پایگاه تحلیلی - خبری نظرآنلاین

رسانه راهبردی - انتقادی پژوهشکده نظر

ضرورت وجود نهاد ناظر بر وضعیت مجسمه‌های شهری

چکیده: با بررسی سیر مجسمه‌سازی شهری در تهران از دورۀ پهلوی تا امروز در می یابیم که در دورۀ انقلاب با یک رکود و از دهۀ ۸۰ به بعد با یک دوره رشد عددی مواجه هستیم.

نشست «رشد عددی مجسمه‌های شهری؛ تهدید یا فرصت؟» با سخنرانی اردشیر میرمنگره، معاون هنری ادارۀ کل هنرهای تجسمی و روح‌اله شمسی‌زاده، مجسمه‌ساز و مدرس گروه مجسمه‌سازی دانشگاه هنر تهران با دبیری پدیده عادلوند، عضو هیأت علمی پژوهشکدۀ نظر به منظور بررسی رشد کمی مجسمه‌های شهری، ۱۰ مهر ۱۳۹۸در گالری نظرگاه برگزار شد.

در ابتدای این نشست پدیده عادلوند با بیان اینکه ما می‌خواهیم امروز به بررسی کمیت مجسمه‌های شهری بپردازیم گفت: «اگر سیر مجسمه‌سازی شهری در تهران را از دورۀ پهلوی اول و دوم تا امروز بررسی کنیم، در دورۀ انقلاب با یک رکود و از دهۀ ۸۰ به بعد با یک دوره رشد عددی در مجسمه‌سازی مواجه می‌شویم، در صورتی که مؤلفه‌های دیگری نیز در این حوزه وجود دارد که باید مورد توجه قرار بگیرد. اما اکنون بیشتر بار عددی این مجسمه‌های شهری مورد توجه قرار گرفته تا بار محتوایی آن‌ها، به عنوان مثال برگزاری سمپوزیوم‌ها، دوسالانه‌ها و … از نیمۀ دهۀ ۸۰ رونق گرفت در حالی که این اقدامات تکراری، بار محتوایی کمی دارند و ما اتفاقی که منجر به جریان‌سازی شود را تجربه نمی‌کنیم. این موضوع موجب می‌شود که این فرضیه شکل بگیرد که درگیر رویکرد کمی‌گرایی و تکرار یک سبک شده‌ایم. حتی در سمپوزیم‌ها نیز انتخاب آثار بر اساس رابطه‌ها صورت می‌گیرد نه بر اساس محتوا و اکنون سؤال اینجاست که چرا به سمت کمی‌گرایی حرکت می‌کنیم؟».

مجسمه‌های بی‌کیفیت حاصل رویدادهای متعدد مجسمه‌سازی است

شمسی‌زاده مجسمه‌ساز در پاسخ به سؤال مطرح‌شده، اظهار داشت: «کمیت اصلاً بد نیست، در شهریور سال ۱۳۵۴ خبری در روزنامۀ کیهان منتشر شد تحت این عنوان که شناسنامۀ مجسمه‌های تهران تهیه شد. در این خبر تعداد مجسمه‌های تهران 84 عدد اعلام شد که از سال ۱۳۰۰ تا ۱۳۵۴ ساخته شده بودند و برای اینکه در شهر مستقر شوند روالی را طی کرده‌اند. در آن زمان تشکیلاتی به عنوان کمیسیون نصب مجسمه‌های شهری وجود داشت که دامنۀ فعالیت آن کل کشور بود و هر اتفاقی در حوزۀ مجسمه‌سازی باید از زیر نظر این کمیسیون و با رعایت پارامتر‌های آیین‌نامه مدون که یکی در سال ۱۳۳۸ و دیگری در سال ۱۳۴۵ مصوب شده بودند، می‌گذشت، یعنی این آیین‌نامه مناسبات حضور یک مجسمۀ شهری را تبیین می‌کرد».

