آیا شهر معاصر محله دارد؟ این سؤالی ست که در سال های اخیر بسیاری از پژوهشگران را به خود معطوف ساخته است. برخی از صاحب نظران در نوشته هایشان با بنیان قرار دادن ویژگی های محله سنتی وجود مقیاس محلی را در شهرهای امروز ایران از ریشه منتفی می دانند و شهر امروز را شهر «بدون محله» می خوانند1. از سویی بعضی اندیشمندان نه تنها به وجود آن باور دارند بلکه برای آن صفات و ویژگی هایی نیز بیان کرده اند.
علاوه بر آن مدیریت شهری در بسیاری از شهرها نیز با باورمندی به وجود محله برای بسیاری از شهرها تقسیم بندی محلی ارائه داده است. برای نمونه مدیریت شهری تهران برای این شهر 376 محله تشخیص داده و فراتر از آن برای آن مرزبندی دقیق ارائه داده است. این تضاد را چگونه می توان پاسخ داد؟ آیا شهر امروز مطابق تلقی دستة اول فاقد هیچ گونه نظام محلی است؟ یا مطابق نظر دستة دوم شهر امروز دارای محله های قطعی و مشخصی است که می توان قلمروی آن را با خط درشت در نقشه معین کرد؟
دسته نخست از آنجا که مفهوم محله را با ما به ازای آن در سنت شناخته اند و متعاقباً در نظرشان محله معاصر را نیز با معیاری که از سنت اخذ شده است بررسی و به طور طبیعی در این ارزیابی محله معاصر را مردود تلقی می نمایند. در صورتی که پژوهش هایی که تجربه ادراکی شهروندان نشان از وجود نظام سلسله مراتبی و محله ای دارد در بافت های جدید دارد که بر الگوی پیشین تطابق کامل ندارد. برای مثال در پژوهش مقیمی دینانی2 مشخص شده است که برخی از میادین منطقه نارمک برای ساکنین آن ویژگی هایی مشابه محله را ایفاء می نماید که البته در وجه هایی –مانند ادراک قلمرو-با محله سنتی متفاوت است.
مشابه آن ثقهالاسلام نیز نتایجی شبیه به نمونه فوق را از پژوهشی که بر قلمروی ادراکی شهروندان از بافت های جدید شهر مشهد به دست آورده است3. علاوه بر پژوهش های فوق نمونه های متعددی از ساکنین شهر های معاصر را در فرهنگ شفاهی می توان یافت که به واسطة زیست طولانی و عمیق ورای دسته های خویشاوندی، خود را متعلق به یک بخش از شهر می شمارند و با لفظ هایی مانند «من بچة یوسف آبادم» برای محدوده مورد نظر مالکیتی محلی و متعاقب آن حقانیتی نسبی متصور می شوند. در صورتی که این خیابان ها با معیارهای سنتی کالبد محله مطابقت ندارد.
محله در شهر معاصر
از طرفی مطابق اندیشة دسته دوم مدیریت شهری بر مبنای کالبد و بدون توجه به ادراک ساکنین از حدود محله سکونتشان به صورت دستوری قلمروی محله را تعیین نموده و شهر را به تعدادی محله تقسیم بندی کرده است. گویی از دیدة این نگرش شهر معاصر تفاوت چندانی با شهر سنت ندارد و می توان آن را به سهولت بر اساس وجوه کالبدی به زیرمجموعه هایی معین تفکیک کرد. اما آنچه قابل توجه است آن است که بر اساس پژوهش ها عموماً ادراک ساکنین از محله شان، با محدودة قراردادی در نگاه حاکمیت تطابق ندارد و غالباً بخش کوچکتری را تشکیل می دهد4.
علاوه بر آن تجربیات نشان می دهد که ساز وکارهایی نیز که برای مدیریت محله ها تدوین شده اند منطبق بر مشارکت حقیقی ساکنین آنها نیست و مطابق برخی از پژوهش های میدانی برخی از ساکنین شهرهای معاصر علاقه چندانی به ایجاد تعاملات اجتماعی با همسایگان شان بروز نمی دهند چنانکه آنها مطابق تقسیم بندی مدیریت شهری یک محله را تشکیل می دهند5. بنابراین می توان تفسیر نمود که شهر بر خلاف تصور مدیریت شهری که بر مبنای وجوه قانونی و مدیریتی شهر را به اجزای کوچکتر تقسیم بندی نموده اند در شهر معاصر محله هایی قطعی و مشخص مشابه آنچه در دورة سنت وجود دارد به چشم نمی خورد.
چنان که آورده شد نه می توان وجود محله در شهر معاصر را از ریشه منتفی دانست و نه می توان آن را مطابق شهر سنت محله محور نامید؛ کنون به نظر می رسد محله در شهر معاصر ایرانی چیزی در میان این دو است. به طوری که در بخش های مختلف شهر به صورت «نسبی» وجود دارد.
به عبارتی اگر «محله بودن» و «محله نبودن» را دو سر یک طیف انگاشته شود؛ در بخش هایی از شهر که بستر کالبدی و همچنین وجه ذهنی فراهم تر باشد فضا «محله تر» است و هرچه از خصوصیات آن دور شود «کمتر محله» است. برای نمونه یک محیط به دلایل مختلف عینی-ذهنی ممکن است در حالی در وجه تعاملات اجتماعی قدرتمندتر باشد که در تأمین نیازهای ساکنینش ضعیف تر باشد.
یا آنکه یک محیط به دلیل ماهیت کالبدی دارای مرز قلمرو معینی برای ساکنینش نباشد و استقلال نسبی محله بودن را مخدوش نماید اما در عین حال می توان اذعان داشت که این نمونه ها اگرچه محله کامل نیستند، اما به طور نسبی می توان آن ها را در زمره محلات قرار داد. بنابراین شاید بتوان این چنین وصف نمود که محله معاصر نه به طور کامل «بودن» است و نه مطلقاً «نبودن»؛ بلکه امری نسبی ست میان آنها.
پی نوشت
- برای نمونه حمیده ابرقویی فرد متنی با عنوان «تهران محله ندارد» نوشته است که در آن به نفی وجودی محله در شهر تهران به عنوان ساختاری معاصر می پردازد. در این متن سعی شده با استفاده از نمونه های موجود در آن نوشتار به بحث بپردازد.
- ليلا سادات مقيمي ديناني در پژوهشی با عنوان «قابليت هاي توسعه محله اي در بافت هاي شهري جديد تهران، نمونه موردی: محله نارمک» به موضوع قابلیت های فضایی بر اساس ادراک ساکنین به منظور توسعة محله ای می پردازد.
- عمید الاسلام ثقه الاسلامی در پژوهی با عنوان «تحلیلی مفهومی از قلمرو محله بر پایه ادراک ساکنین با بهره گیری از سیستم اطلاعات جغرافیایی (GIS) نمونه مطالعاتی: محلات شهر مشهد» قلمروی ادراکی ساکنین از بافت های معاصر و سنتی را بررسی و ارزیابی نموده است.
- بر اساس نتایج پژوهش «تحلیلی مفهومی از قلمرو محله بر پایه ادراک ساکنین با بهره گیری از سیستم اطلاعات جغرافیایی (GIS) نمونه مطالعاتی: محلات شهر مشهد».
- بر اساس «خبرگزاری تسنیم، ۱۲ تیر ۱۳۹۸، مردم کدام مناطق بیشترین و کمترین علاقه را به تهران دارند؟» و «خبرگزاری پانا، ۱۶ شهریور ۱۳۹۸، شاخص رضایت از روابط بین همسایگان در کدام مناطق تهران بالاتر است؟».