پایگاه تحلیلی - خبری نظرآنلاین

رسانه راهبردی - انتقادی پژوهشکده نظر

گردآوری رویا؛ صحنه‌آرایی آرزوها در عکس آرتور ترس

عکس با کادر مربع پسرکی تفنگ‌به‌دست را در داخل تلویزیونی قدیمی و پشت صفحۀ بدون شیشۀ تلویزیون سیاه و سفید به نمایش در آورده است. تلویزیونی فرسوده در فضایی که در آن هیچ شیء فرسودۀ دیگری دیده نمی‌شود، بر روی تپه قرار دارد. انگاری تلویزیون روی تپه رها شده است.

تصویر از دو بخش اصلی تشکیل شده است. دو سوم پایین کادر نمای یک تلوزیون فرسوده و یک پسر بچه تفنگ‌به‌دست که در داخل آن نشسته است و در بخش دوم یک سوم بالای کادر نمای ساختمان‌ها، ماشین‌ها و زندگی مدرن را منعکس می‌کند.

آرتور ترس[1] عکاس این عکس است و عنوان عکس فریمی از مجموعه گردآوری رویا است. عكاس كودك را در قاب تلویزیون از كار افتاده همراه با سلاحی در سال ۱۹۷۲صحنه آرایی می‌کند. دهه‌های ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰دوران طلائی عكاسان خبری به شمار می‌آید كه مجلات مهمی همچون لایف و پیکچر پست از جنگ و تغییرات اجتماعی، گزارش‌های عکاسی بی‌نظیری تهیه می‌کردند. این دوره با گسترش تلویزیون پایان یافت. در این میانه آرتور ترس شروع به دستكاری صحنه و تصاویر ثبت شده نمود. این حرکت در مقابل عکاسی مستند قرار می‌گیرد. عکس‌های او منعكس كنندۀ امید‌ها ، ترس‌ها و باورهای جامعه با کمک گرفتن از نمادها بود.

در عکس پسر بچه‌ای را می‌بینیم که فارغ از دنیای واقعیت بازیگوشانه به داخل تلوزیون فرسوده پناه برده و تصویر دارای کنایه و تضاد است. کودک در حالی که لولۀ تفنگش از سمت بالای تلویزیون بیرون آمده ، کمین کرده است. تلویزیون از درون تهی است که کودک را در خود جای داده. پسر بچه خود را در نقش یک سرباز در قاب تلویزیون می‌بیند. گویی آیندۀ خود را در شخصیت یک سرباز یا پارتیزان پیدا کرده است. کودک حالت تهاجمی، دفاعی به خود گرفته است. شاید این امر تقلید از یک قهرمان فیلم‌های جنگی باشد یا شاید نقشی کارگردانی شده از سوی عکاس باشد که به کودک القا شده است. می‌توان چنین گفت که جنگ بر رویاهای کودکی، سایۀ شوم خویش را گسترانیده است. ژست پسر بچۀ لمیده در داخل تلویزیون به شدت مخالف کلیت تصویر است.

این صحنه بر تپه‌ای مشرف به خیابانی قرار گرفته که تعدادی اتومبیل در آن پارک شده­اند. اتومبیل‌های پارک شده روبروی ساختمان‌های متعدد، لایه‌های متفاوت تصویر را ساخته است. وضوح خیابان و عناصر درون آن پایین است و حالتی محو دارد. در خیابان ساختمان‌های چند طبقه دیده می­شود. عکس کارگردانی شده است و در ژانر عکاسی استیج قرار می‌گیرد. عکس کارگردانی شده است به این معنی که هنرمند عکاس یک تلویزیون قدیمی را یافته و پسر بچه‌ایی را به داخلش قرار داده است و تفنگ اسباب‌بازی هم به دستش می‌دهد.

 عکاس از جهانی که در آینده کودکانی حاکم آن خواهند بود که زندگی روزمره  آن‌ها دستخوش خشونت و جنگ است.

گردآوری رویا؛ صحنه‌آرایی آرزوها در عکس آرتور ترس

پوشش کودک و خار و خاشاک، تداعی­گر فصلی سرد است . تن خاکستری چشم نوازی ، تمام سطح عکس را پوشانده است که خود تداعی‌گر یک روز خاکستری در شهری خفقان گرفته از جنس سنگ و سیمان است. تکرار کادر مستطیل تلویزیون و کادر تصویر خبر از سکونی عمیق در الم آن‌های تصویر در مقابل حرکت تهاجمی- کمین کودک می‌دهد. ویژگی قاب در قاب و کادربندی مربع سکون حاکم بر فضا را تاکید می‌نماید و قاب مستطیلی تلویزیون کودک را به خوبی در خود جای نداده و حسی طعنه آمیز به خود گرفته است.

