جریان تعاملات انسانی چه در قالب گردشگری، چه تحصیل و چه تجارت به هر حال کرونا را به ایران میرساند. بیماری ویروسی که ترسهای رسانهای بسیاری را ایجاد کرده که شاید ناشی از سرعت شیوع آن است. در حالی که مقایسه علمی سه بیماری پرخطر کرونا ،سارس و آنفولانزا و شفافسازی خطرات آنها میتوانست امنیت روانی و ذهنی مردم نسبت به کرونا را برقرار کند، تمرکز رسانهها بیشتر روی تعداد مرگ و میرها و قدرت نفوذ و انتشار این بیماری است.
گردشگری ایران در سال 98 مسیر پر التهاب و بحرانیای را پشت سر گذاشت. از سیاهنماییها در مورد ایران و از ممنوعیتهای پرواز هواپیما تا موضوع کرونا هر کدام ضربات جبران ناپذیری را به بدنۀ گردشگری وارد کرد. در مسیر این اتفاقات تنها موضوعگیری وزارتخانه تازهتأسیس گردشگری و میراث فرهنگی و صنایع دستی این بود که «برای برونرفت از بحران برنامهای دارند». برنامهای که هیچگاه اعلام نشد و جزئیاتش علنی نشد. مروری بر خبرها و گزارشهای منتشرشده توسط وزارتخانه نشان میدهد که استراتژي مشخصی در قبال مسائل ایجادشده وجود ندارد. مسکوت نگهداشتن و نپرداختن به صورتمسأله ممکن است یک روش باشد، اما نه تنها روش.
گردشگری ممکن است بر اساس وجود جاذبهها و پتانسیلهای طبیعی و فرهنگی یک ناحیه شکل بگیرد، اما در بستر و فضای امن و آرام. اینکه بیماری خطرناکی وارد ایران شده است یک واقعیت است که وزارتخانههای مربوطه به خوبی در مورد مدیریت آن اقداماتی انجام میدهند و اطلاعرسانی میکنند. اما در مورد گردشگری داخلی و خارجی بایستی وزارتخانه گردشگری حساستر و فعالتر حاضر شود. تعطیل شدن مدارس و دانشگاههای تهران با افزایش حدودا 20 درصدی تقاضا برای سفر به شمال همراه شد. موضوعی که با اصل دلیل تعطیلی در تضاد است. آیا جای ایفای نقش رسانهای و آگاهسازی وزارتخانه گردشگری در این مقوله خالی نیست؟ برنامه رسانهای و ارتباطی وزارت گردشگری چیست؟ این وزارتخانه چه میزان فعالیتهای رسانهای را مؤثر در مدیریت بحرانهای فعلی گردشگری میداند؟