بی شک سیل از خطرناکترین بلایای طبیعی است که سالانه میزان قابل توجهی خسارات مالی و جانی را در سرتاسر جهان در پی دارد. بارش های شدید چند سال اخیر در شهرهای ایران و بدنبال آن جاری شدن سیل به یکی از معضلات شهرهای امروز بدل شده است. هرچند اقداماتی سنتی همچون احداث سدها، سیل بندها، کانال های زهکشی و … برای جلوگیری و کاهش مخاطرات سیل صورت گرفته اما زیرساخت های خاکستری نتوانسته اند پاسخی برای کاهش ریسک سیل باشند. اقدامات نادرست برآمده از مدیریت و سیاست های غلط، و مدیریت غلط ناشی از فهم اشتباه مسئله، دومینوی بحرانی است که میتواند معمول ترین وقایع طبیعی را به یک فاجعه بدل کرده و سبب ایجاد اختلال جدی در عملکرد شهر و جامعه شود.
در گذشته همواره ارتباطی متعادل و مبتنی بر ظرفیت بسترهای طبیعی بین انسان و محیط طبیعی شهرها درجریان بوده است. شهرها و ساخت و سازهای آن محدود به مناطقی با وسعت کم میشده و گسترش شهرها برمبنای زیرساخت های طبیعی صورت میگرفته است. بطور مثال حوزه های شهری و کوهستاني تهران قبل از توسعه شهری (7 روددره) از شمال به جنوب کشیده شده و بدون هیچ دخل و تصرفی عهده دار آب زهکش حوزه های بالادست و جمع آوری آب حاصل از بارش برمبنای توپوگرافی و شیب طبیعی شهر بوده اند. ولي در چند دهه اخیر این حوزه ها به شدت تسخیر و تغییر یافته اند. با شکل گیری شهرهای مدرن در دوره پهلوی و رشد فزاینده جمعیت، نیاز به زیرساخت های خاکستری بیشتر شده و این شتاب رشد اثرات کالبدی خود را نیز بر این شهر تحمیل کرده است. کانال کشی های بستر رودخانه ها، ساخت و سازهای وسیع، ایجاد زیرساخت های مصنوع همانند شبکه راه و تاسیسات شهری بدون توجه به ویژگی های طبیعی شهر ازجمله اقدامات توسعه ای در این دوره بوده است. اما پس از انقلاب 57 و با رشد یکباره جمعیت شهرنشین، توسعه شهرها بشکلی نامعین و بصورت شهرک های اقماری سبب امضحلال بسترهای طبیعی شد و درنهایت این توسعه ناموزون تشدید سیلاب ها، افزایش آلودگي در پایاب، کاهش جریانات پایه و کاهش تغذیه سفره های آب زیرزمیني را باعث گردید. همچنین مداخلات انسانی در ساختار شهرها همچون تجاوز به حریم رودخانه ها، بسته شدن دهانه پل ها با ساخت مناطق مسکوني و تاسیسات در حریم رودخانه ها و ساختمان سازی بیش از حد (کاهش نفوذناپذیری خاک)، تشدیدکننده ریسک سیل بوده است. بررسی ها نشان میدهد که حدود 50 درصد زیرساخت های مصنوع شهر تهران اعم از پل، تونل، بزرگراه و تاسیساتی مثل سدها، کانال ها و … تنها در 30 دهه اخیر احداث شده است. گسترش و بارگذاری این حجم از ساختارهای مصنوع، تغییرات دشت های سیلابی و بستر رودخانه ها و درنتیجه قطع ارتباط اکوسیستم میان عناصر طبیعی شهرها، سبب سیلابی شدن بارش ها در تهران میشود.
براساس دیتاهای ژئومورفولوژیک، بسیاری از شهرها بطور طبیعی بدلیل حضور حوزه های آبریز مسلط، شیب و توپوگرافي خاص، بالا بودن ضریب جریان، کمبود پوشش گیاهي همواره در معرض خطر سیل قرار دارند. از طرفی در مدیریت سیل تغییرات اقلیمی و بحران های ناشی از آن یک پیش فرض مرسوم و دلیلی برای غیرقابل پیش بینی بودن خطر سیل درنظرگرفته میشود. اما امروزه نقشه های ماهواره ای بوضوح نشان میدهند که الگوهای بارشی در اکثر شهرهای ایران روند نسبتا منظمی دارند و بسیاری از شهرها در طی دوره های چندساله همواره با کم و زیاد شدن پیک بارش ها مواجهه هستند. لذا مشکل سیلابی شدن بستر شهرها و ایجاد خسارات مالی و جانی نه بواسطه یک رخداد طبیعی بلکه حاصل از مدیریت نادرست بارش ها و بصورت کلی مدیریت شهرهاست؛ الگوی تلفیقي توسعه شهرها با الگوی طبیعي آنها مطابقت ندارد و در هیچ یک از طرح های جامع نیز بر الگوهای طبیعی و اصول ژئومورفولوژیک تاکید نشده است، همچنین کلیه برنامه ها و اقدامات نیز صرفا معطوف به پاسخگویی به بلایا و جبران خسارات وارده پس از وقوع فاجعه بوده و آنچه که در مدیریت شهرها اتفاق می افتد مدیریت بحران است نه مدیریت ریسک؛ درواقع کاهش ریسک و آمادگی برای مواجهه با بلایا در مدیریت شهری از اهداف درجه چندم بشمار میرود. درحالیکه مدیریت ریسک سیل نیازمند اتخاذ سیاستها، قوانین، برنامه ریزی های پیشگیرانه، ارزیابی، آموزش و آگاهی بشرط آماده سازی بسترهای مناسب برای این مقوله چندمتغیره است.
مسئله سیل و ریسک ناشی از آن موضوعی چندبعدی و پیچیده است. ریسک سیل تابع حاصل ضرب متغیرهایی همچون تعداد دفعات وقوع، شدت وقوع، شرایط کالبدی شهرها، قوانین ساخت و ساز، جنس بستر، میزان حساسیت، ظرفیت مقابله و تاب آوری، وضعیت اجتماعی- فرهنگی، وضعیت اقتصادی و … است. هرچند که زیرساخت های خاکستری میتواند بر برخی پارامترهای اثرگذار باشد اما ساده سازی و تقلیل این مسئله به راهکارهای تک بعدی و مدیریت بتنی در قالب احداث تاسیسات و سازه ها برای مقابله با بحران به کاهش ریسک بلایا و ایجاد یک محافظت پایدار کمکی نمیکند. زیرساخت های صلب بسیار آسیب پذیر بوده و مدیریت آنها نیازمند آینده نگری و درنظرگیری متغیرهای بسیاری است که درنهایت مدیریت ریسک سیل را با پارامترهای بیشتر مواجهه میکند. و نکته آخر آنکه خود مقوله بارش و سیلابی شدن دشت ها و مناطق شهری نیز با عدم قطعیت همراه بوده و هرگونه برنامه ریزی و تصمیم سازی را دشوار مینماید. از اینرو مدیریت کاهش ریسک بلایا پیچیدگی های بسیاری دارد که تنها با اتکا بر رویکرد بتنیزم نمیتوان به آن پاسخ داد.