وی ادامه داد: «بعد از انقلاب سال 57، به یک فاصله 10 ساله در مجسمه‌سازی می‌رسیم که هنوز حساسیت‌هایی نسبت به این هنر وجود داشته تا اینکه در سال ۷۶ با آمدن دولت اصلاحات، به یک فضای باز سیاسی رسیدیم، یعنی به دوره‌ای که اولین سمپوزیوم تهران در سال ۱۳۸۵ برگزار شد. تا این زمان هنوز وارد فضای کمی نشده بودیم تا اینکه سمپوزیم تهران با حضور هنرمندان بین‌المللی و مجسمه‌سازان ایرانی برگزار شد که آلترناتیوی بود برای اینکه بدانیم به جای سفارشات تکی، با ترتیب‌دادن یک رویداد می‌توان چند اثر وارد شهر کرد. به این ترتیب 25 اثر وارد شهر شد، این اتفاق در آن زمان برای مدیریت شهر و شهر، اتفاقی خاص و هیجان‌انگیزی بود و بعد از این رویداد، ما با توالی سمپوزیوم‌ها و سپس بینال‌های مجسمه‌سازی مواجه شدیم که تا کنون نیز ادامه دارد».

ضرورت وجود نهاد ناظر بر وضعیت مجسمه‌های شهری

این استاد دانشگاه تصریح کرد: «ما عادت داریم همه‌چیز را ایرانیزه کنیم و این رویدادها نیز چنین شدند، اکنون مناسبات انتخاب آثار در این سمپوزیوم‌ها و بیینال‌ها دارای چالش‌های متعددی است، مسألۀ دیگر موضوع جشنواره‌ها و کارناوال‌های مناسبتی است که به کمی‌شدن مسألۀ مجسمه‌های شهری انجامید. یک مجسمۀ شهری نیاز به تفکر و زمان دارد و باید طی یک فرایند ساخته شود، مجسمه‌ای که در یک بازۀ زمانی یک یا دو ماهه با یک قرارداد سریع بتواند وارد شهر شود. این سراسیمگی باعث شده ما کارهایی را در سطح شهر مشاهده کنیم که نقدهایی را به دنبال دارد».

رشد عددی مجسمه می‌تواند یک فرصت باشد

اردشیر میرمنگره معاون هنری ادارۀ کل هنرهای تجسمی نیز با بیان اینکه رشد عددی مجسمه‌ها می‌تواند فرصت هم باشد گفت: «این مسأله می‌تواند مطرح شود که چرا مجسمه‌ها را باید بر اساس آمار بررسی کرد؟ مسألۀ دیگر اینکه کار نیکوکردن از پر‌کردن است و شاید این کمیت وجه مثبت هم داشته باشد. وجه منفی آن نیز این است که بگوییم هر جای خالی در شهر دیدیم، یک مجسمه بدون ارتباط موضوعی و فرمی و بدون کیفیت در آنجا قرار دهیم، طبیعتاً این کمی‌گرایی در آنجا نتیجه منفی خواهد».

وی ادامه داد: «ما باید بسنجیم این فراوانی که مطرح می‌شود، نسبت به وسعت تهران زیاد است یا خیر؟ اکنون ما از ابتدا تا انتهای بلوار کشاورز به عنوان یکی از بزرگترین بلوارهای تهران هیچ مجسمه‌ای نداریم. تعدد مجسمه‌ها در شهر به این دلیل است که امروز مجسمۀ شهری تبدیل به یک مطالبه شده و این یک امتیاز مثبت برای شهر است و آنچه مهم است، معیار سنجش مجسمه‌ها است».

در ادامه پدیده عادلوند با بیان اینکه پس از بررسی کمی مجسمه‌ها باید به کیفیت و محتوای مجسمه‌ها بپردازیم اظهار داشت: «در حال حاضر مجموعه‌ای اقدامات تکراری از جمله برگزاری رویدادهای مختلف موجب افزایش کمی مجسمه‌ها شده است، انگار دربارۀ مجسمۀ شهری درگیر تولید و سری‌کاری هستیم. انتهای این ماجرا به کجا خواهد رسید؟ این که امسال ۵۰ مجسمۀ مفاخر را بسازیم و همین روند را در سال‌های بعد ادامه دهیم. این سیر تا کجا قرار است ادامه پیدا کند؟ شاید بد نباشد یک بازنگری در برگزاری سمپوزیم‌ها، بینال‌ها، فراخوان‌ها و … داشته باشیم، چراکه رویکرد کمی‌گرایی آفت و آسیب‌هایی را در پی خواهد داشت».

اردشیر میرمنگره در پاسخ به سؤال مطرح‌شده اظهار داشت: «سمپوزیوم تهران رویدادی است که به صورت بین‌المللی برگزار می‌شود و به لحاظ فرایندی نیز استاندارد است، حدود ۲۰ اثر در هر سمپوزیوم تهران ارائه می‌شود و خروجی هر کدام هر سال در یک جای مشخص مثلاً در چندین هکتار پارک یا خیابان قرار می‌گیرند».

