پل ها چگونه می توانند موجب ارتقای رویکردهای منظرین در شهر اهواز شوند و حلقه های گمشده در منظر آن ها چیست؟
اگر بخواهیم تصویری ذهنی از شهرهایی که رودخانه ها از میان آن ها می گذرند مجسم کنیم، بدون شک پل ها در آن نقش خواهند داشت. وجود پل هایی مانند سی و سه پل و پل خواجو در اصفهان و یا پل سفید در اهواز را می توان یکی از این مصداق ها دانست. پل ها به دلیل ویژگی های ذاتی خود نقش مهمی در ساختار شهری ایفا کرده و علاوه بر آن دارای ارزش های بصری و معنایی نیز می باشند. اهواز شهری است که بیشترین تعداد پل بر روی بستر رودخانه را در میان شهرهای ایران دارد و این پل ها در خاطره جمعی شهروندان این شهر نقش مهمی ایفا می کنند. حال این سوال مطرح می شود که چرا تصور ما از پل های یک شهر به این اندازه ماندگار می شوند؟
پل ها علاوه بر اینکه ارتباطات فیزیکی و بصری را ارتقا می دهند، پیوندهای اجتماعی را نیز بهبود خواهند بخشید. با این دیدگاه پل را می توان به عنوان مقصدی اجتماعی- فضایی دانست که می تواند فرصتی جهت ایجاد تعامل، انجام فعالیت های گروهی و ارتباط با تاریخ محیط برای مخاطبین خود ایجاد کند. از این منظر نقش پل ها باید به گونه ای باشد که بتواند بستری جهت شکل گیری فعالیت های فردی و جمعی بوده و احساس تعلق به مکان را برای شهروندان به ارمغان بیاورد تا با ایجاد پیوند میان جوامع انسانی، رابطه میان انسان و محیط قوی تر گردد. در این صورت است که منظر رودخانه در ذهن مخاطب ماندگار شده و ادراک سایر عناصر طبیعی در محیط شهری تقویت می گردد.
در شهر اهواز، شهروندان پل را به عنوان مقصد اجتماعی- فضایی انتخاب می کنند. دو دلیل عمده را برای اهمیت یافتن این نقش در پل های اهواز می توان تبیین کرد:
نخست آن که از نظر سازمان فضایی، دو نیم شدن شهر توسط رودخانه این ضرورت را ایجاد کرده است که جهت ارتباط به بخش های مختلف شهر این پل ها بسیار مورد استفاده روزمره قرار می گیرند. این تکرار و تجربه که همراه با چشم اندازی ویژه به شهر است، مهم ترین تصویر ذهنی استفاده کنندگان را شکل می دهد.
دلیل دوم پیوند تاریخی است که پل میان شهر و مردم ایجاد کرده است. هر کدام از پل های اهواز، جنبه های تاریخی را با خود حمل می کنند و حاوی روایت هایی هستند که اهواز در گذار تاریخی اش به خود دیده است. نخستین پل بر روی کارون که پل سیاه یا پل پیروزی است که در سال 1308 احداث شد. این پل ویژه راه آهن بوده و در زمان جنگ جهانی دوم توسط متفقین برای انتقال سلاح و آذوقه مورد استفاده قرار می گرفته است. وجه مقابل پل سیاه، پل سفید است که هم اکنون به عنوان نماد شهر اهواز شناخته می شود. پل غدیر یا پل کابلی که در سال های اخیر ساخته شده را نیز می توان نمادی از اهواز مدرن دانست.
