منابع بسیاری در حوزه تحلیل تاریخی تهران در ابعاد مختلف شهرسازی، فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و… در حدود شش دهه گذشته نگارش شده است. علاوه بر آن سفرنامه های متعددی با رویکردهای مختلف از دور تیموری تا قاجار به توصیف تهران پرداخته اند. علیرغم کاستی ها و نقصان های تحلیلی و تاریخ نگاری در منابع موجود، اطلاعات زیادی در خصوص تهران بر جای مانده که راهگشای محققان برای ارائه پژوهشی با پایه مطالعاتی قابل دفاع است. کتاب «داستان تهران» نوشته «سید محمد بهشتی» از کتاب های خلاصه و جدید منتشر شده در حوزه تهران می باشد که در 8 فصل نگارش شده است. نویسنده در لوای فصول تعریف شده، تعاریف و دغدغه های خود از تهران را در دو معیار کلی طبیعی و اجتماعی روایت کرده و در زیر مجموعه آنها سعی در توضیح معیارهای فرهنگی، سیاسی و شهرسازی داشته است.
با تکیه بر دو معیار اصلی نویسنده (طبیعی و اجتماعی) مطالب کتاب قابل نقد و بررسی است.
معیار طبیعی
تکیه اصلی نویسنده در روایت تهران بر مبنای معیار طبیعی است. فصل اول را با عنوان «تهران در بستر جهان» با دو سوال اصلی تهران کجاست؟ و تهرانی چه کسانی هستند؟، آغاز می کند. در روایت فصل نویسنده با بررسی تاریخ جغرافیای جهان سعی در بررسی جایگاه ایران در جهان را دارد. در این راستا به مطالبی از سرگذشت انسان و جانوران در عصر یخبندان و جابجایی آنها در سطح کره زمین اشاره می کند. و تاکیدی بسیاری بر جایگاه دریا و ارتباط آن با جهان دارد. آنچه از جایگاه ایران در جهان در این فصل پاسخ می دهد تنها در دو تصویر 1 و 2 فصل اول است که در عکس 1، به جغرافیای تهران در دشت تهران و در عکس 2، ایران را به عنوان مفصل ارتباطی در مهاجرت بشر نشان می دهد.
متن، روایتی منسجم سوال اصلی را دنبال نمی کند و در نهایت پاسخی به سوالات اصلی متن نمی دهد. بر اساس نظریه فرانک تایلور در 1908 و آلفرد واگنر در 1912 که معتبرترین نظریه تکوین و شکل گیری دریاها و چین خوردگی های زمین است، در مطالعات زمین ساختی یک منطقه جغرافیایی، چین خوردگیها و پدیده کوه زایی، از مهمترین عوامل مورد بررسی تاریخ جغرافیایی هستند و خود پدیده تغییرات بستر آبی زمین مشتقی از تحولات چین خوردگی های زمین هستند.
در فصل دوم با عنوان «تهران در بستر ایران» و در فصل سوم با عنوان «طبیعت تهران»، نویسنده به بررسی جغرافیای ایران پرداخته و با کمک مطالب زمین شناسی به توضیحی از پوسته های فلات ایران و ایجاد فرورفتگی ها و خمیدگی های صفحه اوراسیا در شمال ایران پرداخته است. «مرز این صفحه [صفحه اوراسیا] با فلات ایران، در دریای مازندران به شکل یک خمیدگی مشهود است …. » و فشار این پوسته ها را از دلایل چین خوردگی سرزمین ایران می داند که موجب ایجاد گسل های متعدد و زمین های آبرفتی بوده اند. بنا به مطالب کتاب حاضر، رشته کوه های البرز جزو سلسله مرز جنوبی آخرین عصر یخبندان در 130 هزار سال پیش بوده اند که زمین های آبرفتی که تهران بر روی آنها شکل گرفته، نیز حاصل سیلاب های ناشی از آب شدن یخ های البرز می باشد.
بر اساس کتاب «دیباچه ای بر زمین شناسی ایران» اثر حسن نبوی و مطالعات ریبن (Rieben) بین سال های 1953 تا 1966 و گی زه (1983) که بر روی پوسته های زمین در ایران صورت گرفته است، چینه ها و رسوبات ایران در چهار دوره دسته بندی شده اند. رشته کوه البرز را که چینه های شمالی تهران را شامل می شود متعلق به دوره سوم بوده و شهر تهران بر روی نهشته های آبرفتی متعلق به دوره چهارم (حدود یک میلیون سال) قرار دارد. جابجایی گسل ها و رسوبات ناشی از فرسایش چینه البرز را یکی از عوامل ایجاد زمین های آبرفتی دشت تهران به ویژه در منطقه ری می دانند. با تکیه بر منابع زمین شناسی، رسوبات حاصل از آب شدن یخ کوه و سیلاب ناشی از آن در گستره دوم واقع در بخش تپه ای تهران (بلندی های سعادت آباد، شمیران، دزاشیب و عباس آباد) متمرکز است و تهران در ناحیه دشت و پایینتر از بخش رسوبات سیلابی-یخچالی تشکیل شده است که امروزه بخش جنوبی شهر را شامل می شود.
