محل تلاقی شهر-بندر چه محدودهای را شامل می شود؟؛ نقش برنامهریزان شهری در ساماندهی محل تلاقی شهر-بندر چیست؟؛ در شهرهای بندری کشور ما، این محل تلاقی چگونه تعریف میشود و چه نقشی را در برنامهریزی شهری ایفا میکند؟
محل تلاقی معمولاً به عنوان خط جغرافیایی، مرز بین زمینهای متعلق به بندر و مناطق شهری یا منطقهای است که برای انتقال بین کاربریهای بندر و کاربریهای شهری در نظر گرفته میشود. محل تلاقی شهر-بندر، با توجه میزان تعامل شهر با بندر یک محدوده اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی است.
درخصوص کاربری مطلوب محل تلاقی؛ ایدهها و اهداف متعدد و متفاوتی از طرف مقامات بندری و برنامهریزان شهری مطرح می شود. گاهی اوقات همکاری و هماهنگی وجود دارد، گاهی تضاد و اختلاف نظر وجود دارد. این موضوع یک امر متداول و عادی در حوزه عمومی روابط بین بندر و شهر است.
جدایی بندر و شهر در عبارت «عقبنشینی محیط شهری از ساحل» یک پدیده متداول و واقعیت شهر بندرها میباشد که از چهار عامل عمده فناوری، اجتماعی، اقتصادی و زیستمحیطی نشأت میگیرد. این عقبنشینی در نتیجه تبدیل بنادر به محیط صنعتی آلاینده و مزاحم شهری پدید میآید و به مرور زمان صنایع و عملیات مرتبط با بنادر جهت توسعه فعالیت، مکانهای جدیدی را در پسکرانه های بندری با هدف کاهش تزاحم شهری و زندگی شهرنشینی انتخاب مینمایند. انتقال فعالیت های صنعتی از محدوده و حوزه پیرامونی بندر به پسکرانه ها باعث می شود تا مناطق شهری و آبی همجوار بندر بازدهی اولیه خود را از دست داده و انبارها و تاسیسات حمل و نقل که قبلاً برای بندر ضروری بوده، اکنون مازاد و متروکه شوند و هنگامی که بندر به مکان بزرگتری در پسکرانه انتقال می یابد، محل تلاقی شهر-بندر با فضاهای خالی و کسب و کارهای مختلشده نزدیک به مرکز جمعیتی شهر مواجه گردد.
پس از تغییرات و تحولات یادشده، پدیده جدیدی به نام «توسعه مجدد بندرگاه» مطرح شده که گویای تحول در چگونگی عوامل موثر بر عملکرد بندر از منطقه مرکزی به نفع سایتهای بزرگ در خارج از محدوده بندر است. فعالیتهای سنتی بر پایه بنادر قدیمی، دیگر به عملکرد در مقیاس بزرگ بستگی ندارد و نیروی کار شهری، به مناطق حومه شهری انتقال یافته است. تصویر (1) عوامل درونی و بیرونی موثر بر توسعه مجدد بندرگاه را نشان میدهد.
با این حال، برخی رقابتها برای زمینهای تخلیهشده و یا متروکه فوقالذکر (ایجاد رستوران، مراکز خرید، گردشگری، ساختمانهای عمومی و طرحهای مسکن) در جهت دسترسی به محیط آبی موجود وجود دارد که از سوی ذینفعهای مختلف شهری و بندری مطرح میشود. عواملی که در پیرامون نمودار مشخص شدهاند بر کل سیستم تأثیر میگذارند. ناحیه مرکزی با رعایت ضوابط زیست محیطی مجدداً توسعه مییابد و پروژههای نوآورانه یکی پس از دیگری برای رونق و پویایی محل تلاقی شکل میگیرد.
اما در شهر-بندرهای کشور ما موضوع متفاوت است. علیرغم آنکه بنادر قدیمی کارکرد اولیه خود را به ویژه در حوزه اشتغال شهری از دست دادهاند و تقریبا تمامی محل تلاقیهای شهر-بندرها عمدتا غیرفعال با کاربریهای متروکه یا رها شده هستند، (تصویر 2)، مقامات شهری نیز برنامه منسجم و قابل دفاعی برای ترکیب دوباره تعاملات شهر با بندر در طرح ها و پروژههای شهری ارایه نداده اند و شهر و بندر هر دو به عنوان دو عنصر مجزا طرحهای توسعه خودشان را پیش می برند.
برگشت آثار مثبت عملیات بندری بر شهر و یا تعریف جدیدی از ارتباط عملکرد بندر بر شهر از اهداف بسیار مهم تعامل شهر با بندر محسوب میشود. اما برای تحقق آن، تنها از ابزارهای سیاسی و فشار گروههای مردمی و ذینفعان و نمایندگان آنها استفاده شده و درخواستهای متعدد بر مدیریت بنادر تحمیل میشود. درخواستهای مزبور عمدتاً به کمکهای مالی در زمینه توسعه راههای منتهی به بندر، ساخت و توسعه بنادر کوچک محلی غیربازده، ساخت مراکز بهداشتی، آموزشی، مذهبی و رفاهی شهر متمرکز شده است.
این در حالی است که لبههای هویت ساز تاریخی و پربازده مراکز شهر با بنادر به عنوان محل تلاقی شهر-بندر به دلیل فقدان برنامه ریزی در پرتگاه عدم توسعه یافتگی رنج می برند و تضاد و چالش های شهری در این محدوده از شهر روز به روز در حال افزایش است و نظام برنامه ریزی شهری نیز نظاره گر مناقشه عوامل قدرت با یکدیگر است.