چیزی حدود دو دهه از ایدۀ تشکیل نهادی به منظور مطالعه و تهیۀ طرحهای توسعۀ شهری در جهـت ارتقـای جایـگاه مدیریـت و برنامهریـزی ایـن طرحهـا در کشـور گذشته اسـت. نهادی که قرار بود نقش راهبری، هدایت، سیاستگزاری، نظارت، پایش و پاسخگویی، در راستای تدوین، تهیه، تصویب و اجرای طرحهای شهری (به ویژه طرح جامع و تفصیلی شهر تهران) را داشته باشد، اما بعد از مدتی به دلیل عدم وجود رویکردی واحد میان سه عضو مؤسس نهاد یعنی شهرداری تهران، وزارت راه و شهرسازی و شواری اسلامی شهر تهران، به کار خود پایان داد. اکنون بعد از گذشت حدوداً 10 سال از پایان کار نهاد، در حالیکه قرار بر شروع به کار دوبارۀ نهاد است، این سؤال مطرح میشود که شورای شهر به عنوان یکی از متولیان این نهاد، چه نقشی میتواند در فعالکردن آن داشته باشد؟
نگاهی به فرایند تهیۀ طرحهای شهری در برخی کلانشهرهای مهم جهان از جمله لندن، پاریس، استانبول و … نشان از واگذاری اختیار تهیۀ طرحهای مشابه جامع و تفصیلی به شهرداریها به شوراهای محلی و انجام آن تحت نظارت نهاد یا سازمانی تخصصی است که اصولاً به همین منظور تشکیل میشود؛ که این خود، نشان از نقش مؤثر و غیرقابل انکار شوراها در این نهاد دارد. فعالشدن شورای شهر، به جهت کنشگری مدنی بالایی که دارد، به معنای ورود عموم مردم به چرخۀ نظارت و تصمیمگیری، و در نتیجه مشارکت مؤثر آنهاست. مشارکت مؤثر فارغ از شعارهای مشروعیتبخشی به تصمیمات است؛ اما در حوزۀ عملیاتی شاهد هستیم که جامعۀ مدنی و نمایندگان مردم در شهر، نادیده گرفته میشوند. نهاد به عنوان یک سازمان تصمیمگیرنده و نظارتی، باید برای تهیه، تصویب و اجرای طرحهای شهری، رویکرد مشارکتی، آن هم از نوع مشارکت مؤثر داشته باشد، و اساساً به نظر میرسد که واردکردن شورا به بدنۀ تشکیلدهندۀ آن (نهاد)، با همین قصد و نیت صورت گرفته باشد. اما در عمل چه چیزی در حال رخ دادن است؟ از آنجا که مشارکت مفهوم مبهمی است و میتواند از به اشتراکگذاری اطلاعات صرف تا توانمندسازی کامل متغیر باشد، کار را کمی مشکل میکند، زیرا تنها معیار مشارکت مؤثر غالباً برمبنای دستیابی به اهداف خود تعیین میشود. اصولاً گام نخست در هر اقدام مشارکتی مؤثر، افزایش آگاهی است، این در حالی است که مردم حتی اطلاعات اولیه در ارتباط با مسائل مربوط به شهر و حق و حقوق خود ندارند، بنابراین، مطالبهای نیز از جانب آنها وجود نخواهد داشت. عدم مطالبۀ مردم را تبدیل به عناصری منفعل کرده و عرصه را برای جولان مسئولین فراهم خواهد کرد. از طرفی افزایش آگاهی مستلزم شفافیت و ابهامزدایی از سوی مسئولین و تصمیمگیرندگان است. اکنون این سؤالات مطرح میشود که آیا نهادهای دخیل، اساساً علاقهای به شفافسازی و ابهامزدایی و به دنبال آن افزایش آگاهی دارند؟ (که به نظر میرسد این مسئله در دستور کار نهاد قرار دارد اما چند و چون آن هنوز مشخص نیست)، و یا شعار «تهران، شهری برای همه»، اشاره به مردم به عنوان تصمیمگیرندگان فعال دارد یا صرفاً مصرفکنندگان منفعل؟ یا اساساً داعیۀ مشارکت، لفاظی است یا هدف؟ واضح است که نخست باید از طرف گروه یا سازمان مدعی حسن نیت وجود داشته باشد و همین باعث میشود مشارکت تبدیل به یک هدف شود و نه ابزاری جهت مشروعیتبخشی به تصمیمات از پیش اتخاذشده.
در نهایت میتوان گفت نقش شورا در فعالکردن نهاد توسعه به عنوان نمایندگان مردم، به شروع اقدامات مشارکتی کمک کرده و میتواند در آینده ما را به سمت مشارکت سودمند و مؤثر هدایت کند، که به نظر میرسد نقش حال حاضر شورا این هدف را تأمین نکرده است. این خود دلایل متعددی اعم از روح اقتدارگرایی و عدم واگذاری قدرت در میان مسئولین و مدیران دارد. نکتۀ حائز اهمیت دیگر، توجه به مشارکت به مثابه یک هدف است، نه ابزاری برای رسیدن به هدف. مشارکت باید (در قالب نقش شورا) در طرح نهاد توسعه از حالت لفاظی خارج شده و به هدف تبدیل شود، یعنی از حالت فریبکارانه، اسمی و منفعل، تبدیل به مشارکت تعاملی و تحولآفرین شود که از طریق افزایش شفافیت و آگاهی و تبادل اطلاعات صورت میگیرد و منجر به توانمندسازی مردم خواهد شد. البته باید این نکته را هم در نظر گرفت که شفافیت و افزایش آگاهی به تنهایی قطعاً به معنای مشارکت نخواهد بود و هدف نهایی باید توانمندسازی باشد. ما نیازمند مشارکت عمیق و گسترده هستیم که یکی از راههای رسیدن به این هدف، از طریق پررنگکردن جایگاه شورای شهر و به تبع آن مردم میتواند باشد. اما باید توجه داشت که مشارکت اعطای کامل قدرت به جوامع نیست، زیرا این خود نیز میتواند کابوسی غیرمنطقی باشد.