در بخش اول به طور مختصر به توانایی برابرنهادِ «منظر» برای واژه Landscape اشاره و گفته شد که با توجه به بارگرفتن «نظر» و هم خانواده های آن در زبان فارسی، «منظر» واژه ای بیگانه با ذهن و زبان ایرانیان نیست و از قضا می توان آن را یک انتخاب تاریخی ایرانی برای مفهومی نویافته در غرب به شمار آورد. نکته ای که در این بخش به آن می پردازیم سنجش قوت واژه «سیما» به عنوان برابرنهاد فارسی برای Landscape انگلیسی است، چنانکه پیشنهاد آقای دکتر جهانشاه پاکزاد نیز همین است.
در زبان فارسی پهلوی واژه «سیما» به صورت gönak آمده است و از همین رو به نظر می رسد این واژه ریشه فارسی ندارد اما از سوی دیگر نشانه هایی از ریشه عربی آن در دست است. به عنوان مثال آیه 29 سوره فتح «… سِیمَاهُم فِی وُجُوهِهِم مِّن أثَرِ السُّجُودِ…» «بر رخسارشان از اثر سجده نشانههای نورانیّت پدیدار است». از این آیه علاوه بر ریشه یابی لغت در زبان عربی استفاده دیگری نیز می شود کرد. بدین ترتیب که نوعا واژه سیما با چهره و صورت هم معنا گرفته می شود اما در این آیه، سیما به معنای نشانه و اثر و علامت است و معنی چهره از آن مستفاد نمی شود چون سیما و وجه (رخسار، چهره) در کنار هم آمده اند و هردو نمی توانند یک معنی داشته باشند. در میان مفسران، شیخ طوسی در تفسیر مجمع البیان نیز «سیما» را به معنای علامت دانسته است. به علاوه واژه «سیما» در فرهنگ دهخدا، غیاث اللغات و منتهی الارب، فقط به معنای نشان و علامتی که خیر و شر بدان شناخته شوند ذکر شده و فرهنگ معین، آن را در دو معنا؛ اول چهره، قیافه و دوم علامت و هیئت، آورده است که نشان می دهد برداشت معنای چهره از آن قدمت زیادی ندارد. رجوع به اشعار کلاسیک فارسی سیما به معنای نشانه را روشنتر می کند.
ای یار قمرسیما، ای مطرب شکرخا / آواز تو جان افزا تا روز مشین از پا
مولانا، دیوان شمس
ندانم از چه سبب رنگ آشنایی نیست/ سهی قدان سیه چشم ماهسیما را
حافظ
مع الوصف از آنجا که در حال حاضر «سیما» مجازا در معنای صورت و چهره کاربرد دارد، می توان آن را دال بر شکل ظاهری شیء بدون اشاره به معنا و تفسیر آن دانست و ترکیبات آن مثل سیمای شهر را، با توجه به معانی که در بالا برای واژه «سیما» ذکر شد، به هر آن چیزی نسبت داد که بهصورت بصری نمایان و قابلادراک است؛ یعنی همه اطلاعات بصری که ناظر از فضا دریافت میکند. در واقع سیمای شهر، همان فیزیک و ظاهر شهر است و شامل همه عناصری است که در ترکیب با یکدیگر، جلوه ظاهری فضای شهر را میسازند و مفهومی است متفاوت از منظر شهر.
اما با توجه به ریشه عربی سیما و منظر، اینکه در خود زبان عربی از منظر چه استفاده ای می شود می تواند محل توجه باشد. در مکاتبه سال 1395 ه.ش نگارنده با «جلا مخزومی» نویسنده صاحبنظر لبنانی در حوزه منظر و اکولوژی، ایشان در زبان عربی واژه خاصی را برای منظر نمی شناخت و دستیابی به برابرنهاد عربی Landscape را به گذر زمان و تولید دانش بیشتر در این زمینه منوط می دانست. هرچند واژه پیشنهادی او «مَشهَد» بود که بعضا در برخی از متون مورد استفاده است. اما به نظر می رسد در زبان عربی امروز، از کلمه«منظر» به نوعی استفاده می شود. به عنوان مثال Cultural Landscapes که در فارسی آن را به مناظر فرهنگی ترجمه می کنیم، در برخی متون علمی و رسمی از جمله یونسکو به صورت «المناظر الثقافیه» به عربی برگردانده می شود. از جمله در کتاب: Preparing World Heritage Nominations, By UNESCO, ICOMOS, IUCN, ICCROM و نیز World Heritage Cultural Landscapes: A Handbook for conservation and management: به صورت «التراث العالمي والمناظر الطبيعية الثقافية: کراس للصون و الاداره» به عربی برگردانده شده است.
در جمع بندی مطلب مختصری که ارائه شد می توان گفت، سیما که در اصل به معنای نشانه است و مجازا به عنوان صورت چهره کاربرد دارد فاقد پتانسیل واژه منظر برای رساندن معانی Landscape انگلیسی است. توجه کافی به معانی مندرج منظر و سیما می تواند به استفاده درست از این کلمات و در نتیجه ایجاد تفاهم مفهومی بین متخصصان دانش شهری در خصوص دیسیپلین منظر بینجامد.