وی تصریح کرد: «اصلاً نمی‌توان مقایسه کرد که چرا تهران در گذشته ۸۰ مجسمه داشته و اکنون ۵۰۰ مجسمه، چرا که این رشد حاصل یک فرایند یا رویداد است و نحوۀ مطالبه نیز تغییر کرده است. در دنیا مجسمه موقت و مناسبتی یک فرصت عالی محسوب می‌شود و الزاماً در تمام شهرهای دنیا مجسمه‌های تراز اول نصب نشده است و نوع مواجهه با آثار شهری متفاوت است. نباید در تمام شهر مجسمه‌هایی در سطح مجسمه‌های میدان حر یا میدان فردوسی نصب شود».

بی‌توجهی به زمینه در ساخت مجسمه‌های شهری

اما شمسی زاده برگزاری رویدادهای متعدد را پاشنه آشیل منظر شهری امروز می‌داند و می‌گوید: متاسفانه در این سمپوزیوم‌ها مجسمه‌هایی بدون توجه به زمینه و انجام مطالعه ساخته می‌شوند و حتی مکان نصب آن‌ها نیز مشخص نیست، یعنی ابتدا مجسمه ساخته می‌شود و بعد بدنبال مکان می‌گردیم و مطمئناً جای مناسبی برای آن‌ها پیدا نخواهیم کرد. سمپوزیوم‌هایی که در دنیا برگزار می‌شوند، فضای مشخصی دارند و کارها برای آن فضا ساخته می‌شوند اما ما مجسمه‌ها را بدون توجه به زمینه می‌سازیم، بدون اینکه به رابطه آن‌ها توجه کنیم آن‌ها را به‌صورت سریالی یک‌جا قرار می‌دهیم».

وی تصریح کرد: «ما مجسمه‌سازی شهری داریم اما خروجی آن‌ها هنوز هم موفق نیست، ما در این چهل سال کدام فضا را توانستیم با مجسمه درست کنیم و کدام اثر فاخر شهری را خلق کردیم که بتواند در گفتمان آثار موفق باشد و در دنیا مطرح شود؟ در گذشته توسط انجمن آثار ملی بر مجسمه‌های شهری نظارت می‌شد به همین دلیل آثاری که در گذشته خلق شده‌اند موفق‌تر بوده و کارهایی هستند که بین معمار و مجسمه‌ساز رابطه برقرار کرده‌اند».

 معاون هنری اداره کل هنرهای تجسمی ادامه داد:‌ «باید فرصتی به مجسمه‌ساز داده شود تا روی کار خود و به رابطه با معمار و رابطه کار با فضا فکر کند تا اثری خلق شود که در آن هم جایگاه منظر و هم جایگاه معمار و هم جایگاه مجسمه‌ساز مشخص باشد اما ما دچار شتابزدگی شده ایم. بخش دیگر ماجرا این است که ما بین دو روش دچار خلط مبحث شده‌ایم این که یک اثر فستیوالی یک اثر ارزان نیست و قواعد کار فستیوالی کاملا مشخص است».

عادلوند با بیان اینکه برای خلق مجسمه، هنرمند فرصت فکر کردن ندارد لذا اثری که ساخته می‌شود فاقد مطالعه و ارتباط با زمینه است و گفت‌وگویی بین مخاطب با اثر و هنرمند با سوژه صورت نمی‌گیرد، گفت: «من مسأله را به این دلیل می‌دانم که ما درگیر کمی‌گرایی هستیم و مؤلفه‌های محتوایی روند رو‌به‌رشدی را طی نمی‌کنند و به همین دلیل ما صاحب یک سبک در مجسمه‌سازی ایرانی نیستیم که دارای هویت باشد. آینده این روند چگونه خواهد بود و بر اساس چه رویکردی قابل توجیه هست؟».

