نظرآنلاین– سحر سلخی (کارشناس ارشد معماری): در زندگی اجاره نشینی مستاجرها هیچوقت خانهتکانی نمیکنند، صرف نمیکند آدم وسایلش را سالی یک بار جمع کند، در کارتن بگذارد، باز کند، بچیند و بعد نزدیک سال نو، خانهتکانی هم بکند!
فایدهاش چیست جز فرسودگی تن وقتی قرار است سه ماه بعد دوباره همۀ این اثاثیه در جعبهها گذاشته شود؟ راستش را بخواهید، نوروز و بهار، برای مستاجران نویدی جز نزدیک شدن به موعد تمدید قرارداد ندارد.
اضطراب چانهزدن با صاحبخانهای که با قیافۀ حقبهجانب قرار است مقادیری عجیب روی اجارۀ خانهاش طلب کند، دلشورۀ به توافق نرسیدن و در نهایت آوارگی در خیابانها و پیدا کردن خانۀ جدید، همه و همه، مستاجر را به این نتیجه میرساند که بهتر است کمتر جانش را برای خانهتکانی بگذارد.
در زمانهای نه چندان دور تا همین چند دهه پیش، مستاجران را خوشنشین میگفتند چون اجاره نشینی دغدغه نبوده و گویا مزایایی هم داشته است که حالا برای ما قابل تصور نیست.
در آن زمان اجاره نشینی هر چه که بوده، مثل این روزهای ما به آوارگی و اضطراب معنی نمیشده و آفتاب اسفند ماه که نوید آمدن بهار را میدهد باعث تشویش نزدیک شدن ماه خرداد نمیشده که در روزگار ما موعد اغلب تمدید قراردادها شده است.
شاید اجارهنشینی امری هیجانی برای افرادی بوده که میخواستهاند خانهای بزرگتر یا محلۀ جدیدی را امتحان کنند. در هر صورت این ضربالمثل، به تاریخ پیوسته و هرچه هست چیزی جز دلشوره نیست.
دلشوره، اضطراب یا تشویش یعنی احساسی منتشر، ناخوشایند و مبهم از هراس و نگرانی که به فرد دست میدهد، حسی که عدم اطمینان و درماندگی به همراه دارد و حاصلش فرسودگی روان است.
یک ماه از بهار که میگذرد دلنگرانیهای خوشنشینان سابق شروع میشود. میگویند وقوع دوبارۀ موقعیتهایی که قبلاً فشار روحی درست کردهاند یا طی آنها به فرد آسیب رسیده است باعث اضطراب میشود و كارتنها نماد وضعیت تشویش دائمی خانهبهدوشان است.
اجارهنشین ناچار است سال به سال ماحصل زندگی را در کارتن ها با دقت بستهبندی کند و از خانهای به خانۀ دیگر کوچ کند، او همواره نگران است، او همواره مضطرب است، خوشنشینی کجا بود؟
«دلواپسی» واکنش طبیعی ذهن به عامل تهدید بیرونی و بیشتر مربوط به آیندهایست که هنوز اتفاق نیفتاده و مستاجر همواره نگران اینست که آیا از عهده تامین کرایۀ سال دیگر بر خواهد آمد؟ آیا صاحبخانه منصف خواهد بود؟ آیا سال دیگر مجبور به ترک این خانه خواهد شد؟
کارتن ها؛ نماد اضطراب زندگی اجاره نشینی
در طول زندگی اجاره نشینی، کارتن ها نماد این جابجایی و اضطرابند و چنین است که با «نگرانی» از چند ماه قبل از موعد پایان قرارداد اجاره، چشمانش در خیابان به دنبال کارتنهاست، جعبۀ کارتن باید مقاوم باشد و تاب به دوش کشیدن زندگی او را داشته باشد پس مغازههایی را برای خرید کارتن های «خوب و مقاوم» به خاطر میسپارد که هرچقدر فروشندهاش منصفتر و سخاوتمندتر باشد، کرایهنشین بیشتر با او احساس صمیمیت میکند.
موعدش که برسد دسته دسته کارتن های تا خورده است که به خانه آشفته از هجوم اسبابکشی وارد میشود، بعد مراسم بازکردن و چسبزدن شروع و اسباب و اثاثیه در آنها جای داده و بعد دوباره چسب میخورند. بعضی اسباب و اشیا عزیزند و نباید در کارتنها جا داده شوند، آنها جداگانه گوشهای چیده میشوند تا به روش «دستبر» به خانه بعدی برده شوند، خرده اشیای تزیینی، قاب عکس عروسی و یادگاریهای ظریف یا حتی کتابهایی آنقدر عزیزند که باید روی دست برده شوند تا خط نیفتند.
پس از مرحلۀ طاقت فرسای جابجایی حالا وقت آنست که کارتن ها را که اغلب از میوهفروشیها یا بقالیهای محلۀ قبلی خریده شدهاند، با دقت تا بزند و بسته بندی کند. کارتن موزی معروف است، این مایملک ارزشمند در جایی که از گزند باد و باران آسیب نبیند نگاه داشته میشود تا سال دیگر، تا سال دیگر و با آرزویی تقریبا محال که ای کاش برای همیشه این مایملک را نداشته باشد.
کارتن ها، جزو داشته های ارزشمند هر اجارهنشین است، اگر آنها نباشند چگونه خانهاش را به دوش بکشد؟ گاهی هم آنها را به دوستانش امانت میدهد، در این میان پیدا میشود کارتن هایی که سالهای سال از این خانه به آن خانه وسایل را بر دوش کشیده است .
هر سال با پایین آمدن توان مالی اجاره نشینان، این نگرانی که سال بعد چقدر از اسباب و وسایل در آنها جای خواهد گرفت، روح مستاجر را میخورد و رنده میکند زیرا که گرانی گریبانگیر است و فراگیر و خانهها هرچه که میگذرد کوچک و کوچکتر میشود اما امید همواره با ماست این امید که روزی، صاحب خانهای یک متری خواهیم شد، روزی که ما هم صاحبخانه خواهیم شد.