در نوشتهها و گزارشهای زیادی واژه حاشیه نشینی و حاشیهنشینان به چشم میخورد. این واژه تا حدی مرسوم شده که در خبرگزاریها و روزنامهها با استفاده از آن آمار رسمی ارائه میشود. مثلاً در خبر ۴ مرداد ۹۷ خبرگزاری ایسنا آمده است در کشور ۱۹ میلیون جمعیت حاشیهنشین وجود دارد. معنای این واژه با کمی بررسی و توجه به گزارش ها مشخص است. نوعی زندگی که در متن نیست. اینجا متن یعنی آنچه زندگی نرمال و استاندارد در شهر است و حاشیه چیزی است که در اطرف آمده است. مثل متن کتابی که در کنارش دست نوشته های خط خطی شکل گرفته است. اما سوال اینجاست که چه می شود که بخشی از شهر، متن خوانده می شود؟ آیا محدوده های تعریف شده در برنامه توسعه یا مناطق شهرداری تهران است که متن بودن یک سکونت را تایید می کند یا حیات، زندگی و تعامل عناصر پویای شهر با یکدیگر؟
زندگی شهری و فعالیتهای زیستی آن پیچیدهتر از آن است که با خط کش و مداد مرزبندی شود. ماهیت زندگی شهر و محلات آن به نوع تعاملی که این عناصر با یکدیگر برقرار میکند وابسته است. محلهای مثل شمیران نو، خاک سفید و…. که مکانهای حاشیه نشینی شناخته شدهاند، محلاتی دارای کارکردهای مشخص هستند. محلی برای خرید و فروش با قیمت ارزان، محلی برای سکونت ارزان قیمت، محلی با کارگاه های نجاری و… آنجه متن یک شهر را تعریف می کند، هویتی است که آن شهر در خود دارد و برای برآورده سازی نیازهای خود به ساخت زیرهویتها و زیر فعالیت های مطلوب میپردازد.
در مقابل واژه های حاشیه و متن، واژه های رسمی و غیررسمی وجود دارد. رسمی بودن یک فعالیت یا یک سکونت را می توان به سند، مجوز یا … ربط داد. رسمیت یک واژه ارزشی نیست بلکه نشان دهنده مکانیزم و الگوی شکل گیری است. در حالی که حاشیه و متن بودن، نوعی داوری و قضاوت در خود دارد. نوع نگاه به پدیده های شهری و پیش زمینه های ارزشی نسبت به آنها، در انتخاب رویکرد و تعامل با این پدیده ها اثرگذار است. رویکرد تخریب، تحقیر و نادیده انگاری، نتیجه نگرش حاشیه انگاشتن سکونتگاه های غیررسمی است.