ناآگاهی برخی داوطلبان رای بیار در ماراتون شوراها نسبت به مفاهیم تخصصی -بخصوص در شهرهای کوچک- از ایستگاه تراژدی، به بخش های کمدی خود رسیده است. در حاشیه این تاختگاه داوطلب بدو، و خط پایان بدو؛ که استمرار وضعیت خادم و مخدوم، دوندگان و تماشاچیان اش را به مبلمان فضا تبدیل کرده است؛ گاها محافلی نیز برای اغنا افکار مریدان و چند متخصص محجوب و احیانا چند پرسشگر حیران برپا می شود؛ که طی آن داوطلبان به بیان دیدگاه های خود حول مسایل شهری می پردازند.
این رویه به خودی خود هیچ مشکلی ندارد و حتی ارزشمند هم هست؛ اما آنچه محل نقد است محتوایی است که بدون پشتوانه نظری و با وجاهت جویی از چند عبارت انگلیسی خلط شده در لابه لای داستان های تخیلی، تحت عنوان برنامه علمی ارائه می شود.
در این میان آن چه سخت برجسته است و همچون درختان پرپشت، مانع از دیدن جنگل می شود؛ مدارک تحصیلی است که طی این سال ها به سطح PhD و فراتر از آن ارتقا یافته است؛ و افرادی که لزوما اعتقادی به درک نظری ندارند را در ابعادی، هم ردیف افراد استخوان ترکانده قرار می دهد. هرچند تایید این مدارک با وزارتین است؛ اما عیار آن را می توان در بیانات گنگ ایشان سنجید.
به خصوص در بزنگاه های که خطر «رو شدن دست»، مستمرا بر سرعت و شدت به کارگیری عبارات فرنگی افزوده؛ و هیچ گوشه مساله را از تابش سویه های تبیین گر ایشان محفوظ نمی دارد؛ جز حیای مخاطب که به حرمت کرسی ایشان، با نیت خیرش کنار آمده و تلاش اش را بستاید.
البته ریشه های چنین سمی را باید در بی اعتنایی تاریخی ادب فارسی نسبت به علم جست وجو کرد. اینکه چرا فارسی با چنین دامنه لغاتی، و چنان بٌرد معنایی؛ قُدَما علوم اش را کتابت می کردند و مدرن ها ساینس اش را رایت (Write) می کنند؟ سوالی است که پارسی گران باید پاسخ آن را بدهند. اما این بی اعتنایی برای هر که آب نشد، برای «خالی بندان» نان شد؛ و به ایشان فرصت داد تا با خرج نابه جای عبارات نا به جای مفاهیم نا به جا، هر چه بیشتر در بوق روکش علمی خود بدمند، و پوششی برای تنگناهای قافیه مهیا کنند.
این منطق گفتاری آدمی را به اوایل دهه 80 و زمانی می برد که شاهد نقش بستن عبارت «Camel see not see» بر روی شیشه عقب ماشین ها بودیم. این عبارت که تنها ترجمانی تحت الفظی از ضرب المثل «شتر دیدی، ندیدی» بود؛ هرچند در فرهنگ انگلیسی بازتابی از معنا نبود، ولی بیّن منظور راننده که بود!!!
بسط این فرهنگ شیشه عقبی به محافل تصمیم گیری اجتماعی در شهرها و روستاها؛ گاهی آن چنان شور، رسوا، و پلاستیکی است که نه هیچ منصفی را خوش می آید و نه هیچ سیاهه ای را فهم … گو اینکه در برابر بیانات این سخنوران خوش مدرک، و خویش عالم پندار، مخاطب خاص را چاره ای نیست جز آنکه از سر تفقد برای گشنه و برهنه نماند گوینده، سری بتکاند؛ و حجت را بر خود تمام بداند که «شتر دیدی، ندیدی….».
منبع:
- Briar Goldberg. (2019, October 29). Before your next presentation or speech, here’s the first thing you must think about. Ideas.ted.com. https://ideas.ted.com/before-your-next-presentation-or-speech-heres-the-first-thing-you-must-think-about/