حاشیه نشینی به عنوان یکی از معضلات موجود به ویژه در کلان شهرهای کشورهای در حال توسعه همچون ایران مطرح است. معضلی که از پیامدهای ناخوشایند ضعف ساختارهای موجود اجتماعی و سیاسی است. فارغ از ضرورت مطالعه علل و عوامل این معضل اجتماعی- اقتصادی در سطح تصمیم گیری های کلان سیاسی کشور، نقش مدیریت شهری نیز در مواجهه با این پیامد ضروری به نظر می رسد.
زمانی نیز توسعه کالبدی شهرها موجب برقراری اتصال ساختار کلان شهرها با واحدهای این متصرفان حاشیه نشین شده است. در چنین شرایطی حاشیه نشینان با انجام ساخت و سازهای غیر مجاز مبادرت به فروش املاک بدون جواز خود به صورت قولنامه ای نموده و در طی سالیان بافتی فرسوده و پرخطر برجای گذاشته اند. زمانی این بافت ها در حاشیه و حریم رودخانه ها و یا در اراضی منابع طبیعی شکل می گیرند.
بافت های زورآباد در حاشیه ای منطقه طبیعی- گردشگری درکه و اسلامآباد در حاشیه رودخانه درکه از نمونه های مذکور هستند. – اما نظر به لزوم توجه به بافت طبیعی و پتانسیل های گردشگری منطقه روستایی درکه و حریم رود دره آن، نمونه های مذکور موضوع اصلی صحبت در این نوشتار است.- در چنین شرایطی وضعیت ساخت و ساز نامناسب و عدم امکان نوسازی واحدهای فرسوده و غیراصولی به دلیل موقعیت استقرار آنها خود تهدیدی برای منطقه به حساب می آید.
از سوی دیگر اقدامات اشتباه مدیریت شهری و طرح های بدون پشتوانه مطالعاتی است، که زمانی راه های اصلاح شرایط فوق را سخت تر می کند. انتظار می رود مدیریت شهری اقداماتی را در اولویت قرار دهد که شهر را به فضایی زیست پذیر تبدیل نماید، اگرچه گاهی این اقدامات بیشتر رویکرد اقتصادی داشته و در نهایت تنها به افزایش واحدهای سکونتی و تسهیل شبکه های حمل و نقل ختم می شود. همین امر نیز نتایجی همچون افزایش بار ترافیک و کاهش کیفیت زیستی در شهر را به همراه خواهد داشت. زمانی به دلایل نامعلوم برخی پلاک ها پروانه ساخت و ساز گرفته و تراکم می گیرند.
پلاک های زیادی در بافت روستایی و حاشیه بافت گردشگری درکه نوسازی و تبدیل به آپارتمان های مسکونی شدند در صورتی که کماکان ابهام زیادی بر سر شبکه معابر آنها وجود دارد. در مواردی به دلایل نامعلوم برخی اراضی با کاربری فضای سبز ساخته شده اند. همین اقدامات کافی ست تا معابر قدیمی و بافت روستایی منطقه پاسخگوی نیاز تردد ساکنین نبوده و در مواردی تبدیل به جای پارک آنها شود. در چنین شرایطی بدیهی است که مدیریت شهری خود را بر سر بلاتکلیفی تعریض معابر یا حفظ بافت روستایی و کیفیت های طبیعی منطقه ببیند.
تعریض معابر یقینا توجیهی خواهد بود برای دخل و تصرف بیشتر در بافت و صدور جوازهای ساخت بیشتر، از طرفی هم عدم تعریض به معنای بی توجهی به معضلات موجود که ماحصل تصمیمات بدون فکر قبلیست. به نظر می رسد راه حل های دیگری برای تصمیم گیران و مدیران اجرایی در حوزه شهری تعریف نشده است. راهحل هایی که بتواند علاوه بر حفظ بافت ارزشمند طبیعی و روستایی منطقه، به ارتقاء کیفیت زیست ساکنین و گسترش خدمات کمک نماید! در منطقه اسلام آباد نیز علاوه بر رها گذاشتن بافت فرسوده و حاشیه نشین حریم رودخانه طی سالیان متمادی، گسترش شبکه بزرگراهی تهران، تقاطع بزرگراه ها و رمپ و لوپ های آنها، کنج خلوتی ایجاد کرده و تبدیل به پاتوق معتادان، موادفروشان و سایر گروه های آسیب پذیر اجتماعی شده است.
یقینا هرگونه دخل و تصرف بدون تدبیر به معنای مرگ طبیعت درکه است. در حال حاضر اگرچه در طی زمان ساکنین درکه که روزی این مکان را درست یا غلط به عنوان مکان زندگی خود انتخاب نمودند، اما برخوردی نسبتا مسالمت آمیز با طبیعت داشته اند. بی شک هندسه بی نظم و بافت در هم تنیده روستایی و حاشیه نشینی درکه گواه این ماجراست. اما منطق نوسازی و تعریض معابر، تسهیل عبور سواره و افزایش سرعت تردد حکایت از داستانی متفاوت خواهد داشت. داستانی که پایانی جز مرگ طبیعت موجود نخواهد داشت. نباید فراموش کرد که همیشه سادهترین و اولین پاسخ، لزوما بهترین نخواهد بود!