیازهای ساکنین همان محله –نه سایر شهروندان- برنامه ریزی نماید. برای نمونه در میان کاربری های درمانی، درمانگاه های محلی می تواند هم نیازهای درمانی ابتدایی ساکنین را برطرف نماید ولی جاذب جمعیت از دیگر بخش های شهر نیست در صورتی که بیمارستان ها در تضاد با چنین مقیاسی شهر را مخاطب قرار می دهند. لزوم در نظر گرفتن این مقیاس خدماتی چنان جدی است که می توان از میان رفتن زندگی در بسیاری از محله های گذشته را به از دست رفتن این مقیاس نسبت داد.
یکی از مهم ترین ویژگی های محله عملکرد به عنوان یک زیرسیستم مستقل است. لازمه تحقق این ویژگی وجود «تنوع» در کاربری های آن است. از آنجا که نیازهای ساکنین طیف وسیعی از نیازهای سکونتی، خدماتی، آموزشی، معیشتی و… را دربر میگیرد، در صورت عدم وجود وجوه مختلف می تواند حیات فعال محله تهدید گردد. برای نمونه حوزه های مسکونی جدیدالاحداثی که تنها بر کاربری سکونت تمرکز دارند و کاربری های آموزشی در آن وجود ندارد دچار ناپایداری و تنش می گردند. چهارمین شاخص، وجود کاربریهای «اجتماع پذیر» است. محله یک مفهوم اجتماعی است، تحقق این صفت منوط به وجود کاربری هایی است که موجب همبستگی اجتماعی میان افراد می گردد. در مقابل کاربری هایی که در مقابله با اجتماع پذیری افراد گردند بر ضد محله عمل می نماید. برای نمونه فضاهای اجتماع پذیری مانند مساجد و سراهای محله از عملکردهایی هستند که در همخوانی با مفهوم محله قرار می گیرند. همچنین یکی از مهم ترین شاخص های محله آن است که واجد فضاهای «چندعملکردی» باشد. محله مفهومی پویاست که در طول زمان با وقوع بحران ها یا با ظهور رویدادهای واکنش های متفاوتی بروز می دهد. فضاهای چندعملکردی مکان بروز روح پویا و زمانمند محله در مناسبت ها و وقایع متفاوت است. برای نمونه میادین شهری در صورتی که به درستی طرح شوند در زمان رویدادها و مراسم آئینی و همچنین بحران ها و سوانح جمعی بستر ظهور و حضور اجتماع محلی می گردند.
در انتها می توان چنین عنوان نمود که تجربیات قرن اخیر شهرسازی بیانگر آن است که تعالی شهر در گروی توسعه شهری در مقیاس محله است. حال که این مقیاس منطبق بر مفهوم محله در شهرهای سنتی است، باید به طور عملی –نه فقط زبان تئوری- به باز تعریف مفاهیم، راهکارها و اجزای محله قرن بیست و یکمی دست زد. چنانکه آورده شد در بحث کاربری ها، توسعه ساختار محلهای منوط به توجه به تامین نیازهای «کوتاه مدت»، تقید به «مقیاس محله»، رعایت «تنوع» کاربری ها، وجود کاربری های «اجتماع پذیر» و «چندعملکردی» است. به نظر می رسد در صورت باورمندی به شاخص های آورده شده می توان با امتداد سنت محله در شهرهای جدید، محله هایی مطابق با زندگی قرن بیست و یکمی به نسل های آینده اعطا نمود.