اردشیر میرمنگره با اشاره به اینکه نیاز ما در این حوزه افزایش پیدا کرده است اما بضاعتمان به اندازه نیازمان رشد نکرده است، اظهار داشت: «شاید بضاعت هنری ما هنوز به جایگاهی نرسیده باشد که پاسخگوی نیاز ما باشد و این مشکل مربوط به کمیت نیست بلکه در کیفیت است، ما اکنون مجسمۀ زیادی نداریم و حتی می‌توانیم مجسمه‌های بیشتری نیز داشته باشیم اما با کیفیت. حال اینکه این کمی‌گرایی چطور تبدیل به کیفیت‌گرایی شود می‌تواند مربوط به نیازسنجی باشد، من قبول دارم که مجسمۀ خوب در تهران کم داریم بنابراین بهتر است دنبال روش ارتقای کیفیت باشیم. من حتی مسیر را تکاملی می‌دانم و در مسیر تکاملی حتی شکل‌گیری سمپوزیوم تهران می‌تواند یک قدم به‌سوی ارتقاء هنر مجسمه‌سازی باشد. ما باید بضاعتمان را بسنجیم شاید مشکل از رویدادها نباشد، ‌ممکن است مدیر هنری ضعیف نیز یک دلیل باشد».

فاجعه در حوزۀ مجسمه‌سازی شهری

شمسی زاده نیز با بیان اینکه ما در حوزۀ مجسمه‌سازی با فاجعه مواجه هستیم گفت: «دلیل این فاجعه این است که همه چیز دست یک ارگان است، خودش قیمت می‌گذارد، خودش تأیید می‌کند و خودش هم پول می‌دهد و سازمان زیباسازی متولی تمام این اتفاقات شده است و مشکل از اینجا آغاز می‌شود. قبلاً کمیسیونی تحت عنوان کمیسیون نصب مجسمه‌ها و بناهای یادبود در وزارت فرهنگ تشکیل شده بود که بر ساخت مجسمه‌ها و محل نصب آن‌ها نظارت می‌کرد که فعالیت آن متوقف شد و اکنون تمام این اقدامات بر اساس سلیقه یک شخص انجام می‌شود بدون اینکه نظارتی بر آن باشد و نتیجه این می‌شود که وقتی وارد برخی از شهر‌ها می‌شویم با یک مسمومیت بصری مواجه می‌شویم و این یک فاجعه است».

این استاد دانشگاه ادامه داد: «اکنون مجسمه‌سازی ما بی‌صاحب است و ما نتوانستیم برای این حوزه هیچ متولی‌ای تعیین کنیم. انجمن مجسمه‌سازی ما یک نهاد مستقل است که قدرت اجرایی ندارد، سازمان زیباسازی ما قدرت مالی دارد ولی به منافع خود فکر می‌کند و در کل کشور هم هیچ نظارتی بر آن‌ها نمی‌شود و نیروهای زبده‌ای که نگاه کارشناسانه برای کنترل وضعیت بصری شهر داشته باشند، نداریم».

وی افزود: «شورای عالی انقلاب فرهنگی آیین‌نامه‌ای برای نصب یادمان‌ها، المان‌ها و مجسمه‌ها دارد که آخرین نسخۀ ویرایش و مصوب شده آن مربوط به ۲۰ سال پیش است، در آنجا تعاریفی آمده و شرایط نصب آن‌ها مشخص شده است، اما اشکالی که در آن وجود دارد نحوه انتخاب کارگروه‌ها به گونه‌ای بوده که تجمیع و کنار هم نشستن اعضای آن که از نهادها و سازمان‌های متعدد بودند بسیار سخت و پیچیده شد و این آیین‌نامه نتوانست اجرایی شود. به تازگی وزارت ارشاد در حال به‌روزرسانی و اصلاح آیین‌نامه نصب المان و یادمان در فضای شهری است که یک هیئت انتخاب یا کارشناسی عالی به کیفیت‌سنجی و کمیت‌سنجی آثار بپردازند. امیدوارم این آیین‌نامه در مدت کوتاهی تصویب و به اجرا گذاشته شود و انحصار را بشکند».

 مجسمۀ شهری باید بیانگر تاریخ و فرهنگ باشد

در بخش پرسش و پاسخ این نشست یکی از حضار با تأکید براینکه تعداد مجسمه‌ها مهم نیست بلکه مهم کیفیت و محتوایی است که پشت مجسمه‌ها قرار دارد اظهار داشت: «مجسمه باید بیانگر تاریخ و فرهنگ باشد و این موضوعی است که به آن هویت می‌دهد، مجسمه‌ها باید داستان داشته باشند، اما مجسمه‌هایی که امروز در شهر تهران هستند، معنای خاصی ندارند. حفاظت از مجسمه‌ها نیز موضوع دیگری است که باید مورد توجه قرار گیرد».