نویسنده در ادامه مطالب طبیعت تهران، در بیان خاص بودن تهران در ایران از قنات های خاص و متفاوت این منطقه نسبت به دیگر قنات های ایران در ناحیه مرکزی و جنوبی نام می برد؛ قنات هایی که منبع آب آن از چشمه لایه های آبرفتی است نه آب زیر زمینی؛ و این را ابداع نوع خاصی از قنات در ایران در مقایسه با دیگر قنات های ایران نام می برد. با مطالعه اندکی از ویژگی قنات ها و شیوه بهره برداری آب، می توان دریافت که علم قنات در ایران یکی بوده و همه آنها بر مبنای منابع آب زیر زمینی هستند. حال این آب به چه طریق در سفره های زیر زمینی ذخیره شده است در نوع قنات و شیوه کار آن تفاوتی ایجاد نخواهد کرد و نمی توان به دلیل تفاوت در منبع آب زیرزمینی، قنات های تهران را پدیده ای مجزا قلمداد کرد.
در اصالت انتخاب مکان تهران بر مختصات طبیعی آن تأکید بسیار دارد و به عنوان سندی از خاص بودن تهران، به نقل از خاطرات روزانه ناصرالدین شاه، از کلاهک ابری بالای کوه دماوند یاد می کند. از طریق آن وضعیت هوا را پیش بینی می کرده اند و در جایی از 300 منطقه زیستی تهران در حاشیه رشته کوه های البرز نام برده که کوه دماند بر آنها مشرف است.
این نکته قابل تامل است که استفاده از کلاهک ابری مورد استفاده همه 300 روستاهای منطقه وسیع تهران و شمیرانات بوده و ارتباط خاص و شاخصی با تهران ندارد. بیان آن به عنوان سندی از ارزش های والای تهران برای خاص شدن در ایران ادعایی قابل استناد نیست.
انتخاب تهران به پایتختی بیش از آنکه منشا طبیعت محور داشته باشد، در همه دوره های خود به ویژه از زمان پایتختی، منشاء سیاسی-اجتماعی داشته است. در بیان چرایی های زیستی یک منطقه، با تکیه بر بینشی درست و آگاه از عوامل مؤثر آن، می توان شاخص های اصلی را بررسی و وزن دهی کرد.
معیار اجتماعی
در فصل پنج تا فصل هشت کتاب، تأکید بر بعد اجتماعی تهران افزایش می یابد. نویسنده عنوان «ایران کوچک» را به تهران می دهد و دلیل این ارزش را تنوع اجتماعی بالا و حضور نمایندگانی از همه نقاط ایران در تهران نام می برد. اما در ادامه مطالب با تناقض های محتوایی و ادعاهای بزرگنمایی شده روبرو خواهیم شد.
«بر اساس آمار وزارت کشور در سال 1335 حدود 135000 روستا وجود داشته است که به اضافه شهرها و قصبات، قریب به 140000 نقطه بالقوه قابل زیست در ایران وجود دارد» و در ادامه فصل نوشته می شود، «از زمانی که تهران پایتخت ایران شد [دوره صفوی]، «همه» این تنوع فرهنگی نماینده خود را به تهران فرستادند».
در همین روایت کوتاه دو نکته قابل توجه است. تاریخی که برای شناسایی مناطق زیستی اعلام می کند مربوط به دوره پهلوی دوم است. در ادامه مدعی است در زمان انتخاب پایتختی (دوره صفویه) همه این مناطق که در دوره پهلوی بودند به تهران نماینده فرستاده اند.
در ادامه مطالب به تحلیل اجتماع تهران و دلایل مشکلات آن می پردازد. تحلیل نگاشته شده، سعی بر آن دارد ترکیب اجتماعی شهر را در دو دسته «شهر تبار» و «روستا تبار» به چالش بکشد و با تفکری متعصب، مشکلات را معطوف به اجتماع روستا تبار می کند. در ادامه ذکر شده است: «تهران از ابتدا محلی مهاجر پذیر بوده است. مشخصه اصلی پدیده مهاجرت به تهران تا سال 1342 آن است که محل مراجعه تمام تنوع فرهنگی، جامعه شهرنشینی کشور بود. تا این دوره، همه، تبار شهرنشینی داشته اند. پس از سال 1342، با اصلاحات ارضی این روند دگرگون شد. مهاجرین، تبار شهری، روستایی و عشایری داشته اند و کم کم تهران یک ایران کوچک، شد». مؤلف حضور دو اجتماع روستا تبار و شهرتبار را عامل اصلی دو قطبی شدن شهر به شمال و جنوب می داند. قشر روستا تبار را از عاملین اصلی تنزل فرهنگی و مشکلات امروز شهر قلمداد می کند. چنانکه در فصل هشت آورده شده: « اکثر ساکنان تهران، تبار روستایی دارند… امروز نسل سوم این تبار در تهران هستند. این نسل اگرچه هنوز کامل شهرنشین نشده اند، اما تمنای شهرنشینی در آن سرزده است…. این تقاضا در تصویب طرح جامع تهران، طرح ساماندهی پیاده راه ولیعصر، فعالیت وسیع و تاثیرگذار خانه هنرمندان و مراکز فرهنگی دیگر، طرح مباحثی چون اخلاق شهرنشینی را از سوی مدیریت شهری تهران بروز یافته است».
