بیان مسأله
انقلاب ایدئولوژيک ایران که در تاریخ معاصر جهان که بر پایه یک تفکر اسلامی رخ داد، نه تنها یک انقلاب بسیار عظیم ارزیابی میشود، بلکه از منظر سیاسی یکی از بزرگترین اتفاقات سیاسی قرن بیستم به حساب میآيد. این انقلاب توانست یکی از کهنترین نظامهای پادشاهی در جهان را به پایان برساند و خود را با شعار «اسلامیت پاسخی به هر مشکل بشری» به جهان معرفی کند.
در حوزه فرهنگی هدف گذاریهای انقلابیون چنان کلان و متفاوت با دوره قبل از انقلاب بود که تحول دیگری به نام انقلاب فرهنگی صورت گرفت. ستادی متشکل از تئوریسینهای انقلابی موظف به تدوین طرحی جامع برای تغییر وضعیت فرهنگی جامعه در جهت اسلامی کردن آن شدند که معماری بخشی از این طرح بود. در طی چهل سال گذشته رواج عناوینی همچون معماری اسلامی، اسلامی کردن معماری، شهرسازی اسلامی از این تحولات به یادگار مانده است. تمامی ارکان اجرایی و تصمیم گیرنده نظام از مقام معظم رهبری تا رئیس جمهور، وزرای مرتبط، شهرداران و بخش بزرگی از جامعه معماری در حرفه و آموزش این امر را یکی از دغدغههای اصلی خود میدانند. از آن جا که انقلاب اسلامی هیچ قانون موثری برای معماری وضع نکرد. به نظر میرسد که انقلاب اثر مشخصی برای معماری ایران نداشته است. فرهنگ مسلمانی و درکی که مسلمانها از مسائل دارند ایجاب میکند که برای معماری قاعدهای تعیین نکنند و انقلاب اسلامی نیز پس از پیروزی در صدد اعمال همین رویکرد برآمده است. در نتیجه این اتفاقات و پس از گذشت چهل سال نمیتوانیم برای معماری پس از انقلاب ایران، دوره، تمدن یا سبکی قائل شویم.
نتیجه راهبردی
هرج و مرج و بینظمی رویههای قانونی در سالهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی عراق از یک سو و پرهیز حاکمیت جمهوری اسلامی از وضع قوانین شکلدهنده به معماری، همزمان موجب بروز دو صفت مهم در معماریهای امروز ایران گردید. آشفتگی و تکثر حداکثری و آزادی و فراغ بال معماران در طراحی، قوانین شهرداریها و طرحهای توسعه شهری نتوانسته نظام قابل دفاعی به ساخت و آرایش ساختمانهای شهر بدهد و بخش اصلی آشفتگی نتیجه آن است. در عین حال فقدان منابع قانع کننده برای تحمیل فرم خاص به معماری از سوی حاکمیت اسلامی، دستگاههای متولی معماری را از پرداختن به موضوع در حدی منصرف کرده که حتی تحت عنوان حاکمیت نیز از تعیین ضابطه و ایجاد محدودیت برای مالکان خودداری کرده است.