میر منگره در پاسخ گفت: «مجسمه‌سازی در ایران سال‌ها تعطیل بوده و اکنون دوباره دارد جوانه می‌زند و شاید یکی از دلایل وضعیت فعلی مجسمه‌های ما این است که همه بضاعت ما همین است، سابقۀ سنت مجسمه‌سازی در کشور ما بسیار کم است و جای تعجب ندارد که کیفیت مجسمه‌های ما از کشورهای دیگر کمتر باشد».

وی با اشاره به مجسمه‌هایی که در پارک ملت قرار گرفته است بیان کرد: «این مجسمه‌ها تاکنون چالش و مزاحمتی ایجاد نکرده‌اند و به نظر من اگر حذف شوند یکی از وجوه تصویری شهر کم شده است».

یکی دیگر از حضار با بیان اینکه در دنیا تمرکز بیشتر روی مجسمه‌های تعاملی است گفت: «آنچه که مهم است تعامل مجسمه با محیط و مخاطب است اما ما در کشورمان با مجسمه‌هایی روبه رو هستیم که نمی‌توان با آن‌ها ارتباط برقرار کرد. موضوع دیگر موضوع تجاری شدن مجسمه‌سازی در سازمان زیباسازی است».

ضرورت وجود نهاد ناظر بر وضعیت مجسمه‌های شهری

شمسی‌زاده با بیان اینکه ما متخصص حذف خاطره هستیم اظهار داشت: «اولین مجسمه‌ای که در تهران نصب شد مجسمۀ توپ مروارید در زمان فتحعلی شاه بود که آنقدر برای مردم خاطره‌ساز بود که حتی مردم برای گرفتن حاجت به آنجا می‌رفتند. تمام این سال‌ها ما کجا توانستیم چنین کاری انجام دهیم؟ ما برخورد فله‌ای با مجسمه‌های شهری داشته‌ایم و اکنون مجسمۀ شهری صرفاً یک اثر سه بعدی است که خاطره‌ای ندارد. در مورد مجسمه‌های پارک ملت هم باید گفت که اکنون ما در آنجا با یک آشفتگی فضایی روبرو هستیم و هیچ رابطه‌ای بین آثار وجود ندارد».

سید امیر منصوری با اشاره به اینکه ما معتقدیم حرکت مجسمه‌سازی و هنر شهری که بعد از انقلاب شروع شده، یک حرکت قابل دفاع و قابل ستایش است بیان کرد: «با توجه به اینکه ما در گذشته در این حوزه فقیر و ضعیف بوده‌ایم و با اتکا به فرهنگ داخلی و نیروهای داخلی بدون وام گرفتن از قطب‌های هنری جهانی اقداماتی را آغاز کردیم، در مقایسه با کارهایی که در دبی با دلارهای نفتی و آوردن مجسمه‌سازان جهان درست شده است، جای تقدیر و ستایش دارد و این یک حرکت رو به جلو است امّا آیا بهترین کارهایی که ما با شرایط فعلی می‌توانیم انجام دهیم همین است؟».

وی ادامه داد: «صحبت از کیفیت در برابر کمیت که می‌شود، بلافاصله اقدامات خورد و پراکنده در ذهن می‌آید و نشان می‌دهد به فرآیند ارتقای کیفی مجسمه توجه جدی نداریم، البته چون ما در این حوزه خیلی فقیر هستیم، می‌توانیم بگوییم آنچه که به دست آورده‌ایم قابل ستایش است، اما ما ویژگی‌های تمدنی و فرهنگی داریم و از خودمان انتظار کیفیت بیشتری داریم و اقدامات فعلی در زمینه کیفیت بخشی و جهت دهی به جریان مجسمه‌سازی شهری تقریبا تعطیل است و ما در جریان این جلسات سعی می‌کنیم مطالبات کیفی را مطرح و مطالبه کنیم».