بالاترین سند بالادستی موجود در شرایط فعلی را می توان برنامه پنج ساله دوم توسعه شهر اهواز دانست که پایان آن سال 1401 برنامه ریزی شده است. اهمیت توجه به پل ها در این برنامه فقط در یک بند اشاره شده و تحت عنوان «یکپارچه سازی کیفیت بصری عناصر شاخص پل های کارون» مطرح شده است. باید توجه داشت که هر عنصر شاخص شهر از جمله پل ها، هر یک دارای هویتی مستقل است و عملا یکپارچه سازی آن ها بی معنی است. از سوی دیگر چنین اصطلاحی صرفا تاکید بر جنبه های زیبایی شناسانه دارد. حال آن که تغییر این رویکرد از جنبه های بصری به رویکردی منظرین ابعاد جدیدی از توجه به پل را برای ما آشکار می سازد. رویکردهای منظرین اهداف سه گانه ای را دنبال می کنند که علاوه بر جنبه های زیبایی شناسانه، جنبه های عملکردی و هویتی را نیز شامل می شود. از این جهت پرداختن به جنبه های فراموش شده پل های اهواز از دیدگاه این سه هدف ضروری است که در ادامه به آن پرداخته شده است:
- جنبه های عملکردی: دلیل شکل گیری پل های اهواز، ایجاد ارتباط دو سوی رودخانه بوده است. اما این ارتباط در حال حاضر، در سلطه اتومبیل قرار گرفته و عابر در آن جایی ندارد. حال آن که هم اکنون پل سفید به دلیل عرض کم و ایجاد مسیرهای جایگزین کمتر مورد استفاده وسایل نقلیه قرار می گیرد اما اقدامی در جهت اختصاص سهم بیشتری از آن و پیاده مداری بیشتر صورت نمی گیرد. همچنین پل طبیعت که به طور ویژه به افراد پیاده اختصاص داشت، به دلیل عدم نگهداری و از بین رفتن کف سازی تقریبا رو به تعطیلی است.
- جنبه های زیباشناسانه: ادبیات زیباسازی در مدیریت شهری عموم کلان شهرهای کشور از جمله اهواز، به واژگان کمی محدود می گردد. تنها اقدامات صورت گرفته در جهت این هدف، رنگ آمیزی و نورپردازی پل ها بوده است و همین اقدامات نیز با ناآگاهی موجب بی نظمی بصری و ایجاد آلودگی نوری برای پل شده است. از سوی دیگر وجود آلودگی های بصری بستر اطراف پل و عدم ساماندهی آن، پتانسیل بالای این فضاها را برای ایجاد منظر زیبا از بین برده است.
- جنبه های هویتی: حاشیه رود کارون در محدوده پل ها مکانی است از دیرباز نقطه برخورد و تعامل گروه های اجتماعی متفاوت بوده و با منظر رودخانه پیوند ناگسستنی دارد و بی توجهی به این مکان ها، توده های جمعی را از پل و بستر پیرامونش پراکنده ساخته و منظر پل صرفا از دور دست درک می گردد. پل های کارون و محورهایی که هر یک تشکیل می دهند، عناصر هویت بخش شهر هستند که ارجاعاتی به گذشته و تاریخ شهر هم می زنند. بازنمایی این مفاهیم و روایت ها در ذهن شهروندان یکی از حلقه های مفقوده در منظر پل های کارون است.
چنین می توان گفت که پل ها به عنوان عناصر مصنوع، واجد ارزش های عملکردی، بصری، تاریخی و فرهنگی هستند. ادغام این ویژگی های عینی و ذهنی در یک عنصر، الزام اتخاذ رویکردی منظرین در ساماندهی پل ها و منظر رودخانه مرتبط با آن را ضروری می نماید. حال آن که در شرایط فعلی، پل های شهر اهواز رها شده و صرفا به عنوان عنصری عملکردی با آن برخورد می شود و مداخلات بصری در آن، صرفا جنبه تقلیدی و نمایشی داشته و آن ها را به سوی ابتذال سوق داده است. ابعاد چندگانه پل های کارون است که توانسته منظر آن را به عنوان منظری ماندگار در ذهن مردم شهر ایجاد کند و ادامه این رویکرد منجر به کمرنگ شدن آن در خاطرات عامه خواهد شد. خاطراتی که در آن، پل ها همیشه در پس زمینه عکس های کودکی تا بزرگسالی یک اهوازی نقش بسته اند.