در ابتدای کتاب، «ایران کوچک» را حاصل دوره آغازین پایتختی تهران و در ادامه آن را محصول تحولات سال 1342 می داند. در جایی از آن به عنوان یک ارزش نام برده می شود و در بخش های پایانی کتاب، آنرا محصول روستا تباران دانسته و ارزش آنرا زیر سوال برده است.
با تأکید بیشتر بر این امر در فصل هشت، عامل بخشی از ناهنجاری های تهران را مهاجرین روستایی تبار دانسته و معتقد است «نتیجه هجوم یکباره افرادی با مناسبات عینی روستایی به فضای اعتباری و قراردادی شهر است. پیشبرد امور در شهر، ناگزیر از مناسبات اعتباری مدنی است. در حالی که درکی از فرهنگ اعتباری و قراردادی شهر ندارند. چون در فرهنگ روستایی هر چه وجه عینی و ملموس داشته باشد، معتبر است…».
نگاه نویسنده نگاهی از بالا به پایین به افراد جامعه می باشد و ارزش و اعتبار اجتماع را وابسته به مکان زندگی آنان ارزیابی کرده است. نگاهی که به دور از بینش جامعه شناسی و انسان مداری است.
پیرو توضیحات اجتماعی شهر، در فصل هفت با عنوان «تهران چه شده است؟» به بررسی تغییرات شهر در راستای اقدامات شهرسازی دوره رضاشاه می پردازد. از نگاه بهشتی، «آقا کریم بوذر جمهری»، فردی روستا تبار بوده و نشانی از شهر و شهرنشینی نداشت. این را عاملی برای نوع مداخلات وی در سطح تهران می داند و ادامه می دهد: « به رغم تغییرات بسیار، سازمان شهر تهران و مدیریت آن همچنان مشابه سبک و سیاق گذشته برقرار بوده است. دگرگونی های این دوره را مانند دوره های قبل می توان به مشابه تعویض در و دیوار و پنجره های بنایی دانست که استخوان بندی و ساختار کلی آن پا بر جا بود…». به طور کلی نویسنده دو روایت کلی و متضاد از شهرسازی دوره پهلوی اول ارائه می دهد:
- این دوره تغییر چشمگیری در کیفیت جامعه شهری تهران ایجاد کرد که عمدتاً مثبت بود و سبب ارتقا شاخص های شهری تهران شد.
- تحولات رضاشاه را می توان دوره رکود شهری تهران نامید.
با مروری اندک در اسناد مکتوب و مصور دوره رضاشاه در خصوص تحولات شهرسازی صورت گرفته در تهران، این واقعیت عیان است که اقدامات مخرب رضاشاهی در حوزه شهر، سازمان فضایی تهران را به کل تغییر داد و با تحولات بنیادینی روبرو شد که یکی از نتایج آن، دو قطبی شدن شهر نه به دلیل مهاجرت روستا تباران بلکه به دلیل خروج اعتراضی ملاک و تجار به شمال شهر در راستای اقدامات تخریبی رضاشاه بود. از طرفی تغییرات سازمان فضایی حاصل شده، مبنای توسعه بی رویه تهران امروز قرار گرفت.
از نگاه اصول پژوهش و تاریخ نگاری، روایت های متضاد از موضوعی واحد در سیر کتاب، خط بطلانی بر اعتبار مطالب نگارش شده است. چگونه در یک دوره در راستای اقدامات شهری، هم ارتقای شاخص های شهری را داریم و هم رکود شهر را؟.
با وجود روایات و اسناد تاریخی متعدد در حوزه تهران، مؤلف با سطح آگاهی پایینی در خصوص شهر و تاریخ تهران نگارش را با نگاهی روایی و احساسی نسبت به تهران، آغاز کرده است. مطالب کلی کتاب در چارچوبی ابهامی نسبت به اعتبار فرا ملی تهران از آغاز تا به امروز نگارش شده است. در یک موضوع واحد، روایت های متضاد، بسیار عیان بوده و نگاه متعصب مؤلف نسبت به اجتماع تهران، اعتبار این نوشته را تنزل داده است. در محتوای کتاب نوشته های مختلفی وجود دارد که برگرفته از منابع مشخصی چون کتاب های تاریخی و سفرنامه ها است. در حالی که ارجاعی در متن به منبع اصلی دیده نمی شود. منابع ذکر شده در پایان کتاب نیز برای مقاله ای علمی هم اعتبار سنجی نمی شود. از پنج منبع ذکر شده، سه منبع آن در حوزه تهران از حیث علمی، غیر معتبر است. در نهایت، مطالب کتاب فاقد اعتبار پژوهشی بوده و در میان منابع بسیار زیاد و معتبر در خصوص تهران، بسیار ضعیف و غیر قابل ارجاع است.