عضو هیأت علمی دانشگاه تهران اضافه کرد: «چرا ما در این همه مدت نتوانستیم یک سبک ایجاد کنیم و یک بستر بین المللی خلق کنیم؟ ما انتظار داریم وقتی این تعداد زیاد مجسمه ساخته می‌شود و این همه رویداد مجسمه برگزار می‌شود و انرژی و پول صرف می‌شود از میان آن‌ها یک اثر شاخص هم بیرون بیاید. اکنون مسأله زیباسازی و وزارت ارشاد ارتقاء کیفیت مجسمۀ شهری نیست و بیشتر دامن زدن به همین روند گسترش مجسمه و رویدادهای مربوطه است، شاید اگر مسأله آن‌ها کمی تغییر کند راه حل‌های کیفیتی آن نیز پیدا شود».

شهره جوادی در این نشست با اشاره به سابقه تاریخی مجسمۀ شهری در کشورهای دیگر گفت: «در ایران ما مجسمه‌سازی نداشتیم و بعد از انقلاب، هنر واقع گرایی سوسیالیستی به هنر انقلاب تبدیل شد در حالی‌که این آثار کپی از مکزیک و شوروی بود و هیچ ربطی به ما نداشت، ما فقط شعار آزادی و استقلال را که شعار انقلابی بود اسلامی کردیم، بنابراین ما در این حوزه پیشینه‌ای نداشتیم و طبق معمول تقلید کردیم و در ادامه از نسل دوم تا به امروز این آثار ضعیف و رفته‌رفته به ابتذال کشیده شدند. به نظر من همه این‌ها به این برمی‌گردد که ما در این حوزۀ سیاست‌گذاری نداریم و این جلسات باید ادامه داشته باشد تا این صحبت‌ها به گوش مسئولین برسد و این ایده‌ها به کرسی بنشیند».

 میرمنگره نیز در پایان این نشست با اشاره به برگزاری سمپوزیم‌ها گفت: «سمپوزیوم‌ها در بسیاری از کشورهای دنیا برگزار می‌شوند، بنابراین این روش عجیبی نیست که فقط در تهران انجام شده باشد کما اینکه بسیاری از هنرمندان ما در سمپوزیوم‌های کشورهای دیگر حضور می‌یابند و آثار آن‌ها در شهرها مستقر می‌شوند. مسأله دیگر اینکه بالای ۹۰ درصد آثار موجود در شهر تهران توسط بهترین داور‌ها و مجسمه‌ساز‌ها بررسی و انتخاب می‌شوند و ما نباید خودزنی کنیم».

منصوری نیز در ادامه بحث با اشاره به طراحی میدان انقلاب بیان کرد: «سازمان زیباسازی برای پروژه‌های طراحی میادین، 13 میدان را انتخاب کرد و طراحی میدان انقلاب به ما سپرده شد و ما برای مجسمۀ آن نیز ایده داده بودیم و در این ایده مجسمه وسط میدان را حذف شده بود، مدت زمان زیادی طول کشید تا طرح تصویب شد. ناگهان جریانی تصمیم گرفت ما را کنار بگذارد و در بخش نصب مجسمه، زیباسازی مستقل از ایدۀ ما، اقدام کرد که انتقاداتی به آن وارد است، اولاً ایدۀ مجسمه وسط میدان یک ایده ازمدافتاده است اما آن‌ها گفتند می‌خواهند مجسمه را وسط میدان قرار دهند، ثانیاً گروهی به عنوان داور تعیین شدند که هیچ‌یک میدان انقلاب را نمی‌شناختند ، ثالثاً حتی از تیم ما، کسی را به عنوان طراح میدان برای داوری انتخاب نکردند، رابعاً گروه داوری مجسمه‌ای را برنده اعلام کرد اما آقای قالیباف آن را کنار گذاشت و خامساً به برندگان اول و دوم گفتند که کارهایتان را باهم تلفیق کنید و به یک مجسمۀ واحد برسید، حال سؤال اینجاست کدامیک از این اقدامات مبتنی بر کیفیت انجام شده است؟».

وی ادامه داد: «چنین روش‌هایی به کیفیت منجر نمی‌شود، درست است ما از نظر کمی رشد داشته‌ایم و این قابل تحسین است اما ما کاریکاتور کیفیت را درست می‌کنیم. افراد را «باند»ی انتخاب می‌کنیم نه بر اساس کیفیت و نتیجه این می‌شود که ما نمی‌توانیم اثر جهانی به‌دست آوریم. متأسفانه هنوز مدیریت هنری ما کیفیت را درک نمی‌کند و نمی‌داند که کیفیت با چند اقدام نمایشی به‌دست نمی‌آید لذا ما سعی داریم این کیفیت را مطالبه کنیم».

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *