چگونه می توان «جان» یک شهر را گرفته و شهروندان را از فضاهای شهری رانده و طرد کرد؟
همۀ ما اگر کمی بیندیشیم، دست کم چند مورد از تغییرات ناگهانی در شهر یا محله هایمان را به یاد می آوریم. خیابانی که یک شبه پیاده شده، پلی که خراب شده، پارکی که پارکینگ شده، ساختمانی که خراب شده، ساختمان دیگری عَلَم شده، مجسمه ای که برچیده شده، زیرگذری که یکطرفه شده و …. . حداقل ذهن شهروندان تهرانی که پر از چنین شگفتی هایی است و جالبتر اینکه همۀ این اقدامات در حالی انجام شده که بر روی دیوارها «تهران شهری برای همه» بوده است، پس در حال حاضر زندانبان خودش بیشتر از همه دربارۀ آزادی حرف میزند!
اخیراً تغییراتی در میدان امام خمینی(ره) تهران به وقوع پیوسته و دسترسی شهروندان را به آن محدود کرده است. دور فضای سبز بخش غربی فنس کشیده و در قرار داده اند، دور حوضچۀ بخش غربی یک دیوار آجری کشیده اند و … . تغییراتی که مشخص نیست چرا و به چه علت رخ داده و موجب نارضایتی شهروندان شده است. این درحالی است که میدانهای شهری از جمله فضاهایی هستند که به دلیل نقش نشانه ای در شهر، تأثیر بسزایی در هویت شهر و تثبیت در ذهن و خاطرۀ شهروندان دارند.
آنها بارها و بارها در ذهن تعداد زیادی از شهروندان بازنمایی و تبدیل به یک عنصر مهم منظر شده اند و از این رو بخش مهمی از منظر شهر را تشکیل می دهند. حال اگر به این ارزش ها قدمت تاریخی نیز بیفزاییم، ارزش آنها دوچندان شده و تأثیر بر ادراک شهروندان نیز بیش از پیش خواهد شد. بنابراین کوچکترین اعمال تغییرات در آنها (بدون مطالعه و درنظرگرفتن ابعاد مداخله)، به تخریب ذهنیت شهروندان از آنها، نارضایتی آنها و در نهایت اختلال در منظر شهری منجر خواهد شد.
یا نمونه ای دیگر اقداماتی است که در میدان تجریش در جهت انسان محور کردن این میدان رخ داده و حمل و نقل شهروندان را با مشکل مواجه کرده و گفته می شود: «قرار است طرح خوبی اجرا شود! اینجا به یک پلازای شهری تبدیل می شود که مردم از آن راضی خواهند بود». یعنی باز هم «حقی» برای شهروندان در نظرگرفته نشده و قرار نیست از تغییراتی که در شرف وقوع است حداقل «آگاه» شوند. سهم شهروندان از تغییرات یاد شده چه بوده و آیا این تغییرات منجر به بهبود شرایط و افزایش رضایت آنها از فضاهای شهری شده است؟
این اتفاقات و اتفاقات مشابه آنها که کم هم نیستند، تازیانه هایی هستند که دائماً در شهر تهران بر بدن حقوق شهروندی وارد می شود و نتیجۀ آن «شهروندزُدایی» و «طَرد شهروندان» از فضاهای شهری است. فضاهایی که شهروندان دیگر حقی برای حضور در آنها ندارند و دائماً از استفاده از آنها منع می شوند. جان شهر «حق» است، حقی که «شهروندان» بر گردن حاکمان و مدیران شهری دارند و در نتیجه شهروندی موضوع «اعادۀ حق» است. شهرنشینی که حقش پذیرفته شده باشد، شهروند است.
ظهور شهروندی و شهروندمداری نیز در رضایت شهروندان است. هر نوع عدم رضایت به معنای عدم رعایت حقوق شهروندی است. بنابراین بازپس گیری فضاهای شهری توسط شهروندان تنها در صورتی رخ می دهد که مدیریت شهری در گام اول «شهروندی به مثابۀ یک حق» را به رسمیت شناخته و بپذیرد، که اگر بپذیرد با اقدامات خود به دنبال اعادۀ این حق به عنوان امانتی در دست خود به شهروندان و در نتیجه افزایش میزان رضایت آنها خواهد بود.
همانگونه که خداوند در آیۀ 58 سورۀ نساء می فرماید: «خداوند به شما فرمان می دهد که امانتها را به صاحبانش بازگردانید». اما در شرایط فعلی به نظر می رسد شهرداری تهران مسیر درستی را در پیش گرفته و با اقدامات فعلی در جهت رسیدن به هدف اصلی خود یعنی راندن شهروندان از فضاهای شهری و اخذ جان شهر بسیار موفق عمل کرده است!