پس از مطرح شدن گردشگری به عنوان یک صنعت از دهه 1950 میلادی، مطالعات توسعه و اقتصاد، مباحث بسیاری از مطالعات گردشگری را به خود اختصاص دادند؛ تا جایی که رشد و توسعه، مبنای فعالیت گردشگری محسوب شده و اکثر فعالیت های این صنعت منوط به درآمدزایی شده و به مقوله های انسانی مانند معنویت توجه کمتری شده است. با توجه به توسعه روزافزون این صنعت در جهان، باز هم شاهد رونق سفر هستیم و گویی انسان جامعه صنعتی امروز در اقصی نقاط جهان، از سفر کردن اشباع نشده و گرایش بیشتری نیز بدان پیدا کرده است. به طوریکه آمارهای سازمان جهانی گردشگری موید افزایش سفر در جهان می باشد.
با توجه به توسعه صنعتی جوامع از یک سو و امکانات رفاهی که برای انسان ها در مقایسه با قرون گذشته فراهم شده است، چه دلیل و علتی می توان برای رشد سفرها مطرح کرد؟ گرچه توسعه حمل و نقل و تسهیل رفت و آمد از جمله این دلایل می باشد، همچنین روحیه کنجکاوی، شناخت و یادگیری نیز در وجود آدمی به وضوح دیده می شود، با این حال نکات دیگری نیز در پشت این گرایش ها پنهان هستند که مزید بر علت شده و بتوان گفت فلسفه و ماهیت سفر را شامل می شوند. شاید در نگاه اول این نکته به ذهن خطور نماید که چه دلایلی برای یافتن پاسخ این سوال وجود دارد؟
مطالعات و بررسی ها نشان می دهد، شناخت هر چه بهتر فطرت و ماهیت انسانی بیش از پیش در این امر موثر بوده و آدمی را به هدف غایی خویش نزدیکتر می نماید. حال این هدف غایی چیست؟ مطالعات و تحقیقات انجام گرفته اشاره به معنوی بودن ماهیت انسانی داشته و امور مادی را ابزار و وسیله ای برای انسان بیان می کنند. مطالعات گوناگون فلسفه، دین، ادبیات، عرفان و روانشناسی حاکی از این مطلب هستند که انسان فراتر از دنیا و جسم بوده و اصل و ریشه ای روحانی، معنوی و غیر مادی دارد.
گردشگری به واسطه حرکت فیزیکی به گردش ختم می شود، یعنی حرکت از یک نقطه و بازگشت به آن پس از طی یک فرایند؛ لذا این گردش نه تنها به جابه جایی فیزیکی افراد بلکه به تجربیاتی که برای افراد در پیش از سفر، شروع حرکت از مبدا، گشت و گذار در مقصد و بازگشت به نقطه آغازین سفر ایجاد می شوند وابسته است.
از آنجا که سفر گردشگر را به جستجوی معنا سوق می دهد، می توان گردشگری را به کالبد زاینده معنویت تعبیر نمود. امروزه از عالي ترين رابطه انساني گرفته تا جستجوي يك معناي وجودي، از بعد متعالي انسان تا نظرات و رفتارهاي شخصي كه حس تعلق به يك چيزي فراتر از خود را بيان می کنند، در گستره مفهوم معنویت قرار می گیرند. از این رو می توان چنین استدلال نمود که معنویت، نقطه مغفول گردشگری بوده و انسان با هدف جستجوی این گمشده درونی به سفر روی می آورد. با توجه به این مفهوم گونه های مختلف سفر با ویژگی های متفاوت در جهان شکل گرفته است تا این نیاز ماهوی و درونی انسانی را برطرف نمایند.
جایگاه معنویت در سفر
از آنجایی که سفر و حرکت سبب بازیابی روحی و روان انسان می شود، لذا می تواند روح انسان را متاثر کرده و سبب القای مبانی معنوی در روح و جان انسان گردد. ذکر این نکته حائز اهمیت است که مبانی و مضامین عینیت بخشیدن مفهوم معنویت در افراد، متفاوت بوده و مصادیق گوناگونی برای آن وجود دارد.
از این رو سفرهای گوناگون-و نه صرفا زیارتی-می توانند مصداق یک عنصر معنوی در روح و جان افراد تلقی گردند. سفر در ماهیت خویش ماهیتی معنوی دارد، ایجاد این رویکرد خود نیازمند فرهنگ سازی در این زمینه است. مرور ادبیات ایران حاکی از این مطلب است که سیر و سیاحت و سفر در ایران قدیم، از جایگاه ارزشی برخوردار بوده است. سفر رفتن نشانه تجربه والای انسانی تلقی می شده است. حال نیاز به این فرهنگ سازی مجدد در جامعه امروزی وجود دارد.
از سوی دیگر ماهیت حرکت در سفر و گردشگری، مقدمه ورود به معنویت و بخشی از این خواسته انسانی را که بسیاری از اوقات نیز ناخودآگاه بوده و انسان به آن اشراف ندارد را پوشش می دهد. بی شک تحقیق، و مطالعات عمیق در حوزه گردشگری، رجوع به ادبیات ایران، متون فلسفه، دین، عرفان و روانشناسی در کنار یکدیگر می توانند الزامات ارتباط این دو مفهوم را بیش از پیش روشن نمایند.
نگاه ارزشی به سفر در راستای فرهنگ سازی، اهمیت دادن به فعالیت های فراغتی جامعه امروزی، ایجاد رویکرد آموزشی به سفر و گردشگری، استفاده از ظرفیت های علمی کشور با هدف ارتقای سطح دانش به موضوع معنویت، استفاده از رسانه های گوناگون با هدف ایجاد نگاه متفاوت به گردشگری از جمله اقداماتی است که می توان در تحقق ایجاد رویکرد معنوی به گردشگری نام برد. بی تردید، معنویت که اشاره به ماهیت انسانی دارد و محور گردشگری نیز انسان است، در بطن سفر وجود دارد، در این میان میزان آگاهی، تمرکز و توجه انسانی است که ظهور و بروز آن را در روح و روان انسان تبیین خواهد کرد.