زلزله در شرایط کرونایی مجددا چراغ خطر را برای شهر تهران روشنتر کرد. در شرایطی که تمامی رسانه ها مردم را تشویق به در خانه ماندن می کردند، زلزله ۵ ریشتری در نزدیکی های دماوند، مردم را به خیابان ها کشاند. دو زلزله خفیف سال های ۹۶ و ۹۹ نشان داد که مردم بلاتکلیف و بی مدیر در خیابان ها و اتوبان ها رها می شوند. حتی موضوعاتی مثل پارک دوبل در اتوبان و احتمال بسته شدن مسیر امداد و نجات یک نمایش عادی و طبیعی جلوه کرده است. دیگر برای همگان ملموس شده است که مدیریت بحران در شهرداری تهران یک مقوله فانتزی و غیر موثر است تا موضوعی عملیاتی و اندیشیده شده.
در این شرایط که انتظار می رود مدیران شهری تصمیمات خود را زیر ذره بین وقایع نقد کنند، به نظر می رسد متوجه بی عملی خود هم نیستند. شهردار، ۸ میلیون جمعیت را به سمت ۵۲ سوله ی مدیریت بحرانی هدایت می کند که حداکثر گنجایش آن ۳۰ هزار نفر دارد. این یا به معنای ناآگهی از ظرفیت موجود است (که بعید به نظر می رسد) یا اقدامی نمایشی و ساده انگاری مساله (که خیلی بعید نیست).
در موضوع زلزله تهران که احتمال کشته شدن حداقل ۲ میلیون نفروجود دارد و شکل گیری یک فاجعه بین المللی محتمل است، سوال اصلی این است که راهبرد شهرداری تهران چیست؟ اقدامات اخیر نشان داد که نه راهبرد مشخصی وجود دارد و نه اقدامات عملیاتی حساب شده ای صورت خواهد گرفت. رئیس شورای شهر تهران هم در این شرایط درخواست برگزاری جلسه با سران سه قوه ارائه می کند. جلسه ای که با توجه به بی عملی متولی اصلی زلزله، یعنی شهرداری صرفا یک اقدام تبلیغاتی ارزیابی می شود تا دردمندانه. تهران برای روزهای پرخطر زلزله به شدت تنها و آمده تخریب است.