نابودی راه های روستایی
آیا راه های روستایی نیز در دسته پروژه های پیشران در مسیر توسعه لحاظ می شوند؟ سهم راه های روستایی به عنوان دغدغه های مطرح در توسعه شبکه های حمل و نقل و ارتباط بین شهری چقدر است؟ متولی اصلی صیانت از شبکه ارتباط روستایی کیست؟
از یک طرف شرکت مادر تخصصی ساخت و توسعه زیر بناهای حمل و نقل کشور، راه آهن، آزاد راه، راه اصلی و بزرگراه را به عنوان مجموعه زیرساخت ها به رسمیت شناخته است و در برخورد با شبکه حمل و نقل جاده ای متولی توسعه راه های اصلی و بزرگراهی ست. از طرف دیگر سازمان راهداری و حمل و نقل جاده ای ظاهرا متولی دیگری برای صیانت از سایر راه های ارتباطی جاده ای ست.
هرچند در شرح وظایف ایشان بیشتر به نظارت بر شبکه های ارتباطی و تدوین قوانین و مقررات در این بخش تأکید شده است. اما در عمل به نظر می رسد حتی در مواردی در تأمین پایه ای ترین نیازها از جمله مصالح مورد نیاز جهت بهسازی شبکه های ارتباطی درمانده مانده و این در حالی ست که با احتساب انواع سفر با اهداف جا به جایی مسافر و کالا، ظرفیت پذیری فوق العاده شبکه راه های زمینی بیش از 90 درصد از کل حمل و نقل ملی را ساماندهی می کند.
در این میان سهم قابل توجهی از این ظرفیت شبکه ارتباط زمینی متوجه راه های فرعی و روستایی ست. اگر چه شواهد گواه آن است که توجه مدیریت شبکه حمل و نقل و ارتباطات زمینی به سهم حداقلی ظرفیت های این شبکه یعنی راه های اصلی و آزاد راهی معطوف شده است. با تحلیلی کارشناسانه دو دلیل بر این امر مفروض می ماند؛ یکی سهم خواهی سطحی نگرانه و توجه به درآمدهای حاصل از جریان حمل و نقل در این مدل راه های ارتباط زمینی ست و دوم عدم شناخت دقیق از ظرفیت ها و ارزش های نهفته در منظر راه های روستایی ست.
البته که نگاه دور اندیشانه به مسأله و تصمیم در جهت تقویت این منابع ارزشمند شبکه ارتباطی فرعی می تواند به رونق هرچه بیشتر ظرفیت های منظر راه ملی و درآمدهای مستقیم و غیر مستقیم حاصله از آن منتج شود. راه های فرعی و روستایی امروز به مانند راه هایی متروکه می مانند که حتی مسافران تا حد امکان از تجربه سفر در آن ها پرهیز می کنند. یا در نگاهی دیگر تجربه راه های فرعی از سر ناچاری و بر حسب نیاز است. و چه حیف که این راه های فرعی و روستایی هستند که جلوه گاه اصلی جریان زیستی بوده که امروز متروک مانده و فراموش شده اند.
برخورد مدیریت حمل و نقل نیز با این راه ها از سر ناچاری و ظاهرا با اصرار و اکراه بوده و این نشان از عدم فهم ارزش های نهفته در این گنجینه ارتباطی ست. سیاست های جاری قطعا روزی منجر به نابودی راه های روستایی خواهند شد. در شرایطی جایگزین و در شرایطی دیگر تبدیل به راه های اصلی خواهند شد. راه های اصلی که به بعضا بی هویت و به دور از جریان زندگی هستند و تنها بر جنبه های عملکردی مفهوم ارتباط تأکید خواهند داشت.
راه های روستایی می توانند معرف جریان زندگی و جلوه گاه فرهنگ ارتباط مناطق طی سالیان باشند. راه هایی که هماهنگ با محیط پیرامون خود شکل گرفته و با جریان زندگی و معاش ساکنین پیرامونی خود عجین شده اند. بی شک این راه های روستایی می توانند هدف گردشگری زمینی شده و فرهنگ ارتباط را بازگو کنند. از این رو بزرگترین اجحاف در حق آنها رهاسازی و عدم توجه مدیریت حمل و نقل به این نوع از راه های فرعی موجود است.
هم چنین با تقویت شبکه راه های فرعی می توان از حجم تردد راه های اصلی نیز کاست و همین امر بی شک موجب کاهش ترافیک تردد و به تبع آن کاهش تصادفات و سوانح جاده ای شد. از دیگر نتایج توجه به راه های روستایی افزایش رضایتمندی ساکنین مناطق پیرامونی، توزیع خدمات بین راهی، اشتغال زایی و کاهش بهانه مهاجرت روستاییان است. این یعنی همان درآمدزایی غیرمستقیم که مانع از نابودی ظرفیت غنی مناظر راه و میراث ارتباطی ملی شده و باید هدف مدیران باشد.