یکی از اصلی ترین چالش های شهرهای امروز ایران مسئله هویت است. چنانکه بررسی حوزه های مسکونی ساخته شده در یک قرن اخیر در کشور نشان می دهد یکی از آشکارترین ویژگی های غالب این ساخت ها عدم تشخص هویتی آنها از یکدیگر است. نگاهی کلی به واحدهای همسایگی، شهرکهای مسکونی، کوی های کارمندی و صنعتی و آپارتمان و برج سازی که در مقیاس های متفاوتی ساخته میشوند، عیان می سازد که این ساخت و سازها که عموماً بر بنیان های عملکردی و اقتصادی شکل گرفته اند، در قیاس با ساختارهای محلی تمایزات هویتی کمتری را به مخاطب و شهر عرضه می نمایند. در مقابل، محله های سنتی با ارائه تشخص مکانی، علاوه بر آنکه به لحاظ بصری الگوهای فرمی ویژه ای دارند، احساس هویتمندی و تعلق بیشتری در ذهن ساکنان آن ایجاد میکند. بنابراین این نوشتار در پی آن است که با مقایسه و ارزیابی این دو الگو به بارزترین ویژگی های تشخص یابی در ساختار محله ای بپردازد که امروز در ساخت های جدید مغفول واقع شده است.
از بنیادی ترین مولفه های تشخص هویتی ساختار محله ای، تطابق بر ساختار طبیعی است. بقای سکونت در دنیای سنت نسبت مستقیمی با همآوایی آن با بستر طبیعی داشت که بر آن شکل می گرفت. از این رو کالبد محلات سنتی برآیندی از آمیختگی با عوامل طبیعی است که منجر به تولید فرم ها و مفاهیمی غیر همسان در جغرافیای متفاوت شهر شده است. به همین دلیل است که در محله ها حضور عوامل طبیعی مانند جریان رودخانه یا مسیر قنات، قرارگیری بر تپه یا عوارض طبیعی، بهرهگیری از جریان های وزش باد و حرکت خورشید یا حتی دید و منظر به جنگل های انبوه درهم کنشی پیچیده را پدیده می آورند که حاصل آن تولید اندام هایی منحصر به فرد و هویت مند است. در مقابل، در ساخت های جدید با بهرهگیری از بنیان های تکنولوژیک، اصولاً التزامی برای هم نوایی با اقلیم و در نهایت تولید فرم های متمایز ایجاد نمی شود.
یکی دیگر از اصلی ترین عوامل تشخص هویتی در محله های سنتی، وفور عناصر نمادین و معنابخش است. نمادها با تداعی مفاهیم عمیق ذهنی از انباشت خاطرات جمعی جامعة مخاطب، به طور آشکار بر این همانی فضا تاکید می نمایند و تمایز و تشخص مکانی را نه فقط از طریق کالبد بلکه از بعد معنایی نیز ممکن می سازند. محلات سنتی مملو از عناصر نمادین در مقیاس های متفاوت اند. برای نمونه عناصری در مقیاس های متفاوتی چون مسجد، تکیه، منار، سقاخانه و حتی درختان نمادین که خود در کلیت هم به لحاظ فرمی شاخص بوده و دارای ابعاد نمادین هستند. علاوه بر آن در مراسم آئینی با اضافه شدن نمادهای متغیری چون نخل، پرچم و دیگر عناصر آئینی به منظر محله، پویایی و زمان مندی نمادین نیز می بخشد. در مقابل در ساخت های جدید که غالباً با تکیه بر بنیانهای فکری مدرن شکل گرفته، عملا تاکید بر حذف معنا در محیط دارند. چنانکه ظهور جنبش هایی برای ترسیم بر ساختمان های بی روح جدید –مانند گرافیتی، نقاشی های دیواری رسمی و…- را می توان به میل معنابخشی به این ساخت ها نسبت داد.
از دیگر تمیزات اثرگذار بر هویتمندی محله های سنتی می توان به وجود فضاهای جمعی اشاره نمود که با مثال هایی چون مرکز محله، بازار، حمام و… در نظام محله ای تکرار می شوند و به عنوان یکی از مهم ترین راهبردهای تشخص محله عمل می نمایند. باید توجه داشت تشخص محیطی امری ایستا و منجمد در فضا نیست که تنها از کالبد فضا مبعث شود، بلکه تشخص مکانی منوط به زیست پویا و فعالیت مخاطبان در فضا است. فضاهای جمعی به عنوان مکان های بروز روح جمعی جامعه ساکن در نظام محله ای، بستری برای شکل گیری رویدادهای جمعی می گردند که نقش بی بدیلی در تثبیت هویت محله در ذهن شهروندان دارد. در مقابل، حذف فضاهای جمعی یا تقلیل آن به فضاهای عمومی موجب شده تا نقش مخاطبان فضا در پویایی جمعی و هویت سازی مکان تقلیل یابد. به طوریکه مکان ها با رویدادهای ویژه ای در ذهن مخاطبان گره نمی خورند.
در انتها به نظر می رسد بتوان سه مولفه تطابق با اقلیم، عناصر نمادین و فضاهای جمعی را از اصلیترین عوامل تشخص یابی و هویت مندی ساختارهای محله ای معرفی نمود. بر این اساس می توان عنوان داشت که عامل نخست در تعامل با بسترهای طبیعی، عامل دوم در تعامل با بسترهای تاریخی و عامل سوم در تعامل مستقیم با جامعه مخاطبان و در تکاپوی رخدادهای پویای حال، صورت میپذیرد. مرور تجربه های ساخت های جدید نشان از خالی شدن آنها از بستر مفاهیم طبیعی و تاریخی و جدا ماندن آن از مفاهیم اجتماعی دارد. بنابراین به نظر می رسد توجه به این سه عامل -که خود برهم پوشاننده و درهم تنیده نیز می نمایند- بتوانند در تشخص و هویت مندی ساخت های جدید نقش بارزی ایفا نماید.