مسأله
27 درصد از جمعیت شهری ایران در بافتهای ناپایدار زندگی میکنند. میدانیم که کشور ما در موقعیت لرزهخیزی واقع شده و از حدود ۲۲ میلیون واحد مسکونی، حدود ۹ میلیون و ۵۰۰ هزار واحد فاقد اسکلت است که در زمان وقوع زلزله فرو میریزند و این یعنی بافت فرسوده محلی برای تجمع تلفات در زمان زلزله خواهد بود. دو مرکز اصلی در امر نوسازی یعنی شرکت بازآفرینی شهری و سازمان نوسازی با عدم توجه به اهمیت نجاتبخشی به عنوان اولویت و دلیل اصلی مداخله در بافتهای ناپایدار در اقدامات خود درصدد ارتقای کیفی محیط هستند. تدوین ادبیات جدید بازآفرینی، ایجاد پیچیدگی و تنوع در معیارهای تشخیص بافت فرسوده اقدامی است که شرکت بازآفرینی شهری بدون توجه به «مأموریت اصلی» خود یعنی نجاتبخشی انجام میدهد. سازمان نوسازی شهر تهران نیز در کنار اولویت نوسازی خانههای ناپایدار، به حوزههای دیگر شهری همچون ارتقای ویژگیهای کالبدی معابر نیز ورود پیدا کرده است. همچنین در برابر خطر زلزله این مسأله مطرح میشود که اگر اقدامات ستاد بازآفرینی شهری یا سازمان نوسازی شهرداری «زمانمند» نباشد ارزیابی پیشرفت کار و مدیریت بحران پیشرو ممکن نیست و با تعلل در اجرای برنامه، ممکن است هر لحظه فاجعه بزرگ رخ دهد. این اتفاق نتیجه اشتباه در پروژه نجاتبخشی بافتهای ناپایدار و در نتیجه انحراف در برنامهریزی و اقدامات مربوط به آن در لوای عنوان فریبندۀ بازآفرینی شهری است.
نتیجۀ راهبردی
تعدد شاخصهای فرسودگی به ضرر بافتهای ناپایدار است. جداسازی عامل ناپایداری به عنوان اصلیترین معیار از سایر معیارها، یک اقدام استراتژیک برای پیشبرد برنامه نوسازی است. در این اقدام شرکت بازآفرینی شهری و سازمان نوسازی تنها یک مأموریت خواهند داشت و آن اقدام در جهت پایداری یا نوسازی سازههای ناپایدار خواهد بود. شرکت بازآفرینی شهری به عنوان شرکت مادر وظیفه نظارت و راهبری سازمانهای نوسازی شهرداریها، هماهنگی دستگاههای دخیل و مسئول را خواهد داشت. در این رویکرد هر اقدام دیگر در جهت کیفیتبخشی به بافتهای فرسوده و رفع محرومیتهای اجتماعی، زیست محیطی، اقتصادی و … به سایر بخشهای شهرداری واگذار خواهد شد.