از پاریز تا Pariz؛ نقدی بر ظهور نشانه های لاتین در منظر شهری
چه ارزیابی از ظهور نشانه لاتین در منظر شهرهای ایران داشت؟
اگر در سال های اخیر تجربه سفری جاده ای را داشته اید به احتمال فراوان در ورودی شهرها با نشانه های عظیم الجثه شهری که نام شهرها را به نگارش لاتین نمایش می دهد روبرو شده اید که افرادی نیز کنار آن ایستاده اند تا با آنها عکس یادگاری بیاندازند. برای مثال اگر در خوزستان سفر کنید با در راه با نشانه های shk، Shoush، Abadan، Dar Khovin ورودی شهرها مواجه خواهید شد.
این علائم که در مقیاسی بزرگ تهیه می شوند به عنوان یک نشانه شهری، منظر بسیاری از شهرهای معاصر ایرانی را شکل داده است و در آینده نزدیک بخشی از تصویر مشترک مخاطبان شهر خواهد شد. با توجه به آنکه اخیراً موضوع «منظر راه1» به عنوان یک ضرورت مورد توجه قرار گرفته است، به نظر می رسد منظر ورودی شهرها به عنوان یکی از اصلی ترین اندام های ادراکی شهر -که شاید تنها مواجهه مخاطب با شهر را شکل دهد- باید به طور جدی مورد مداقه قرار گیرد.
این نوشتار در پی آن است که با تدقیق در موضوع به جوانب متفاوت موضوع را مورد بحث قرار دهد و در نهایت به ارزیابی حضور این نشانه های لاتین شهری بپردازد.
ظهور عناصر وارداتی در زندگی شهری ایرانیان سابقه بسیار طولانی در معماری و شهرسازی ایران دارد و اصولاً تبادلات فرهنگی را می توان از نشانه های حیات و پویایی یک جامعه در ارتباط با دیگر جوامع هویتی دانست.
اگرچه این امر در دو سده اخیر شتاب چندبرابری و تاثیر گسترده تری به خود گرفته است -چنانکه معماری «کارت پستالی2» اصطلاحی است که زاده همین دوران است- اما آنچه پیش تر رخ می داد عموماً همراه با امتزاجی نسبی با بستر ایرانی بود -هرچند که نتایج اثر هم چندان چنگی به دل نمی زد- ولی این شکل از منظره سازی با بستر خود ارتباطی حداقلی را هم برقرار نمی سازد.
اگرچه از دهه های قبل به طور غیر رسمی بخشی از منظر شهری مانند تابلوهای مغازه ها تحت تاثیر ظهور برندهای غربی تمایلات جدی به نگارش لاتین بروز داده بود اما همواره حاکمیت شهری موضع سلبی مشخصی در صیانت از زبان فارسی -و صد البته منظر شهری ایرانی- در برابر این موج را نشان می داد. حال این علائم که در مقیاسی شهر تولید شده اند و به طور مشخص توسط مدیریت شهری سفارش داده شده اند بیانگر «موضع متناقض» حاکمیت شهری در یکی از کلیدی ترین و اثرگذارترین مناظر شهری است.
اگر تابلوی فروشگاه ها در موضوعیتی محدود با اثر جزئی به تبلیغ محصول خود می پردازند، این نشانه های لاتین مستقیماً بر هویت جمعی ایرانی -ایرانیت- اثر می گذارد و اثر سوء صد چندان دارد.
از سویی در این پدیده موضوعی قابل تاملی نیز خودنمایی می کند: استقبال مخاطبان. چنانکه آورده شد، این المان های شهری اکنون به یکی از نقاطی نمادین شهری بدل شده اند که ارتباط بی واسطه و سریعی با مخاطبان برقرار می سازد. فرمولی محبوب که به نظر می رسد ملهم از نشانه های شهری هویتمندی مانند «علامت هالیوود3» یا «نیویورک را دوست دارم4» است، مخاطبان را با هزینه ای نه اندک به خود جلب کرده است.
با این حال به نظر می رسد آنچه موجب محبوبیت و رشد گسترده این علائم است، نه ارزش متمایز درونی آنها بلکه فقر هویت محیطی شهرهای معاصر به خصوص در اندام ورودی شهرها باشد. ورودی شهرهای معاصر -بر خلاف دروازه های ورودی شهر سنت- چنان خالی از هویت شده اند که تشخیص تمایز آنها برای مخاطبان امری مشکل است.
از سویی المان های فرمی موجود چنان با از هویت زمینه دور هستند که مخاطبان را مجاب می دارد که به تنها دست آویز موجود که آنها را به «مکانیت» وصل می کند، چنگ بزنند، حتی اگر محدود به نام لاتین آن باشد. اگرچه نمی توان در ارزیابی مخاطب این نشانه ها روند معاصر سقوط زیباشناسانه نوشتار فارسی -در مقابل همتای لاتین خود- نادیده گرفت اما مبرهن است که چنین اقدامی در جهت تشدید آسیب رساندن به زبان و هویت جمعی و فراتر از آن مخدوش نمودن منظر شهری است.
اگر مطابق تعریف گرافیک محیطی را به تصویر و تجسم درآوردن مفاهیم عمومی مختلف در محیط، به منظور انتقال سریع، صریح و صحیح این مفاهیم به مخاطب با رعایت اصول زیباییشناختی مخاطب5 بدانیم، این آثار در انتقال معنا تنها سریع و صریح اند اما با زیباییشناسی بستر ارتباط صحیحی برقرار نمی کنند.
اگرچه در روند «جهانی شدن» تعامل و داد و ستد فرهنگی امری بدیهی است، اما باید در نظر داشت که یک کپی بی کیفیت، ناقص و تکراری نه تنها در جهت هویت مکانی عمل نمی نماید بلکه به ضد خود تبدیل می شود و با حقیر شمردن زبان به مثابه یکی از اصلی ترین مولفه های هویت جمعی، مکان را هم مخدوش می نماید. بنابراین آنچه از ادراک محیط در ذهن مخاطب متبادر می شود نه ارتباط با هویت مکانی بلکه هویتی جعلی است.
سال ها پیش فریدون فروغی در مذمت از میان رفتن زیبایی های کوچک اما حقیقی «قریه» اش در مقابل هجوم فرهنگ بیگانه آورده بود: «قریه من به جای فولاد چشمه را می پرستید7!». آنچه مدیران شهری باید یاد بگیرند آن است که به جای «فولاد»، زیبایی های درونی «چشمه» های قریه شان را بشناسند و گسترش دهند نه آنکه به امید شبیه شدن «پاریز»شان به «پاریس» آن را لاتین بنویسند.
پینوشت
- نگاه کنید به «پيشنويس آييننامه طراحي منظر راههاي برونشهري-جهت نظرخواهي» منتشر شده در 20 فروردین ۱401 در سایت سازمان برنامه و بودجه کشور.
- معماری کارت پستالی اصطلاحی بود که مربوط به طراحی ساختمان بر اساس کارت پستال های وارداتی از فرنگ که در دورة قاجار باب شده بود.
- علامت هالیوود بر تپههای هالیوودلند در اواسط سده بیستم میلادی توسط توماس فیسک جاف طراحی شد.
- نیویورک را دوست دارم نشانه ای شهری است که در دهه هشتاد میلادی توسط میلتون گلیسر طراحی شد.
- نگاه کنید به کتاب گرافیک محیطی از مسعود ایلوخانی.