شاید عکاس در پی انتقال پیام تقابل کودک و شاید دوران کودکی با شهر و انسان‌هایش باشد. شاید کودک با پشت کردن به شهر خاکستری رنگ، ترجیح می‌دهد با جنگ مصنوعی خویش سرگرم باشد.

آرامشی قبل ازیک درگیری خیالی در کادری سیاه و سفید بدون هیچ لبخندی. عکس سکوتی سنگین در خود دارد. نگاه کودک به بیرون کادر امتداد یافته است. حال با توجه به این تصویر عکاس با این کادربندی و صحنه­سازی قصد رساندن چه پیامی را به مخاطب دارد؟ آیا این عکس از رویاهای کودکی عکاس است تا به رویایش جامه­ای از واقعیت بپوشاند یا سعی در ابراز وجود و خودنمایی خود دارد؟

تضادی میان آنچه که مخاطب می‌بیند و در واقعیت میشناسد با حالت کودک وجود دارد. حضور نمادین تلویزیون، کودک و اسلحه اسباب‌بازی به تصویر مفهوم خشنی می‌بخشد. کودکان با نگاه‌کردن اخبار جنگ و یا فیلم‌های سینمایی خشن، برای بازی کردن تفنگ را انتخاب می‌کنند که این مسأله روایت‌گر جنگی است که به خانه‌ها کشیده شده یا خشونتی که جامعه درگیر آن است.

تلویزیون مهم‌ترین وسیلۀ ارتباطی جمعی نیمۀ دوم قرن بیستم است که اینگونه کودک را به کام خود فروکشیده است و در تنگنا قرار داده است. کودک همچنان سعی در جای گرفتن در قاب تلویزیون دارد. نگاهی متناقض و عوامانه به عنوان یک تجربه در اثبات هویت و اعلام موجودیت کودک از طریق خودنمایی وهمزادپنداری در تصویر مشاهده می‌شود.

تفنگ اسباب‌بازی در دستان این کودک نماد خشونت، قدرت، جنگ و مرگ دشمنان است. در حقیقت اسلحه، تجلی ابراز قدرت سلطه‌جویی است وسیاست‌مداران سلطه‌جو با کمک اسلحه سعی در دامن‌زدن به جنگ‌های خانمان‌برانداز و ارضای حس قدرت‌طلبی دارند. عکاس در این تصویر مستقیماً به جنگ ، اثرات جنگ و خشونت ناشی از آن نمی‌پردازد و در قابل نمادها و تصورات کودکانه یک پسر بچه در بازی خویش به نمایش در می‌آید.

پسر بچه با پیش زمینه تاریخی جنگ‌های خانمان‌براندازی همچون جنگ‌های جهانی در داخل تلویزیون می‌نشیند. شاید خشونت به عنوان شیوه‌ای برای دست یافتن به قدرت، با زندگی کودکان جهان در هم آمیخته است.

با این وجود، در کادربندی تصویر کودک به عنوان شخصیت منفی معرفی نمی‌شود. کودک میل به قدرت‌نمایی دارد اما معصومیتی کودکانه نیز در چشمانش است. معصومیتی که تماشای برنامه‌های تلویزیون و تجربه‌های تصویری خشونت‌بار آن باعث خدشه‌دار‌شدن آن شده است. به نظر نویسنده، مخاطب با عكسی روبه‌روست كه آرزوهای كودك و عکاس را به تصویر كشیده است در جعبه‌ای كه خود زایندۀ این آرزوهاست.

این اثر قبل ازاینکه درهر ژانر و سبکی مورد نقد و بررسی قرارگیرد، چند المان ساده (پسربچه ،تفنگ اسباب‌بازی وتلویزیون)، کابوسی از دنیای مدرن را نقل می‌کند و مخاطب به‌خوبی می‌تواند با اثر ارتباط برقرارکند زیرا مخاطبان عکس در مقابل تلویزیون آسیب‌پذیر هستند که مجبور به پذیرش این فضا می‌شوند، كه آن را به خوبی بازی می‌كنند.

در حقیقت انسان مدرن در كابوس‌هایش بارها و بارها تنهایی و حس و حال کودک را تجربه كرده و این لانگ‌شات در حقیقت فضای درونی كابوس‌های بسیاری از ماست و این امكان را به مخاطب می‌دهد كه در فضایی امن ترس‌ها و كابوس‌های خویش رابه نظاره بنشیند.

[1] Arthur Tress

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

میزان مطالعه مطلب