پایگاه تحلیلی - خبری نظرآنلاین

رسانه راهبردی - انتقادی پژوهشکده نظر

مديريت شهری كلنگی و برنامه‌ گرایی

چکیده: شهرداران با تحمیل پروژه‌های خود به شهر، در دوران كوتاه مدیریت، به‌ شدت ضد برنامه عمل می‌كنند و شهر را به‌ اغتشاش، تباهی، ناكارآمدی و ناپایداری می کشانند.

یك سؤال مهم دربارۀ برنامه‌ها و طرح‌های توسعۀ شهری در ایران این است كه چرا این برنامه‌ها در هر مقیاس و در هر سطحی و با هر رویكردی تهیه شده باشند تحقق پیدا نمی‌كنند؟ پاسخ‌دادن به این سؤال می‌تواند پیچیده و وقت‌گیر باشد؛ ولی یكی از مهم‌ترین علل آن موقعیت و نسبت مدیران شهری با برنامه‌های توسعۀ شهری است. عمر متوسط مدیریت مدیران شهری در ایران، ۲ سال است و هریک نگاه و تفسیری كاملاً متفاوت و خاص نسبت به شهر و توسعۀ آن دارند.

مدیران شهری كه موضوع مدیریت شهر را به‌طور تاریخی امری شخصی تلقی می‌کنند و اغلب براساس روابط قومی و طایفه‌ای جایگاه خود را به‌دست آورده‌اند، با توجه به کوتاه‌بودن زمان مدیریت و پاسخگو‌نبودن مدیریت در مقابل شهرنشینان و منافع مادی شخصی گرایش بسیار زیادی به طرح پروژه دارند. برنامه‌های توسعۀ شهری به‌طور طبیعی به‌دنبال ارتقای کمیت‌ها و کیفیت‌های محیطی و برداشتن موانع توسعه از مسیر حیات اجتماعی است.

مدیران شهری در ایران به‌واسطۀ موقعیت و شخصیت خاص تاریخی_فرهنگی خود كه نه تنها تخصص ندارند بلكه پاسخگو هم نیستند و با شخصی‌سازی شهر در واقع نقش یك «خان» را بازی می‌كنند و پروژه‌های شخصی خود را جانشین برنامۀ توسعه شهری می‌نمایند. این پدیده باعث می‌شود شهر، دائماً و از یك شهردار به شهردار دیگر به‌طور مستمر دچار فراز و نشیب پارادوكسیكال شود، چون مجموعۀ پروژه‌های «من‌درآوردی» شهرداران برآمده از منافع خصوصی مدیریت شهری، شهردار و اطرافیان آن‌ها است و الزاماً _و غالباً_ ربطی به شهر ندارد. در حالی‌كه پروژه‌های برآمده از برنامۀ توسعۀ شهر، با اولویت خاص، تنها در جهت تحقق نهایی برنامۀ بلند‌مدت و چشم‌اندازهای توسعۀ همه‌جانبۀ آن حرکت می‌کند.

مديريت شهری كلنگی و برنامه‌گرایی

پروژه‌های اختصاصی شهرداران از آنجا که باهم و با پروژه‌های شهردار قبل و بعد از خود، الزاما پیوند و همبستگی نداشته و نظام‌مند نیستند، پس از اجرا، شهر را به یک بازار مکاره و نمایشگاه دائمی آشفتگی، با کمترین انسجام، پیوند و معنای مشترکِ قابل فهم تبدیل می‌کنند. این تازه آغاز ماجراست، این‌گونه برخورد و رویکرد، موضوع برنامه و برنامه‌محوری را که پایۀ ابتدایی شهر و مدیریت شهری مدرن است، به‌کلی تخریب و نابود می‌کند. با وجود چنین گرایشاتی هر برنامۀ توسعه‌ای (حتی طرح جامع و تفصیلی) محکوم به شکست است. از سوی دیگر، ساکنان شهرها نیز هرگز درک درستی از برنامۀ توسعۀ فضایی پیدا نکرده و بدتر آنکه، شهرداران را با تعداد پروژه‌های اجرایی‌شان می‌سنجند و قضاوت می‌کنند. مدیران شهری و شهرداران هم از طریق اجرای همین پروژه‌های بی‌سامان و بی‌ربط و گاه بدون اولویت و مخرب، خودی نشان می‌دهند و آمادۀ گرفتن پست‌های بالاتر می‌شوند. این وضعیت کل نظام برنامه‌ریزی فضایی و شهری را در کشور مخدوش و غیرقابل استفاده می‌کند.

شهرداران با تحمیل پروژه‌های مورد نظر خود به شهر، در دوران كوتاه مدیریتشان، به‌شدت ضد برنامه و برنامه‌ریزی عمل می‌كنند  و از آن‌جا که به‌دنبال منافع خود و کسب پست‌های بالاتر هستند، شهر را به‌سوی اغتشاش، تباهی، ناكارآمدی، ناپایداری و از دست‌دادن منابع و فرصت‌هایش هدایت می‌كنند.

به این ترتیب با وجود صرف میلیاردها تومان هزینه برای تهیه و تصویب و تجدید نظر در برنامه‌های توسعۀ شهری، شهرهای ما هیچ‌گونه شباهتی به شهرهایی که تحت پوشش برنامه‌های علمی، منسجم و سیستماتیک هستند، ندارند. مسلماً تا این معضل بزرگ حل نشود شهرهای ما از بحران و فرسایش مستمر خلاص نخواهند شد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *